تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۸۷ - ۰۸:۱۰

روابط کشورها در خاورمیانه روابط کاملا پیچیده و در هم‌تنیده‌ای است و فقط به مسائل دوسویه میان آنها مربوط نمی‌شود.

این رابطه علاوه بر مسائل منطقه‌ای تحت‌تأثیر موضوعات جهانی و تحولات دور‌و نزدیک هم قرار می‌گیرد.

رابطه سوریه و لبنان که در سال‌های اخیر و به‌ویژه بعد از ماجرای نامعلوم ترور رفیق‌حریری کاملا متحول شده‌است هم از این قاعده مستثنی نیست. نویسنده روزنامه لبنانی السفیر در این مقاله، روابط جدید سوریه و لبنان را با توجه به مسائل منطقه‌ای و جهانی بررسی کرده‌است.

روابط لبنان و سوریه رو به بهبود است و بعد از سال‌ها تنش تا حد دشمنی و تا آنجا که از مرزهای دشمنی ملی و میهنی با رژیم صهیونیستی نیز بالاتر رفت، در نهایت شاهدیم که روابط دو کشور بهتر شده است.

ولی هنوز روابط بین این دوکشور که شهروندان و خانواده‌ها و زمین‌هایشان با یکدیگر تداخل دارند و از وجوه اشتراک زیادی برخوردارند، در سطحی بسیار پایین است. با این وجود هنوز خبر دیدار بین مقامات دوکشور  با یکدیگر در داخل این کشورها یک خبر تازه به شمار می‌آید و از آن با آب و تاب یاد می‌شود.

هر چند که همانند سابق این دیدارها در حد خیانت و یا جنایت نیست، ولی هنوز اعترا‌ض‌هایی به این دیدارها را می‌شنویم. هنوز هم شک و تردیدها و ترس‌ها و نگرانی‌هایی که بازمانده‌  از دوران روابط گذشته سوریه و لبنان است، مطرح می‌شود.

همه مقامات دولتی لبنان و سوریه از رئیس‌جمهوری گرفته تا نخست‌وزیر و وزرای کابینه و فرماندهی ارتش ‌ به این مسئله اذعان داشته‌اند که در هر دو پایتخت، به هیچ وجه بازگشت لبنان به مرحله سابق مطرح نیست و همه خواهان مرحله‌‌ای جدید از روابط هستند که در آن، روابط دو‌طرفه و پایاپای است؛  به‌نحوی که 2کشور اقدام به تبادل سفرا نمایند و مرحله سابق که در آن با شعارهایی مانند معاهدات و میثاق‌ها و ابراز عاطفه‌ها سعی می‌کردند‌ شعاری را با عنوان ملتی واحد در دو کشور، مطرح کنند اکنون دیگر وجود ندارد.

مسئله امنیت در کشور مسئله‌ای است که در راستای وجود شک و شبهه در میان مقامات دو کشور این زمینه را به‌وجود می‌آورد که قیمومیت جدیدی با پوشش روابط دیپلماتیک به‌وجود بیاید.

با این حال مقامات سوریه توانستند این مرحله را پشت سر بگذارند و ‌ بعد از مدت‌ها کناره‌گیری در نهایت برخی از روابط سیاسی خود را با کشورهای غربی به‌خصوص اروپایی به دست بیاورند. در این میان برخی افراد طبقه سیاسی لبنان نمی‌خواهند به شکست شرط‌بندی‌های خود اعتراف کنند که بعضی وقت‌ها این شرط‌بندی‌ها از حد منطق ملی و میهنی نیز گذشته بود. آنها نمی‌خواهند این تغییر و تحول‌ها را به روی خود بیاورند و اصرار دارند که با پافشاری بر دوستی‌ها و دشمنی‌های خود از مرحله سیاسی آینده نیز سوءاستفاده کنند.

انتخابات ریاست‌‌جمهوری آمریکا نیز تمام شد و همه منتظرند که این انتخابات نقطه عطفی در سیاست‌های بین‌المللی جهان ایجاد کند؛  به‌خصوص با توجه به اینکه پایان دوره بوش همزمان شد با بحران مالی بزرگی که تاثیرات آن جهانگیر شد و تاثیرات آن هم بر کشورهای ثروتمند بود و هم بر کشورهای فقیر و حتی بر کشورهایی که زیر پایشان نفت جاری بود.
اما در مورد کشورهای خاورمیانه آنچه برای ما مطرح است این است که اوباما تصمیم دارد در اسرع وقت از عراق عقب‌نشینی کند و فراموش نکنیم که چنین تصمیمی تاثیر بسزایی بر عملکرد و برخورد ایالات متحده با کشورهای همسایه عراق خواهد داشت.

از این تغییر و تحولات، آنچه به لبنان بر می‌گردد این است که برخی از سران طبقه سیاسی لبنان خود را یکی از پایه‌های سیاست آمریکا در منطقه می‌دانستند. آنها فکر می‌کردند که به هیچ وجه آمریکا درخواست آنها را زمین نخواهد زد و در نتیجه خود نیز از آمریکا و سیاست‌های آمریکا در منطقه حمایت می‌کردند؛ حتی سیاست‌های خونین و وحشیانه آمریکا در عراق را نیز تایید کردند.

این امر جدای از تایید مطلق آمریکا از سیاست‌های نژادپرستانه صهیونیست‌هاست که ملت فلسطین را خرد کردند و حتی حاضر نشدند یک تکه از سرزمین آنها را برای تاسیس کشوری کوچک تحویل فلسطینیان هوادار خود بدهند.

شاید یکی از بدترین چهره‌های این سیاست حمایت از آمریکا، در موضع آنها در مورد جنگ اخیر اسرائیل علیه لبنان نمود یافت. به‌نحوی که این شخصیت‌های سیاسی در جایگاهی قرار گرفتند که آنها را طرفدار اسرائیل در جنگش علیه لبنان و ملت لبنان و علیه وطن و حامیان وطن و مقاومان قرار داده بود؛  همان مقاومتی که تا آخرین لحظات از خاک وطنش بلکه تاریخ خاورمیانه دفاع کرد.

با این وجود اصلا بعید نبود که این طبقه سیاسی از توافقنامه امنیتی ایالات متحده با عراق حمایت کنند و به بهانه اینکه این معاهده خروج نیروهای آمریکایی از منطقه را مهیا می‌سازد، از آن دفاع کنند و در این راه تعداد زیادی از حکومت‌های مزدور و توطئه‌گر را به همراه خود داشتند.

نباید توقع زیادی از این طبقه سیاسی داشت، زیرا این طبقه در اصل طبقه فاسدی است و نباید بر این طبقه سخت بگیریم، زیرا در اینجا نظام‌ها و حکومت‌های مزدوری نیز وجود دارند که با اشغالگران علیه ملت عراق متحد شده‌اند.

در این میان جای تأسف است که وزرای خارجه کشورهای عرب در اجلاسی جمع می‌شوند ولی نمی‌توانند هیچ اقدامی را در مورد قضیه فلسطین که روزی ادعا می‌کردند قضیه مقدس آنهاست، انجام داده و دردی را درمان کنند. آنها حتی نتوانستند یک قدم هم به سمت آشتی داخلی فلسطینی‌ها با هم حرکت کنند.

این اتحادیه بر این باور است که اشغالگری ایالات متحده  در یک سرزمین عربی، به هیچ وجه امنیت ملی کشورهای عربی همسایه آن را تهدید نمی‌کند.

همین طبقه سیاسی با برخی اقدامات خود کار را به آنجا کشانده‌اند که ندای تقسیم کشور و ایجاد مناطق جدا از هم را سر می‌دهند؛ مسئله‌ای که باعث جنگ داخلی گسترده‌ای می‌شود که هیچ امیدی به پایان دادن آن نخواهد بود.

برای آنها‌ یکباره میهن و وطن از ارزش افتاد و شعار مناطق مستقل خود را سر داده و پرچم آن را حمل می‌کنند. این افراد در مقابل تهدیدهای منطقه‌ای به‌نحوی برخورد می‌کنند که یا می‌توان آنها را مزدور و یا بی‌مبالات نامید. آنها به محض سخن‌گفتن از روابط بین سوریه و لبنان، آنچنان واکنش نشان می‌دهند که حد و حصر ندارد.

جالب اینجاست که  کسانی که تا‌کنون از دمشق دیدار کرده‌اند، کسانی هستند که تا آخرین لحظه‌ای که سوریه در لبنان بود نه خواستار برچیدن مرزها بودند و نه اینکه همانند کسانی که در آن مرحله قدرت داشتند، در ریزترین مسائل با آنها مشورت می‌کردند؛  به‌خصوص مسائلی که برای هر دوی آنها منابع مالی در بر داشته باشد. هر چند برخی از مسائل شخصی و نزدیک به هم نیز بود که بین برخی از افراد این طبقه سیاسی با مقامات آن وقت سوریه جریان داشت و از وجود آنها به نفع خود استفاده می‌کردند.

اشغالگران آمریکایی تصمیم ندارند براساس این معاهده فورا از عراق خارج شوند و معاهده نیز لاجرم باید تهدیدی برای امنیت کشورهای عربی همسایه به حساب بیاید، حتی برای کشوری مانند لبنان. ولی می‌بینیم که مقامات کشورهای عربی، حتی برخی مقامات لبنانی از این معاهده حمایت کردند و با این وجود غالب مراجع دینی عراق این معاهده امنیتی را حتی به‌صورت ضمنی نیز تایید نکردند و تصمیم نداشتند که صفت دمکراتیک به این معاهده بدهند.

در این مورد اظهارات جدید اوباما باید برای ما جالب توجه باشد. وی بیان کرد: «شاید خام شویم و بخواهیم بعد از عراق فقط به مسائل داخلی توجه کنیم، ولی این کاملا اشتباه است و زمان آمریکایی‌ها هنوز تمام نشده ولی ما نیاز به تغییر شیوه‌ها داریم».

بدین جهت برای لبنانی‌ها هم لازم است که در کنار توجه به داخل و مسائل داخلی خود، به خارج هم نگاهی داشته‌باشند و نسبت به آنچه در عراق رخ می‌دهد، هوشیار باشند. لبنان درباره روابط با سوریه باید به این موضوع توجه کند که اگر احترام و دوستی و خیرخواهی و حسن نیت بر این روابط حاکم نباشد، حتی سفارتخانه‌ها نیز نمی‌توانند در سایه اوضاع کنونی، روابط حقیقی بین دو کشور را ایجاد کنند.