دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۳
۰ نفر

دیپلمات‌های آمریکایی مانند دیپلمات‌های کشورهایی که از سیاست‌های آمریکا بسیار تاثیر پذیرفته‌اند، به‌صورت مکرر این موضوع را یادآوری می‌کنند که در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده تنها افراد هستند که در کاخ سفید تغییر می‌کنند و دولت‌ها و سیاست‌های خارجی این کشور هیچ تغییری نخواهد کرد.

تکرار این مقوله در بیروت بیش از هر جای دیگری است. همه اعم از دوستان یا دشمنان آمریکا این جمله را تکرار می‌کنند. دوستانش این موضوع را تکرار می‌کنند که در حمایت آمریکا از آنها تغییری حاصل نخواهد شد و دشمنان نیز این مسئله را به‌صورت مکرر یادآوری می‌کنند که هر کسی که در کاخ سفید روی کار بیاید، باعث نخواهد شد که آمریکا نماد امپریالیسم نباشد.ولی با کمی دقت در تاریخ انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا می‌توان دریافت که وضعیت لبنان بسیار تابع سیاست‌های خارجی ایالات متحده در قبال لبنان است و به محض تغییر چهره‌ها در کاخ سفید، سیاست‌های خرد و کلان در رابطه با لبنان نیز فورا تغییر می‌کند.

در این میان دوره ریاست‌جمهوری جورج بوش بیش از همه به این وضعیت اشاره دارد. هر چند که وی در پاییز 2000 وارد کاخ سفید شد ولی عملا بعد از 11 سپتامبر 2001 قدرت را به دست گرفت و دوره جدید خود را بعد از فروپاشی دو برج نیویورک آغاز کرد؛ دوره‌ای که در حقیقت با ظهور گروه جدیدی به نام نومحافظه‌کاران به‌وجود آمد. می‌گویند که برنارد لویس همان شب به کاخ سفید رفت تا تحقیقات مشهور خود با عنوان «آنچه روی داد، اشتباه بود» را ارائه بدهد و از همان شب نظریه‌پردازی شروع شد. در آن موقع نه‌تنها سیاست خارجی آمریکا؛ بلکه سیاست کلی آمریکا پیرامون دو محور می‌گشت: امنیت ایالات متحده و دمکراتیک کردن جوامع اسلامی.

فعالیت دستگاه عظیم رسانه‌ای و سیاسی ایالات متحده نیز برای بازاریابی و تبلیغ این دو محور شروع به کار کرد. در آن موقع سیاست خارجی آمریکا تبدیل به یک موضوع داخلی شد که مجلس سنای آمریکا بیش از مثلث فدرالی یعنی وزارت خارجه، پنتاگون و کاخ سفید بر آن مؤثر بود. در انتخابات سال 2004  هم 53 درصد از مردم آمریکا براساس این دو محور یعنی امنیت سرزمین مادری و ارزش‌های اخلاقی به بوش رای دادند و اقلیتی نیز براساس ملاک‌هایی مانند وضعیت معیشتی آمریکایی‌ها و وضعیت عراق به سایر نامزدها رای دادند.

رای بالایی که جورج بوش در این انتخابات به دست آورد، به هیچ وجه امری اتفاقی نبود. هنگامی که اقلیتی از رای‌دهندگان به نفع جان کری رای دادند، بوش توانست به نحو کاملی از احساسات انجیلی آمریکایی‌های مرکز  علیه روحیه‌های پراگماتیستی شرقی و غربی استفاده کند و در نتیجه در دور جدید برنده انتخابات بشود.در سایه این تغییر و تحولات بود که سیاست لبنانی واشنگتن ترسیم شد و به‌دنبال آن قانون بازخواست سوریه و قطعنامه 1559 و همه تغییر و تحول‌های سال‌های بعد رخ داد. بوش در این موقع بود که طرح خاورمیانه جدید را مطرح کرد و به‌دنبال آن انقلاب‌های نارنجی و مخملی در جهان گسترش یافت و تا بیروت ادامه یافت.امروز همه می‌دانند که نه تنها رئیس‌جمهور بلکه همه آمریکا در حال تغییر و تحول است و به‌دنبال آن خیلی چیزها در این جهان نیز دچار تغییر و تحول خواهد شد.

امروزه آمریکایی‌ها به‌خاطر امنیت کشور خود در انتخابات شرکت نکردند؛ بلکه به‌خاطر امنیت مالی و معیشتی خود به سمت صندوق‌های رایرفتند و هیچ‌‌گاه به‌خاطر مفاهیم دینی و ارزش‌های اخلاقی با هم رقابت نکردند؛ بلکه با هر تغییری که نتایج تضمین‌نشده‌ای داشته باشد، مخالفت کردند. خیلی از مسائل تغییر خواهد کرد، همان تغییری که از دو سال پیش شروع شده است.  دیگر دمکراسی تحمیلی را هیچ کسی نخواهد پذیرفت. جهان تک قطبی را همه رد خواهند کرد و چیزی به نام «اسلام ترسی» وجود ندارد و خبری از کارتل‌های صنعتی و تسلیحاتی نخواهد بود که تحت عنوان آزادی ملل، چشم به ثروت‌های ملی آنها بدوزند.

الاخبار-  6 نوامبر 2008

کد خبر 67959

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز