زن خشمگین به شوهرش نگاه میکند و برایش آرزوی مرگ دارد و پیرمرد با غضب بر سرش هوار میکشد و از بیتوجهی همسر شکوه دارد و هردو سردرگم به گذشته بیثمر و آینده مبهم خود فکر میکنند.
در بانوان بعد از شروع علائم یائسگی، تغییرات هورمونی و کاهش میل جنسی معمولا با ازدواج و رفتن کامل فرزندان از خانه مصادف است، به عبارتی زن سندرم «آشیان خالی» را تجربه میکند. چالشهای زنانه وقتی به اوج خود میرسد که بحران میانسالی با کم شدن زیبایی و ظرافت زنانگی که زمانی مایه دلگرمی و توجه اطرافیان، دوست و فامیل میشده، تارهای سفید در لابهلای موها خبر رسیدن این ایام را به همراه میآورد.
در مردان بعد از 40 سالگی با کمتر شدن میل جنسی، بازنشستگی و مانند زنان از دست دادن حمایت عاطفی فرزندان و والدین، ایجاد بحران هویت شغلی و عدم توجه و نوازش همسر از سویی دیگر، چالشها از راه میرسند. گاه مرد برای اعاده آن هویت کاذب از دست رفته، نداشتن بانک عاطفی قابل قبول نسبت به همسر و بیگانه بودن با کودک درون و خود واقعی به عشقهای زمان پیری دل میسپارند، تا کمبود نوازش و توجه را جبران کنند.
در زنان این کسب هویت تخیلی به شکل حساسیتهای غیرمتعارف راجع به سن، لباسهای نامتناسب، حرکات و سکنات جوان مآبانه بروز میکند. اگر زنان و شوهرانشان در جوانی برخوردی مناسب و عاشقانه با یکدیگر داشته باشند و فضای زندگیشان همراه با عاطفه و یکدلی باشد؛ یعنی ارتباطات زناشویی کودک به کودک و یا بالغ به بالغ بوده و در جنبههای مختلف توجه نوازش کامل و قابل قبول رد و بدل شود، در دوران میانسالی با استفاده از این بانک عاطفی پربار و به یاد خاطرات و تجربههای مثبت از ادامه زندگی مشترک لذت بیشتری خواهند برد.
اگر زوجین در دوران اولیه زندگی خشونت و بازنوازیهای منفی عاطفی داشته باشند[این امر در مورد مردان که مدیر خانواده هستند بیشتر مصداق دارد] و یا با خشنودسازی اجباری و یا هر ویژگی افراطی غیرطبیعی دیگر که از کودک یا بالغ برخاسته نباشد، سعی غیر واقعی در جلب رضایت طرف مقابل[به خاطر منافع و مصالح شخصی] و یا گدایی محبت در دوران کهنسالی طرفی که احساس اجحاف و فشار میکرده، تجربههای خشم و نفرت خود را با آزار و اذیت طرف مقابل نقد خواهد کرد. این ارتباطات در خانوادههای مسن به وضوح قابل مشاهده است.
برای گذراندن پرنشاط بهار دوم زندگی به این نکات توجه کنید.
شناخت خواستههای واقعی
داشتن آگاهیهای لازم در راستای شناخت خود و نیازهای احساسی، عقلانی، تحلیل رفتارهای فردی و اجتماعی، ارتباط صحیح با کالبد و ضمیرهای آگاه و ناخودآگاه دستمایه قدرتمندی است که کمک میکند، انسان در چالشهای زندگی مشترک جایگاه خود را بهتر ارزیابی کرده و توانایی لازم را برای رفع مسائل فیمابین به دست آورد.
در این حالت فرد نه منفعلانه در پی انتخاب شدن است بلکه فاعلانه با بررسی دقیق و همهجانبه خود برمیگزیند و پس از شروع زندگی عادلانهتر در مورد خود و همسر قضاوت کرده و سهم خود را در مشکلات و مسائل میبیند و در نتیجه بالغانه نه کسی را وارد بازیهای روانی میکند و نه در بازی روانی طرف مقابل شرکت میکند.
رفتارشناسان معتقدند:«اغلب روابط انسانی غیر بالغانه نوعی بازی محسوب میشود که بازیگران بنا به تربیت خردسالی، ناخودآگاه روابط خود را براساس احساسات تخریبی و موقعیت شخصی ادامه میدهند، تبادلات افراد در سه وضعیت «بازنده»،«برنده»و «قربانی» ظاهر میشود.»
در جامعه سنتی زنان با ماسک «قربانی» دوران زندگی خود را سپری میسازند ولی مردان ابتدا در نقش برنده و در دوران کهنسالی که قدرت جسمی و فکریشان رو به نقصان میرود به احساس «بازنده» تغییر موقعیت میدهند. در اغلب کشورهای پیشرفته دورههای اجباری در مدارس و موسسات، مربوط به ازدواج در راستای خودشناسی دقیقتر و آموزشهای پیش از زندگی مشترک برقرار بوده و اطلاعات لازم در این زمینه را در اختیار افراد میگذارند.
پرداختن به امور و علایق فردی
ازدواج و زندگی مشترک به معنای خاتمه اشتغالات و تفریحات فردی نیست. جبران خلیل جبران نویسنده بزرگ مصری میگوید:«مانند ستونهای خانهای باشید که جدا از هم سقفی را برپا داشتهاند.» و در جایی دیگر میگوید:«مانند تارهای سازی باشید که جدا از هم آهنگ خوشی را مینوازند.» همسر باید به مثابه بال پروازی باشد که در ایجاد زمینه پیشرفت و صعود طرف مقابل در ابعاد مختلف سهیم باشد.
داشتن ساعات و روزهای اختصاصی برای یادگیری، انجام اشتغالات علمی، معنوی و تفریحی جز حقوق اولیه زوجین به حساب میآید. برخورداری از اوقات فراغت و یا مسافرت و گردشهای جدا از همسر نیز حق طبیعی برای ایشان محسوب میشود. ایجاد تنگنا، عدم پذیرش حدود و حریم شخصی تنها به ایجاد و افزایش تنش منجر میگردد.
عشق واقعی در احترام به حریمهای فردی و اجتماعی معنا و مفهوم مییابد نهچسبیدن به طرف مقابل. شاعر میگوید:«عشق محدود نمیکند، دربند نمیکشد، خسته نمیکند، وبال گردن نیست، مزاحم نیست، همسر رفیق راه است و پناه و مأمن، وقتی خسته و بیچارهایم، شانههایی برای گریه و لبخندی برای برخاستن وقتی ناامیدیم.»
داشتن اوقاتی انفرادی همراه با دوست، خانواده یا به تنهایی فشارهای ناشی از تاهل را کاهش داده و انسان با خاطری آسودهتر و دلی لبریز از امید و خشنودی به سوی خانه باز میگردد.
داشتن سرگرمی
یکی از الزامات زناشویی داشتن تفریحات[همگام و توام] مورد علاقه طرفین میباشد. ورزشها و بازیهای رقابتی، سفرهای علمی، تفریحی، یادگیری هنرهای دستی، نقاشی و... از اموری است که دقایق و خاطرات خوشی را به همراه داشته و سبب میشود زوجین بانکهای عاطفی مثبت خود را غنی سازند.
شاید یکی از معدود خاطرات انسان در زمان پیری یادآوری سفرهایی باشد که تجربه کرده و این گذران اوقات مشترک حتی در زمینه شغلی و اقتصادی اولا منجر به همدلی و شناخت بیشتر زوایای روحی طرف مقابل میشود و هم یادوارههای ماندگاری را به ارمغان میآورد.
معمولا بعد از تولد فرزندان فاصله والدین روز به روز بیشتر میشود و به بهانه رسیدگی به کودک پرداختن به یکدیگر، تبادل نوازشهای مناسب و تقدیم عشق و هیجان در زندگی کمرنگتر میشود. [این رویکرد از طرف مردان بیشتر استقبال میشود].
صداقت و اعتماد به یکدیگر
ازدواج از مقولههای ویژهای است که برای حفظ کمی و کیفی آن از شروع تا انتها بیش از نظارت و پیگیریهای قانونی نیاز به توجه، دقت، پیگیری و حفظ احتیاطهای لازمه دارد. یکی از تهدیدات مهم دراین راستا پردهدری داخلی و بیرونی است.
گستاخی و عدم رعایت ادب و احترام از مسائلی است که در همه ارتباطات به خدشهدار شدن و بیمهری میانجامد و ازلحاظ اجتماعی واگویی مشکلات خصوصی خانواده به دیگران و فاششدن ضعفهای زندگی نزد این و آن به بیمقداری طرفین در نظر مردم منتهی شده و اعتبار و ارزش خانواده را زیر سؤال میبرد و نهتنها مسئله حل نمیشود بلکه پیچیدگی و دخالت در آن مشکل را صدچندان کرده و درگیری را شدت میبخشد.
دکتر ناریان روانشناس میگوید: «در ایران بهدلیل وجود روابط نزدیک فامیلی و حرمت طلاق، عدم حمایتهای قانونی و عدم اشتغال زنان بهشکل فراگیر، طلاق کمتر اتفاق میافتد و اگر امکان فرصتهای مشابه کشورهای پیشرفته در ایران جاری شود آمارهای جدایی بهشکل ناهنجاری، بالا خواهد رفت.»
عدم آموزشهای قبل از ازدواج، تربیتهای مسموم، اختلاف طبقاتی [فکری، مالی و...]، ازدواجهای غیرقوم و قبیلهای و اغلب ناشناس و شناخته نشده، پرداختن بیشتر به جوانب غیرضروری زندگی مانند تشریفات و چشموهمچشمیها بهجای آشنایی با پیام اصلی وصلت که همان یکدلی و عشق و امید است، همگی پیشزمینه پردهدریها، گستاخیها و مسائلی از این دست را رقم میزند.
رعایت احترام، اعتماد و حفظ حریمهای شخصی طرفین و بالاخره داشتن صداقت نسبت به یکدیگر به انسجام فضای خانه کمک میکند. یادآوری نکات مثبت همسر و رسیدن به این بلوغ فکری که تنها با تحول فکری، مطالعه پیگیر و امید و تلاش ماست که فضای زندگی عوض میشود، خانهای خواهیم داشت بهدور از تنش و اضطراب که در آن هم ما آسوده خواهیم بود و هم مدلی قابل قبول همراه با نوازشی مؤثر را به فرزندانمان هدیه خواهیم داد و خاطرات این تلاش را در دوران پیری با همسر خود رقم خواهیم زد.
دوستی میگفت: «وقتی تنهاییم به دنبال یک دوست میگردیم، وقتی پیدایش کردیم، دنبال عیبهایش میگردیم، وقتی از دستش دادیم، دنبال خاطراتش میگردیم و باز تنهاییم...»