به گزارش همشهری آنلاین، «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» که میان اهل ادب به «کانون» یا «کانون پرورشی» معروف است روزگاری در دهه ۴۰ شمسی برای ایجاد نهضت کتابخوانی و برای تولید و توزیع کتاب و محصولات فرهنگی میان کودکان و نوجوانان سراسر ایران تأسیس شد. بالطبع بهدلیل ضعف و در واقع فقر محصولات فرهنگی و ادبی مرتبط با کودکان در آن دوره، فعالیت کانون از همان اول کار با استقبال مواجه شد.
پس از انقلاب اسلامی، کانون رفت زیر نظر وزارت آموزش و پرورش و فعالیتهایش بیشتر و بهتر هم شد و زیادند نامهای پرآوازه که فعالیتشان را با کانون آغاز کردند یا با کانون در حوزه هنر و ادب و فرهنگ شکوفا شدند. چند نسل از ایرانیها از کودکان دیروز و امروز هم با کتابهای همین کانون کتابخوان و اهل مطالعه و فرهنگ شدهاند. از همان ابتدا نیز بازوی اصلی کار اجرایی کانون، کتابخانههای ثابت و سیارش در سراسر ایران هستند که تعدادشان از یک هزار فراتر رفته است.
حالا چه شده؟ کانون زیانده شده و اینطور شده است: «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با هدف کاهش زیاندهی شرکت دولتی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تأمین بخشی از هزینهها از محل کاهش و صرفهجویی در هزینهها... خواستار صدور مجوز برای واگذاری کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به نهاد کتابخانههای عمومی کشور شده است».
بیانیهای با «مخالفت قاطع»
اعلام خبر واگذاری کتابخانههای کانون در روز ۲۰ شهریور که در واقع «پیشنهاد» این واگذاری به دولت است، موجی از انتقاد و اعتراض را برانگیخت؛ اهل ادب در فضای مجازی توفانی راه انداختند که خوبیاش این بود که معلوم شد کانون چقدر عزیز است. نظرهای متفاوتی هم مطرح شد و بیانیههای متنوعی از راه رسید و برخی این تصمیم را معادل انحلال کانون! تلقی کردند و برخی دیگر به اعتراض و انتقادی مختصر یا مفصل بسنده کردند.
«انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» بیانیهای داد و «مخالفت قاطع» خود را اعلام کرد چون بهنظرش: «واگذاری مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری به هر نهاد دیگری به معنی تعطیلی این نهاد پرافتخار بوده و حاصل آن جز نابودی فعالیتهای فرهنگی هنری تخصصی کودکان و نوجوانان و از بین بردن نهادی که نمونهاش در جهان انگشتشمار و موجب افتخار ایران است، نخواهد بود».
این انجمن در ادامه به چنین اقدامی ایراد قانونی و حقوقی هم گرفت و نوشت: «علاوهبر نادرستی اصل پیشنهاد، تصمیمگیری درباره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در حیطه اختیارات مجلس شورای اسلامی بهعنوان نهاد رسمی قانونگذاری کشور است و هیئت وزیران نمیتواند مجوز واگذاری مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را که شرکت دولتی وابسته به وزارت آموزش و پرورش است به نهادی غیردولتی بدهد و صدور چنین مجوزی از سوی هیئت دولت غیرقانونی خواهد بود».
این انجمن در پایان هم پیشنهاد داد: «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان آمادگی دارد که نمایندگان خود را برای حضور در جلسات بررسی پیشنهاد یاد شده و ارائه دلایل کارشناسی مخالفت قاطع خود با چنین پیشنهادی معرفی کند».
کانون، کتابخانه نیست!
درباره واگذاری کتابخانههای کانون، بیانیه باز هم صادر شد و یکی هم بیانیه «بنیاد نمایش کودک» است که چنین اقدامی را «امری غیرکارشناسی» و «به نوعی پایمال کردن حقوق کودکان و نوجوانان» دانسته و نوشته است: «کانون کتابخانه نیست، یک دانشگاه است. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تنها یک کتابخانه نیست، بلکه مرکزی فرهنگی هنری است که کودکان و نوجوانان در آن پرورش مییابند و مهارتهای زندگی را فرا میگیرند. کارنامه ۵۶ ساله کانون نشان از آن دارد که بسیاری از هنرمندان مطرح ما در موسیقی، سینما، تئاتر، گرافیک، نویسندگی، خط و نقاشی از همین کانون برخاستهاند. کانونی که در نوع خودش در جهان بینظیر است. کانونی که دستپروردههایش در سطح جهانی مطرحاند».
گلایهها و کنایههای اهل ادب
در واکنشهای مجازی به مخالفت با واگذاری کتابخانههای کانون، نویسندگان معتبر و سرشناس بیشتر جنبههای «پرورش هنری و ادبی» و «خدمات فرهنگی» و «فعالیتهای نوستالژیک» کانون را برجسته کردهاند؛ با اشاره و کنایه و استعاره و گلایه فراوان.
«سیدعلی کاشفی خوانساری» در مطلبی که یکی از خبرگزاریها تیتر «خداحافظ کانون نازنین» برایش انتخاب کرده، نوشته است: «خبر کوتاه و کوبنده بود. قرار است که کتابخانههای کانون را واگذار کنند. کانون بدون شک مهمترین برند ایرانی در موضوع کودکان و نمادی از همه آن چیزهایی است که ما عمر خود را پای آن گذاشتهایم. ما نویسندگان کودک و نوجوان حتی اگر پایمان را هم در کانون نگذاشته باشیم، نسبت به کانون علاقه و حتی تعصب داریم. تعرض به کانون به معنای حمله به همه کسانی است که برای بچهها مینویسند و میکوشند و میاندیشند... من از واگذاری کتابخانههای کانون بسیار اندوهگین خواهم شد و امیدوارم چنین نشود. من امیدوارم کانون بماند و روزآمد و قانونمدار و پیشرو و ایدهآل شود».
«حمیدرضا شاه آبادی» که روزگاری مدیر انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و طرح بزرگی به نام «رمان نوجوان امروز» را در کانون پایهگذاری کرد، در صفحه شخصیاش نوشته است: «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آبروی فرهنگ ماست. نهاد دیرپایی که بخش مهمی از هنرمندان بزرگ این کشور از دل آن بیرون آمدهاند. نهادی بسیار کمخرج و پرفایده که اگر روزی از ظرفیتهای آن به شکل حداکثری استفاده شود بسیاری از معضلات فرهنگی و اجتماعی ما را پوشش میدهد.»
مدیرعامل فعلی انتشارات مدرسه ادامه داده: «این نهاد ارجمند به دلیل ضعف مدیریت و تدبیری که در سالیان گذشته دچارش بوده، اکنون در موقعیتی قرار دارد که حرف از واگذاری کتابخانههای آن به نهادی دیگر به میان آمده است. آنها که از سر ناآگاهی و نابلدی این حرف را زدهاند باید بدانند که اولاً کتابخانههای کانون فقط کتابخانه نیستند، بلکه آنها را مراکز فرهنگی هنریای میدانیم که توسط مربیان کارآمد و دلسوز اداره میشوند و علاوهبر برنامههای کتابخوانی خدمات متنوع دیگری را به کودکان و نوجوانان ارائه میکنند... از سوی دیگر کتابخانهها و مراکز نبض تپنده کانون هستند و حیات کانون با وجود آنها معنی پیدا میکند. بر این اساس واگذاری کانون به نهادی دیگر حرفی است نابخردانه که فقط به تعطیلی معتبرترین و پرفایدهترین نهاد فرهنگی کشور میانجامد و حاصلی جز عقبگرد شدید در حوزه فرهنگ و بروز یأس در میان اهالی آن نخواهد داشت».
«کاظم اخوان» چنین گلایه کرده است: «در فرهنگ عامه مرغ آمین پرندهای است که از بالای سر هر که بگذرد هر دعا و نفریناش را برآورده میکند. کودکان، نفرینی هم اگر کنند عین خیر و دعاست... نابودی دنیای بزرگشان... در گرو کوچکترین دلبستگیهای کودکی است. دلبستگیهایی همچون نقاشیها، شعرها و داستانها، قصهگوییها، نمایشها، عروسکها، داستانخوانیها، هر آینه در خانهای که نامش کتابخانه کانون است نه هر کتابخانه دیگری با رنگها و نورها و صداهای دیگر».
کانون برای ما جنگل و رودخانه است
«فرهاد حسنزاده» نویسنده سرشناس کودکان و نوجوانان که نزدیک به ۱۰۰ کتاب دارد، نوشته است: «همیشه خدا تا بوده و نبوده موقع دعواها، جنگها، بلایای طبیعی و مصیبتها بچهها را در اولویت قرار میدادند. بچهها را از مخمصه دور میکردند تا مبادا آسیبی ببینند. همیشه حتی در بحرانهای خانوادگی پدر از... گلوی خود میزند تا کودکش اگر رفاه نمیبیند، بدبختی و نداری را تجربه نکند. و فرزندان همواره به داشتن چنین پدرانی افتخار میکردهاند و از همین مرام درس ایثار و فداکاری از بزرگترها میآموختهاند... چشم امید ما به کانون پرورش فکری کودکان بود که از دیرباز با بیش از هزار مرکز فرهنگی در سراسر کشور بخشی از کمبود خوراک فکری نسل نوپا را جبران میکند و دل و جان کودکان را با کتاب و ادبیات و هنر و کنشهای خلاقانه روشن میکند. امید داشتیم به مربیهای فرهنگی و هنری و کتابدارانی که با حقوقی اندک و همان احساس مسئولیتی که پدران و مادران نسبت به فرزندان دارند عاشقانه خدمت میکنند... کانون رودخانه است، جنگل است، میراث فرهنگی و ملی ماست و هر دولتی با هر مرام سیاسی و عقیدتی باید با جان و دل از آن محافظت کند».
«محسن حموله» که قبلا مدیر روابط عمومی کانون پرورش فکری بوده، این نهاد فرهنگی را چنین ستوده است: «کانون پرورش فکری اصلیترین وغنیترین نهاد فرهنگی کشور برای کودکان و نوجوانان است؛ بیشک تاثیر فعالیتها وتلاشهای مربیان این مجموعه بزرگ بر ارتقای سطح فرهنگ عمومی و ترویج کتابخوانی بر کسی پوشیده نیست... کانون با قدمت بیش از پنجاه سال فعالیت فرهنگی هنری یک برند جهانی محسوب میشود؛ در هرجای دنیا نامی از فرهنگ و هنر است قطعا ردپایی از مرغک عزیز کانون نیز به چشم میخورد و هست... کانون کتابخانه نیست بلکه پایتخت فرهنگی کودکان و نوجوانان است».
«علیاصغر عزتی پاک» نویسنده و مدرس داستاننویسی هم نوشته است: «انبوهی از آثار ادبی و هنری که توسط نویسندگان و هنرمندان ایران تولید شدهاند در حال خاکخوردن و تباهشدن در هزارتوی ندانمکاریهای مدیران این مرکز مهم و اثرگذار است. مسئولان این نهاد، به جای اینکه فکری برای رساندن این محصولات بومی به دست کودکان و نوجوانان کشور بکنند، به سلب مسئولیت از خود میاندیشند. نه فقط امروز، بلکه سالهاست. بگذار کودکان و نوجوانان کشور در هجوم کتابهای ترجمه و فیلمها و بازیهای ساختهشده با دست بیگانگان، یکیک از دست بروند و روح و روانشان پرواز کند به شهرها و خانههای دور ناشناس».
«مهدی مرادی» شاعر خوزستانی و همکار پرسابقه کانون هم نوشته است: «انحلال، فروپاشی، استحاله و مصادره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دشوار و خطرآفرین است. خبرها بد بود: فروش چاپخانه کانون به بهانه پرداخت حقوق معوقه کارمندان، به مزایده گذاشتن فلان زمین چندهزار متری... مبهم گذاشتن وضعیت استخدام نیروهای کانون، کمرنگشدن جایگاه کتابدار در کانون، بازشدن پای نویسندگان ادبیات بزرگسال و سپردن زمام امور به آنها، بهاشتراکگذاشتن میراث کانون با نهادهای غیر مرتبط دولتی، نیمه دولتی و گاه خصوصی».
حالا پس از این واکنشهای رسمی و غیر رسمی که دغدغههای جمعی و شخصی اهالی فرهنگ را بازتاب میدهد باید دید دولت با «پیشنهاد» واگذاری کتابخانههای کانون به نهاد کتابخانههای عمومی کشور چه میکند؟
هرچند حامد علامتی، مدیرعامل جدید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در دو توییت، تقریباً آب پاکی را ریخته روی دست همه و گفته که کتابخانههای کانون زیر پر و بال این نهاد میمانند اما باید دید نهادی با این عظمت که روزگاری بهترین هنرمندان، نویسندگان و مترجمان ایرانی از آنجا برخاستهاند، میتواند به روزهای اوج خود برگردد یا نه. امیدواریم این مدیر جوان بتواند چنین بازگشت باشکوهی را رقم بزند.