یکی از آیین‌های خوب به پایان بردن تابستان می‌تواند تماشای فیلم‌های ترسناک باشد. برای سرگرمی و برای طرفدارن این ژانر البته، فیلم ترسناک دیدن، با هر بهانه‌ای، آیین خوبی است. در ادامه ۵ فیلم ترسناک برای تماشا در این ماه باقیمانده از تابستان معرفی کرده‌ایم.

همشهری آنلاین-روناک حسینی: ۵ فیلم ترسناک جدید که پیشنهاد می‌کنیم در این یک ماه باقیمانده از تابستان ببینید، شامل سه فیلم عجیب و غریب، یک فیلم درباره بیماری همه‌گیر و یک آدم‌ربایی است که هیچ‌کدام آن طور که به نظر می‌رسد، نیستند و غافلگیرتان می‌کنند. 

او تماشا می‌کند (He’s Watching)

خدایگان فیلم‌های وحشت تجربی امسال سخاوتمند بوده‌اند. اولش آن فیلم جین شونبرون با آن نام عجیب و غریب «We’re All Going to the World’s Fair» و اکنون هم این فیلم هنری بی‌نظیر «He’s Watching» که در طول قرنطینه همه‌گیری کرونا، جیکوب آرون استس نویسنده، کارگردان و فیلمبردار این فیلم، در خانه خودش ساخته است. 

داستان از زاویه دید آیریس، یک نوجوان و برادر کوچکترش، لوکاس، روایت می‌شود که در خانه‌شان در لس‌آنجلس گیر افتاده‌اند، در حالی که والدینشان به دلیل بیماری که دارد مردم را در سراسر کشور می‌کشد، در بیمارستان بستری شده‌اند. نقش آیریس و لوکاس را فرزندان کارگردان که اتفاقا آیریس و لوکاس نام دارند، بازی می‌کنند.

مامان و بابا که در بیمارستان بستریند، به پیام‌های آیریس پاسخ نمی‌دهند، اما کسی ویدیوهایی برایش می‌فرستد که شبانه از داخل خانه گرفته شده است، و ترسناک اینکه فرستنده این ویدیوها لوکاس نیست. بیشتر نمی‌توان توضیح داد، چون در این صورت لذت تماشای این فیلم برایتان از بین می‌رود. 

استس گفته است که این فیلم را برای این ساخته‌ است، چون حوصله‌شان از در خانه ماندن سررفته بوده است. با این حال، به جای ساختن یک آلبوم خانوادگی با شادی‌ها و شوخی‌های متداول خانگی، او فیلمی پر از تهدیدهای مفرح و جنون فرمالیستی ساخته است تا در دل این کسالت، حس مبهم تعقیب شدن، ناامیدی و ترس را کشف کند. نتیجه فیلم ترسناک جسورانه‌ و جالبی از آب درآمده است. 

هر کسی (Every Single Someone)

داستان این فیلم به نویسندگی و کارگردانی ساموئل مارکو، در سال ۲۰۱۷ روایت می‌شود؛ وقتی که یک گروه فیلمبرداری سراغ گروهی از دانشجویان کلرادو می‌روند تا مستندی درباره زندگی دانشگاهی بسازند. موضوع اصلی مستند آن‌ها، لوک کروگمایر، یک دانشجوی نویسندگی خلاق است که پس از جدا شدن از شریک عاطفیش، روزهای سختی را سپری می‌کند.

این فیلم به سبک «found footage» ساخته شده است (فیلم‌هایی که همه یا بخشی از آن‌ها، به شکلی است که گویی فیلمی که قبلا ضبط شده، پیدا شده است. مثل فیلم پروژه جادوگر بلر.) دوربین، لی را دنبال می‌کند که با دوستانش می‌چرخد و بعد به قرار ملاقاتی می‌رود. ماجرا از جایی پیچیده می‌شود که لی، کسی را برای کشتن دختر استخدام می‌کند. این فیلم ترکیبی هراس‌انگیز از خشونت سینمایی و مستندنگاری است.

وحشت در های دیزرت (Horror in the High Desert)

این مستند اتفاقاتی را بررسی می‌کند که برای گری هینج، کوهنورد جوانی رخ داد که در سفری به سمت بیابان‌های نوادا، ناپدید شد. از طریق مصاحبه‌هایی که با دوستان و اقوام او انجام می‌شود، متوجه می‌شویم که هری شیفته زندگی بود و یک وبلاگ محبوب و پرطرفدار داشت. 

گری به کسی نگفته بود که می‌خواهد کجا برود و این کار را برای پلیس و کارآگاه خصوصی که توسط بورلی، خواهر گری استخدام شده بود، دشوار کرد. وقتی پلیس، ماشین گری را با رد پای برهنه‌ای غیر قابل شناسایی در کنارش پیدا می‌کند، اوضاع نگران‌کننده می‌شود. پس از آن کوله‌پشتی گری پیدا می‌شود و همینطور یک ویدئوی مرموز. 

نه شما با یک مستند جنایی واقعی روبه‌رو نیستید، با چیزی ترسناکتر مواجهید: یک فیلم ترسناک کم‌هزینه است که به قدری واقع‌گرایانه ساخته شده است که مثل اپیزود ماورایی «۴۸ ساعت» عجیب و غریب است. داچ ماریچ، نویسنده و کارگردان با به حداقل رساندن اکشن و کم کردن بازی‌های بازیگران، جادو می‌کند. برای این فیلم باید صبور بود، زیرا ماریچ آنچه را که برای گری رخ داد، تقریبا به طور کامل، از طریق دیالوگ‌ها، مثل داستان ارواح برایتان تعریف می‌کند. 

قلع و قمع (Eradication)

داستان فیلم از این قرار است که با با شیوع یک بیماری مرگبار، دیوید (هری آسپین وال) در خانه‌ای زیبا در جنگلی تک و تنها و بدون هیچ ارتباطی می‌ماند. او به دلایلی از این بیماری جان سالم به در برده است و نمونه‌های خون خود را در ازای دریافت غذا به دولت تحویل می‌دهد - راه نجاتی که توسط همسرش سام (آنیتا عبدی نژاد) تدارک دیده شده است. دانشمندی که آلوده نیست و مخفی شده و مسئول زنده نگه داشتن دیوید است. امیدی وجود دارد که خون دیوید به ساختن واکسن این بیماری کمک کند. 

در تماسی مرموز، مردی به دیوید می‌گوید که انزوایش، ممکن است دقیقا چیزی نباشد که او فکر می‌کند. دیوید خانه را ترک می‌کند و بعد از مبارزه‌ای با یک زامبی، این سوال در ذهنش شکل می‌گیرد که اعتماد به مقامات، به نفعش است یا به ضررش.

این فیلم به کارگردانی دنیل بایرز آهسته‌آهسته از ژانر بقا، با پیچش‌های استراتژیک، باعث می‌شود که مدام مجبور به حدس زدن شوید. موسیقی کابوس‌وار بن هیم و فیلمبرداری خوب الکساندرا گیلویت و زکری لودشر به ترسناک‌تر شدن و بالا رفتن کیفیت فیلم کمک کرده است. 

راه خروجی نیست (No Exit)

برخی از دیالوگ‌های احمقانه فیلم را نادیده بگیرید - مثل اینکه جایی یکی از شخصیت‌ها می‌گوید: من یک تفنگدار دریایی هستم احمق. این کاری است که ما انجام می‌دهیم - در عوض از این فیلم دیمین پاور برای چیزی که دقیقا هست لذت ببرید: یک فیلم ترسناک که باید رازهایش را حدس بزنید، تک لوکیشن است، به اندازه کافی غافلگیری دارد و البته خون و خون‌ریزی و برای فیلمی ۹۵ دقیقه‌ای به اندازه کافی چیز برای سرگرم‌کردن در نظر گرفته شده است. 

داربی (هاوانا رز لیو) در یک برنامه بازپروری مواد مخدر است که متوجه می‌شود مادرش در بیمارستان بستری است. داربی با دستکاری یکی از ماشین‌های آنجا، فرار می‌کند تا اینکه برف و بوران سد راهش می‌شود. او تصمیم می‌گیرد شب برفی را با چهار غریبه در یک مرکز مخصوص گردشگران در یک روستا بدون وای فای سر کند تا طوفان تمام شود. 

داربی که بعد از ملاقات با غریبه‌ها بیرون می‌آید، با دیدن دختری (میلا هریس) که در داخل یک ون در پارکینگ بسته شده و دهانش را هم بسته‌اند، وحشت‌زده می‌شود و او را رها می‌کند تا به این فکر کند که کدام یک از افرادی که با او هستند مکن است یک آدم‌ربا باشد. 

حقیقت در یک چرخش سرگیجه‌آور در پرده سوم فاش می‌شود و البته خودتان باید ببینید. 

منبع: ترجمه از نیویورک‌تایمز با کمی تغییر. 

برچسب‌ها