به گزارش همشهری آنلاین، در صحن و سرا بوی هل و گلاب پیچیده، بوی قهوه، بوی قهوه یزدی که مخصوص مراسم عزاست... بانیاش میگوید امیدی به اجرایی شدن این کار نداشتیم اما از همان ابتدا فهمیدیم که ما کاره ای نیستیم. امام رضا (ع) خودش بانی است و خودش کارها را جور میکند این گونه شد که در مراسم شهادت امام علی (ع) و بعد برای بار دوم در مراسم سوم امام حسین(ع) ۴۰ هزار فنجان قهوه یزدی در صحن حرم پخش شد.
اینجا چایخانه حضرت امام رضا (ع) است در روز سوم شهادت امام حسین (ع). صدای جیرنگ جیرنگ فنجانهای قهوهخوری به گوش میرسد. عدهای در حال شستن فنجانها هستند و عدهای در حال ریختن قهوه در فنجان. یکی در آن میان با خودش زمزمه میکند: ما عاشقت از روز الستیم رضا/ دلداده مشهد تو هستیم رضا/ با آرزوی زیارت شش گوشه/ بر پنجره ات دخیل بستیم رضا...
در میان شلوغی جمعیت بانی جوان را که ایده پخش قهوه یزدی در میان زوار امام رضا (ع) را داده و در حال اجرای آن است پیدا میکنیم. «محمد جواد اسدی» فردی که به قول خودش از بچگی به همراه پدرش افتخار نوکری امام حسین(ع) و ائمه اطهار را دارد.
او ماجرای ورود قهوه یزدی به صحن و سرای امام رضا(ع) را اینطور برایمان تعریف میکند:«زمستان سال پیش بود که توفیق پیدا کردیم که به مشهد و زیارت امام رضا(ع) برویم. غروب بود و ما در صحن کوثر نشسته بودیم که یک استکان قهوه به ما تعارف کردند. تشکر کردیم و قهوه را خوردیم اما این قهوه از نظر طعم و نحوه طبخ با قهوههای یزدی فرق داشت. از خادم امام رضا پرسیدم که این قهوه چطور درست شده؟ او که لهجه یزدی را شناخت با لبخندی گفت چرا همه یزدیها این سوال را از ما میپرسند ؟ جواب دادم چون خیلی با قهوه یزدی فرق دارد. این قهوه بسیار تلخ و غلیظ است اما قهوه یزدی اینطور نیست. هل و گلاب دارد. شکر و نبات دارد و شروع کردم به توضیح دادن نحوه درست کردن قهوه یزدی. او با متانت تمام صحبتهای ما را شنید و در آخر گفت میخواهید برنامه اش را جور کنیم تا قهوه یزدی به زوار بدهیم. بیمعطلی گفتم چراکه نه و شماره تلفنها رد و بدل شد.
قهوه یزدی برای روز عزاست
خلاصه وارد یزد که شدم برای دوستانم ماجرا را تعریف کردم و گفتم حاضرید برویم صحن امام رضا(ع) و قهوه یزدی درست کنیم آنها در ابتدا باورشان نمیشد و میگفتند مگر اجازه میدهند ما به چایخانه حضرتی برویم و قهوه درست کنیم اصلا مگر میشود و... اما بعد همه با هم همراه شدیم و به آن خادم زنگ زدیم. او پس از شنیدن تمایل ما به درست کردن قهوه یزدی تقویمش را نگاهی انداخت و گفت روز اول عید نوروز چطور است؟
برایش توضیح دادم که قهوه یزدی در مراسم عزاداری ائمه و همچنین مجالس ختم توزیع میشود بنابراین باید روز عزا باشد. او دوباره نگاهی به تقویمش کرد و گفت اولین روزی که میتوانم پیشنهاد دهم روز شهادت امام علی (ع) است.ما هم گفتیم همان روز میآییم و برنامه ریزیها از همان جا شروع شد.
در ابتدا برآورد هزینه کردیم و معلوم شد که برای درست کردن ۸۰ کیلو قهوه به پول زیادی نیاز داریم خلاصه به هر که رسیدیم ماجرا را شرح دادیم و در گروههای مختلف یزد فراخوان زدیم تا هزینه این اقدام بزرگ تامین شود و همه در این کار خیر سهیم شوند.
خواست امام رضا(ع) بود و انجام شد
او سینی قهوهها را به دست همکارش میدهد و دوباره میگوید: «شاید برایتان جالب باشد بدانید این ۸۰ کیلو قهوه چطور تهیه شد. دایی من مغازه قهوه فروشی دارد او ۱۰ سال است که با شرکتی کار میکند که قهوهها را یا به صورت آسیاب شده یا به صورت دانههای قهوه تحویل میدهد اما نکتهای که هست این است که این شرکت تا پول کامل قهوه درخواستی را نگیرد فاکتور نمیکند و قهوه ارسال نمیشود. خلاصه از داییام خواستیم که سفارش ۸۰ کیلو قهوه را به این شرکت بدهد و خودمان هم در حال جمعآوری مبالغ بودیم. چند روزی گذشت و متوجه شدیم که حتی یک سوم برآورد ما هم پول جمع نشده بنابراین به داییام زنگ زدم و گفتم که سفارش قهوه را کم کن چون فکر نکنم که مبلغ جور شود. داییام از پشت تلفن خندید و گفت دایی جان این کار دست من و تو نیست امام رضا خودش همه چیز را جور کرده و این کار انجام میشود. او برایم گفت که دیروز با شرکت تماس گرفته تا درباره نحوه کم و زیاد کردن سفارش بپرسد که مسئول ثبت گفته بچهها قهوه درخواستی شما را ارسال کردهاند و الان در راه یزد است. هزینه را کم کم پرداخت کنید. آنجا بود که گفتم یا امام رضا(ع) خودت نیت ۸۰ کیلو قهوه داری پس کار شدنی است و حتما انجام میشود.
دعوت نامههایی از سوی امام رئوف
نگاهی به بارگاه امام رضا میاندازد و با بغضی در گلو ادامه میدهد: «خود آقا همه چیز را درست کرد و ما در ماه رمضان و در روز شهادت حضرت علی(ع) ۴۰ هزار قهوه در صحن کوثر بین زوار پخش کردیم. همه پای کار آمده بودند حتی کسانی بودند که من اصلا نمیشناختم اما آمده بودند و دیگهای قهوه را هم میزدند و در کارها کمک میکردند. وقتی با آنها صحبت میکردم و از قصه آمدنشان میشنیدم،میدیدم که انگار خود حضرت دست روی آن فرد گذاشته و گفته تو برای کمک بیا و خودش دعوتنامه فرستاده است.
از او میخواهیم کمی از خاطرات دوستانی که در این کار خیر همراه بودند تعریف کند که میگوید:« خاطره برای گفتن بسیار است اما اجازه بدهید خاطرات بین خودمان و خدایمان باقی بماند.»
بعد ادامه میدهد: «امروز برای بار دوم است که قهوه یزدی در صحن کوثر امام رضا پخش میشود. ماه محرم که شروع شد یکی از دوستان بافقی زنگ زد و گفت اگر باز هم قصد درست کردن قهوه یزدی در حرم امام رضا را دارید ما هستیم ما هم گفتیم بسم الله و تاریخ روز سوم شهادت امام حسین از سوی آستان به ما پیشنهاد شد. خدا را صد هزار بار شکر میکنم که این بار هم روسفید شدیم و با یاری همه مردم و خیرین قهوهها آماده و در روز عزای حسین(ع) بین زوار پخش شد.
دوباره نم اشک در چشمانش مینشیند و در حالی که صدایش بغض دارد میگوید:« باعث افتخار من است که الان رو به روی صحن و سرای امام رضا ایستادهام و خادمی بارگاهش را میکنم. از امام رضا ممنونم که این توفیق را به من داد تا در روز شهادت جدشان حسین (ع) خدمتگذار زوارش باشم. دوباره سینی پر از قهوهای را که آماده کرده به دست دوستش میسپارد و خودش رهسپار حرم میشود.»