شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۷ - ۰۶:۱۳
۰ نفر

باراک اوباما برای احراز پست‌های وزارت خارجه، امنیت ملی و دفاع شخصیت‌های زیادی را می‌توانست انتخاب کند.

اما از میان این همه افراد وی هیلاری کلینتون را به‌عنوان وزیر خارجه و رابرت گیتس را به‌عنوان وزیر دفاع و جیمز جونز را به‌عنوان مشاور خود برای امنیت ملی انتخاب کرد. این شخصیت‌ها کسانی بودند که نه‌فقط مورد حمایت طبقه میانه‌رو حزب دمکرات و بلکه مورد تایید خیلی از جمهوریخواه‌ها بودند. تاکنون کسی نسبت به توانایی این شخصیت‌ها ایرادی نگرفته است، مگر کسانی که در چپ‌ترین نقطه حزب دمکرات قرار دارند. البته آنها نیز به نوبه‌خود حق دارند.

آنها تمام هم و غمشان در انتخابات ریاست‌جمهوری و حمایت از اوباما این بود که سیاست خارجی بر همه مسائل برتری دارد، برعکس آنچه هیلاری کلینتون و جورج بوش و سایر کاندیداها فکر می‌کردند.

در واقع می‌بینیم که مثلا رابرت گیتس وزیر دفاع دولت جورج بوش بوده و جیمز جونز که افسر سابق نیروی دریایی است در ستاد انتخاباتی جان مک‌کین حضور داشت و عملا می‌بینیم که در طبقه‌بندی‌های سیاسی این شخصیت‌ها، تیم همکار اوباما از طبقه میانی و شاید هم بتوان گفت از راست‌گراهای طبقه میانی انتخاب شده‌اند که در تبلیغات انتخاباتی هر کدام اظهارات فراوانی در تایید مواضع راست داشته‌اند. با توجه به شعارهای انتخاباتی که اوباما در همه دوران رقابت انتخاباتی مطرح کرد، آیا نمی‌توان گفت که انتخاب این افراد توسط اوباما نشان‌دهنده این است که همه اهداف انتخاباتی خود را زیر پا گذاشته است؟

در حقیقت سیاست‌های خارجی کنونی اوباما در چالش‌هایی که از امروز به بعد با آن روبه‌رو خواهد شد، مشخص می‌شود نه از طریق نتیجه‌گیری‌هایی که از مقدمات اولیه به‌وجود می‌آید. در واقع بسیاری از مسائل اختلافی اوباما با سایر نامزدها در رد و بدل شدن آراء و نظرات بسیار بزرگ‌نمایی شده است و از همان اول می‌دانستیم که خیلی از مواضع اوباما در عمل از چپ افراطی نه تنها به چپ بلکه به دیدگاه‌های میانه، روی خواهند آورد.

از جمله در مسئله مربوط به زمان عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از عراق و همچنین راه‌کارهایی که در تعامل با ایران وجود دارد.بدین جهت شعارهای انتخاباتی، در تعیین سیاست‌های خارجی نقش اساسی ندارند، بلکه سؤال اساسی در مورد این افراد این است که آیا این افراد توانایی کافی برای همراهی با خواسته‌ها و اهداف اوباما را دارند یا نه؟

در این مورد باید گفت از لحاظ توانایی‌ها نباید در مورد گیتس و جونز مشکلی باشد. ولی این موضوع را در مورد هیلاری کلینتون نمی‌توانیم تکرار کنیم. البته هیلاری بدون شک توانایی‌های متنوعی دارد، هر چند که در سیاست خارجی تجربه کافی ندارد. البته وی به کشورهای خارجی مختلفی سفر کرده است و رهبران کشورهای زیادی که قرار است در دوره آینده با وی همکاری کنند با  او به‌طور شخصی آشنا هستند. به عبارتی دیگر وی دارای شهرت جهانی است، ولی در مورد داشتن انرژی و اراده کار، کسی نیست که بخواهد بر  کلینتون ایراد بگیرد.

در مورد میزان انعطاف‌پذیری وی در سیاست‌های اوبامایی اختلاف‌نظر زیادی است. در زمان رقابت‌های انتخاباتی در انتخابات کنگره آمریکا از ایالت نیویورک وی اظهارات ویژه‌ای را در حمایت از اسرائیل بیان کرده بود. وی در آن موقع گفته بود که قدس را پایتخت ابدی و تقسیم‌ناپذیر اسرائیل می‌داند. بر فرض اینکه هیلاری بتواند به این سیاست‌هایش انعطاف بدهد، آیا همانطور که مبانی وزارت در  یک دولت اقتضا  می‌کند  هیلاری می‌تواند زیر دست رئیس‌جمهوری چون اوباما باشد؟

این امر محدود به دیدگاه‌ها و اظهارنظرها نیست، بلکه شامل همه مواردی است که باعث می‌شود دولت اوباما یک دولت موفق باشد. موفقیت هیلاری در این مورد بسیار مورد تردید است. روابط مالی پیچیده  شوهرکلینتون و علاقه وی به مسلط شدن بر افراد  هم نمی‌تواند او را از خطاها ایمن دارد. انتخاب وی ریسک بسیار بالایی داشته و قمار خطرناکی به حساب می‌آید و این ریسک را نمی‌توان به این سادگی توجیه کرد.

فایننشیال تایمز- 13 دسامبر 2008

کد خبر 71071

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز