تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۳۸۷ - ۰۷:۳۱

باراک اوباما دمکرات‌ها را به کجا هدایت خواهد کرد؟ در میان همه هیاهویی که درباره تغییرات در سیاست آمریکا در داخل و خارج، بعد از ورود اوباما به کاخ سفید مطرح شده، این پرسش گم شده‌است.

اوباما وعده تغییر آمریکا را داده است. اما آیا او، حزب دمکرات را نیز تغییر خواهد داد؟ بسیاری مایلند تا اوباما با بهره گرفتن از اختیارات گسترده خود، چپ گرایان آمریکا را دستخوش انقلاب و دگرگونی کند. اینک جدال آغاز شده است.

در کمتر از 24 ساعت پس از پیروزی تاریخی باراک اوباما در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده، نخستین یورش‌های ایدئولوژیک در میدان جنگ دمکرات‌ها مشاهده شد. هدف این جنگ، تسخیر قلب و روح – و به‌خصوص تعیین اولویت هزینه‌ها و بودجه – در دولت رئیس‌جمهور منتخب بوده است. این جنگ یک درگیری همه جانبه و پی گیرانه بین جناح چپ تازه نیرو گرفته حزب – شامل وبلاگ نویسان، فعالان فضای مجازی و فرهیختگان لیبرال – و واقع‌گرایان ریشه دار و اعضای سابق دولت میانه روی بیل کلینتون است.

آیا حکومت باراک اوباما یک دوره مملو از دگرگونی خواهد بود؟
نتیجه جنگ آغاز شده در حزب دمکرات، مشخص خواهد کرد که آیا اوباما تلاش خواهد کرد تا بسیاری از مشکلات کشور را در چارچوب آشکار و شناخته‌شده اجماع و اتفاق نظر برطرف کند یا آنکه وی از اختیارات گسترده خود برای عبور از موانع و تبدیل شدن به رئیس‌جمهوری که به واقع به‌دنبال دگرگونی است، بهره خواهد برد.

هر کدام از این دو راه، نکات مثبت و نیز خطراتی را در پی دارد. طرفداران اجماع و اتفاق نظر، سال‌های سرگردانی حزب دمکرات را در برهوت عرصه حکومت داری ایالات متحده به خاطر می‌آورند (دمکرات‌ها تا پیش از انتخابات اخیر در 7 دوره از 10 دوره انتخابات ریاست‌جمهوری از جمهوریخواهان شکست خوردند) و مایلند تا زمینه پیروزی مجدد اوباما در انتخابات 4 سال دیگر از هم اینک مهیا شود. آنان از این بیمناکند که حزب، سرمست از پیروزی قدرتمندانه اوباما و کسب قدرتمندانه اکثریت کنگره (شامل دو مجلس نمایندگان و سنا)، گام‌هایی فراتر از توان خود را بردارد و با فراری دادن رای دهندگان از خود، در انتخابات سال 2012 شکست بخورد.

نظریه‌پردازان جناح چپ حزب اما خواسته‌هایی دقیقا مخالف میانه رو‌ها دارند. آنها رئیس‌جمهوری را می‌خواهند –با الگو قرار دادن اصلاحات درهم و برهم و شتابزده 100 روز اول حکومت فرانکلین روزولت – که با بهره‌گیری از اختیارات خود، فارغ از محدودیت‌ها، فهرست بلند‌بالای آرزوها و آمال حزب دمکرات را مد نظر قرار دهد.

به‌نظر می‌رسد که میانه رو‌ها – برای کنترل حداقل بدنه دولت – در موقعیت مناسبی قرار دارند. این موقعیت مناسب را می‌توان در انتخاب رام امانوئل، دولتمرد بسیار باهوش و در عین حال تند خوی اهل شیکاگو به‌عنوان رئیس کارکنان کاخ سفید در دولت اوباما مشاهده کرد.

امانوئل که به‌خاطر رفتار تند و صراحت لهجه خود شهرت دارد، از میانه‌رو‌های جناح کلینتون محسوب می‌شود. او طی 8 سال حکومت بیل کلینتون، با حضور پر رنگ خود در کاخ سفید، با وجود تمامی اشتباهات و رسوایی‌های رئیس‌جمهور، حزب دمکرات را به حمایت و پشتیبانی از کلینتون واداشت، به‌گونه‌ای که کلینتون در پایان دوران 8 ساله حکومتش، به لطف حمایت همه‌جانبه و دائمی حزب که موجب به بارنشستن برنامه‌هایش شد، با محبوبیت شگفت‌آوری (68 درصد براساس نظر سنجی‌های عمومی) کاخ سفید را ترک کرد. اهمیت میزان محبوبیت کلینتون هنگامی آشکار می‌شود که در نظر بگیریم میزان محبوبیت جورج بوش در حال حاضر به 20 درصد سقوط کرده است.

در انتخابات سال 2006 کنگره نیز رام امانوئل بار دیگر غریزه میانه روی – و واقع گرایی – خود را نشان داد. او طراح پیروزی دمکرات‌ها در آن انتخابات بود و این کار را با گرد‌آوردن نامزدهایی که تمایلات مشترکی با جمهوریخواهان داشتند و نیز بهره‌گیری از چهره‌های محافظه‌کار حزب در مناطقی که تمایل عمده رای‌دهندگان آن‌ها، محافظه‌کاری است، انجام داد.

امانوئل با چهره لاغر و در عین حال قدرتمند خود و چشم‌های مرموزش که هاله‌ای تیره دور آنها را فرا گرفته، دائما تلاش ایدئولوگ‌های حزب را برای کشاندن دمکرات‌ها به سوی چپ گرایی بی‌اثر کرده‌است. او به شکلی منحصر به فرد، گزینه‌های فراروی حزب و بودجه انتخابات را کنترل و تنظیم می‌کند. امانوئل با بی‌پروایی و گستاخی با سران حزب برخورد می‌کند و به خوبی می‌داند که چگونه در آن‌واحد با دو نفر پشت دو خط تلفن پرخاشگرانه صحبت کند.

داستان بحث تند و ناسزاگویی او به هوارد دین، رهبر حزب‌دمکرات بر سر نحوه هزینه کردن بودجه انتخاباتی حزب هنوز بر سر زبان‌ها است. با وجود تمام داستان‌ها و شایعاتی که درباره امانوئل دهان به دهان می‌چرخد، او چهره محبوب و تاثیر‌گذار حزب دمکرات محسوب می‌شود. رام امانوئل گاو خشمگین دمکرات‌ها است.

شواهد مهم دیگری از میانه‌روی غریزی باراک اوباما و اشتیاق او برای برگزیدن دولتمردان عصر کلینتون وجود دارد. یکی از انتخاب‌های او برای دولت آینده‌اش، جان پادستا، آخرین رئیس کارکنان کاخ سفید در دوران کلینتون، به‌عنوان مسئول امور دوران‌گذار طی حدود دو ماه آینده است. به این ترتیب پادستا که یکی دیگر از عوامل موفقیت دولت بیل کلینتون محسوب می‌شود، از نفوذ بالایی برای انتخاب چهره‌های جدید، از جمله اعضای کابینه در دولت اوباما برخوردار خواهد بود.اوباما به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید از حق انتخاب بیش از 3 هزار نفر به‌عنوان مقامات عالی رتبه دولت فدرال برخوردار است.

میانه روی اوباما در نوشته‌های او نیز مشهود است. وی در کتاب جدیدش با عنوان جسارت امید ، درک عمیق خود را از این موضوع ناخوشایند نشان می‌دهد که چرا حزب دمکرات در حد فاصل اواخر دهه 1960 تا اوایل دهه 1990 از ریل موفقیت و کامیابی در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا خارج شد و سر انجام در دوران بیل کلینتون – دورانی که در آن خط‌مشی‌های ایدئولوژیک حزب کم رنگ شدند – به اوج بازگشت.

در بحبوحه جدال پر حرارت ایدئولوگ‌های حزب با چهره‌های میانه روی کادر رهبری دمکرات‌ها، اوباما در یادداشتی که در یکی از جنجالی‌ترین و موفق‌ترین وبلاگ‌های جناح چپ حزب دمکرات منتشر شد، از لحن گستاخانه و جانبدارانه بسیاری از وبلاگ‌های چپ‌گرایان به‌عنوان مانعی که می‌تواند به‌تدریج موجب بروز شکاف و اختلاف نظر عمیق در حزب دمکرات شود
 انتقاد کرد. او نسبت به یک برداشت از تمایلات حزبی که خواهان وفا‌داری نسبت به یک دیدگاه واحد و پیشرو از کشور است، به‌شدت ابراز نگرانی کرد و به چپ گرایان درباره درک نادرست از مردم آمریکا هشدار داد.

اوباما به شکل قابل توجهی در ایجاد یک ائتلاف جدید در حزب دمکرات و طرفداران آن موفق بوده است. این ائتلاف شامل جوانان، آمریکایی‌های آفریقایی تبار، اسپانیایی تبارها (مهاجران لاتین تبار) و زنان است (با وجود کسب 52 درصد کل آرا در انتخابات ریاست‌جمهوری، اوباما تنها رای 43 درصد سفید پوستان را به دست آورد.) برای برخی چهره‌های چپ گرا، این دقیقا همان ائتلاف پیشرو (بخوانید لیبرال) است که آنان از دهه 1970 در آرزوی شکل‌گیری آن بوده‌اند و با توجه به گسترش انفجار آمیز وبلاگ‌های لیبرال، آنها به حق خواهان سهم مناسبی از دولت به خاطر نقش خود در شکل‌گیری این ائتلاف هستند.

آنان با دلگرمی و جسارتی که در نتیجه پیروزی درخشان حزب در انتخابات به دست آورده‌اند، خواهان اتخاذ رویه‌ای از سوی دولت آینده هستند که باید به زعم آن‌ها، اشتباهات 8سال دوران حکومت بوش را جبران کند. کاترینا وندن هوول، از چهره‌های سرشناس چپ گرایان حزب در یادداشت اخیر خود که در مجله چپ – لیبرال‌نیشن چاپ شد، به‌شدت به سهم خواهان بزدل حزب تاخته است که دیگران را به رعایت جانب احتیاط دعوت می‌کنند. او پیروزی اوباما را نقطه عطف و فرصتی تاریخی برای رسیدن به حکومت پیشرو و کسب اختیار لازم برای اقدامات جسورانه توصیف کرده است.

از نظر امثال رام امانوئل و جان پادستا، تعریف وندن هوول از اقدامات جسورانه – شامل تلاش جدی برای اصلاح نظام بهداشتی، عقب‌نشینی پرشتاب از عراق و حتی افغانستان و نیز هزینه کردن دولت برای اصلاح زیرساختار‌های کشور و رونق‌دادن به کار‌های ساختمانی عمومی – به معنای خودکشی حزب است.

گرچه بدون عبور از صخره‌های ناهموار ایدئولوژی گرایی نیز می‌توان پیروزی اوباما را لحظه‌ای تاریخی برای تغییر و دگرگونی آمریکا توصیف کرد. این ادعا با بررسی دقیق شرایط جمعیتی و جغرافیایی رای‌دهندگان قابل اثبات است. پیروزی اوباما، با نگاهی دقیق‌تر، بازتاب و نتیجه تغییرات و دگرگونی‌های عمده در الگوهای زندگی، پیشرفت‌های تحصیلی و آموزشی و افزایش سطح درآمد‌ها در جمعیت به سرعت در حال تغییر و متحرک آمریکا است. مسأله کلیدی در این تحلیل حومه شهر‌ها است.

حومه شهر‌ها در ایالات متحده طی سال‌ها و دهه‌های اخیر از بیشترین رشد نسبت به سایر مناطق برخوردار بوده‌ است. این مناطق در حال حاضر مملو از بازار‌های خرید بزرگ و کانون فعالیت‌های حزب دمکرات محسوب می‌شوند. از مهم‌ترین مناطق حومه‌ای در آمریکا می‌توان به کریدور آی-4 (منطقه‌ای مثلثی شکل در شمال فلوریدا که به خاطر عبور بزرگراه بین ایالتی از محدوده آن به این نام موسوم شده است)، خلیج سان فرانسیسکو و سیلیکون ولی (قلب تپنده جهان فناوری و اقتصاد پساصنعتی) و منطقه ترای انگل (محل تجمع مراکز پیشرفته زیست فناوری در کارولینای شمالی) اشاره کرد.

ساکنان این مناطق حومه‌ای را افرادی مرفه، فرهیخته و تحصیل کرده و نیز تکنیسین‌هایی که درآمد آنها رو‌به افزایش است، تشکیل می‌دهند؛ شهروندانی که به نحو فزاینده‌ای به حزب دمکرات متمایل می‌شوند. از دیگر ساکنان این مناطق، مهاجرانی هستند که از حساسیت‌های تاریخی مردم آمریکا درباره مسائل نژادی مصون مانده‌اند و اهمیتی به اصالت قومی و نژادی یکدیگر نمی‌دهند.

اشپیگل - 6 نوامبر 2008