کوتاه شدهای از گزارش این سخنرانی به روایت خبرگزاری فارس از نظرتان میگذرد .
اگر حافظ نبود، سعدی بود، ولی اگر سعدی نبود، حافظ هم نبود. با توجه به این اگر در مدرسهها فقط به شاگردان سعدی بگوییم کافی است، اما نمیتوان منکر هنر حافظ شد. قصه فلسفه چیزی است که قرنهاست فراموش کردهایم. فلسفه جزوی از زندگی است. «برتراند راسل» درست میگوید که فلسفه علم پرسشهاست و نه علم پاسخها. پس اگر به پاسخها دست نیافتیم باز هم نباید از پرسشها دست برداریم. اگر مطالعات و معلمی کردن فلسفه را دنبال کنیم خواهیم دید که بهعنوان یک انسان اندیشمند، فلسفه جزوی از زندگی ما میشود.
در کشور ما یک جعل اشتباه صورت گرفته که مثلا به فلسفه هنر میگوییم فلسفه مضاف. یعنی فلسفه را مضاف قرار میدهیم و هر علمی را که به آن اضافه میکنیم میگوییم مضافالیه است؛ مثل فلسفه فیزیک و یا فلسفه شیمی. 3پرسش کلی در فلسفههای مضاف مطرح میشود، پرسشهای «چیست»، «از کجاست» و «برای چیست» این سه پرسش مهم در فلسفههای مضاف است و تمام آنچه بعد از آن گسترش مییابد ذیل همان سه پرسش است.
این بحثها از قرن 19 به بعد استقلال یافته اما موضوع مستقل بودن یک بحث است و موضوع نطفه در علوم دیگر داشتن یک بحث.
افلاطون کسی نیست جز یک زرتشت یونانی و این در کتاب «شهر زیبای افلاطون» که 40 سال پیش دکتر مجتبایی نوشته مطرح شده است. افکار افلاطون در مزدای ایرانی نیز به چشم میخورد، منتها افلاطون اندیشهها را با فکر یونانی بیان میکند. در پرسش نخست مطرح میکنیم که شعر چیست که در آثار بهار و نظامی میتوانیم این پرسش را پیدا کنیم. پرسش دوم این است که شعر از کجا آمده که این یکی از جدیترین پرسشهایی است که همواره مطرح بوده است.
در پرسش سوم، سؤال میکنیم که شعر به چه درد میخورد و برای چیست که این هم قصه درازی است و این پرسش را با برگ و بوی خودمان در دیوان حافظ میتوانیم ببینیم. بهنظر من غزل «بارها گفتهام و بار دگر میگویم، که من دلشده این ره نه بهخود میپویم» مصداق تمامنمای 3 پرسش فوق است. براساس این غزل حافظ، خاستگاه شعر الهام است که الهام نتیجه خلق هنر در حالت بیخودی است و زمان الهام شبهنگام و علتالعلل دستیابی الهام عشق است.
ما میتوانیم بحثهای خیالی در اشراق را با خاستگاه هنر در غزل مرتبط کنیم؛ یعنی آن فرشته هنر که افلاطون از آن سخن میگوید همان خیال نزد عرفای ماست. خیال به 2 اصالت عشق و الهام منجر میشود، هنرمند یا شاعر به این2 اصالت دست مییابد و بعد از دستیابی به آنها هنرش را خلق میکند. پس با یک نظر الهام در نظر عرفای ما از خیال سرچشمه میگیرد.