رسول خدا (ص) فرمود: به رغبت چنین خواهم کرد ای ابوذر که تو از ما اهل بیتی. تو را پندی خواهم داد و بر تو است که در حفظ آن بکوشی که اگر چنین کنی تو را کفایت خواهد کرد.
ای ابوذر! خدا را بندگی کن، انگار که میبینیاش. و اگر تو او را نمیبینی بیشک او تو را میبیند. و بدان که اولین گام در مسیر عبادت خدا، معرفت به او است که او اوّل هر چیزی است و قبل از او هیچ نیست. و یکتایی است که برای او دوّمی نیست، و باقی و دائمی است که مر او را غایت و نهایت نیست. آفرینندة آسمانها و زمین است و آنچه در آنها است و آنچه در بین آنهاست. و او است که لطیف و آگاه است و او است که بر همة کار توانا است. سپس ایمان به من و اقرار به اینکه خدای تبارک و تعالی مرا برای عموم مردم فرستاد، بشارت دهنده و ترساننده و راهبر و خواننده به سوی خدا به اذن خدا و چراغ روشن هدایت.
سپس عشق و محبت اهل بیت من، آنان که خدا بدی را از ساحت قدسیشان دور کرد و آنان را پاکی و طهارت محض عنایت فرمود. و بدان ابوذر که خداوند عزّوجلّ، اهل بیت مرا در امت من، به سان کشتی نوح قرار داد که هر که بر آن سوار شد نجات پیدا کرد و هر که از آن گریخت غرقه گشت.
و به سان باب حطّه در بنیاسرائیل، که هر که وارد آن شد ایمن گشت.
یا اباذر! احفظ ما اوصیک به تکن سعیداً فیالدّنیا والآخرة.
ای ابوذر! سفارشهای مرا به دل بسپار تا سعادتمند دنیا و آخرت شوی.
یا اباذر! نعمتان مغبونٌ فیها کثیرٌ من النّاس: الصّحة و الفراغ.
ای ابوذر! دو نعمت است که مردمان اکثراً در آن زیان میبینند، بدان رو که قدر نمیدانند: سلامت و فراغت.
یا اباذر! اغتنم خمساً قبل خمس: شبابک قبل هرمک، و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک، و فراغک قبل شغلک، و حیاتک قبل موتک.
ای ابوذر! پنج چیز را قبل از پنج چیز قدر بدان: جوانیت را قبل از پیری، سلامتت را قبل از بیماری، بینیازیت را قبل از نیازمندی، آسایشت را قبل از گرفتاری و زندگیت را قبل از مرگ.
یا اباذر! ایّاک و التّسویف بعملک فانّک بیومک و لست بما بعده، فان یکن غد لک فکن فیالغد کما کنت فیالیوم. و ان لم یکن غداً لم تندم علی ما فرّطت فیالیوم.
ای ابوذر! بر تو باد که کار امروز به فردا نیفکنی و در دام مسامحه و تنبلی نیفتی، که تو از آن امروزی و فردا از آنِ تو نیست. امروز را قدر بدان و اگر فردا از آن تو بود که چون امروز از آن استفاده خواهی برد و اگر فردا از آن تو نبود، پشیمان امروزِ از دست رفته نخواهی بود.
یا اباذر! کم من مستقبل یوماً لایستکمله و منتظر غداً لایبلغه.
ای ابوذر! چه آیندههایی که نخواهد آمد و چه انتظارهایی که به ثمر نخواهد نشست.
یا اباذر!لو نظرت الیالاجل و مسیره لابغضت الامل و غروره.
ای ابوذر! اگر به اجل (مرگ) و مسیر آن مینگریستی، دشمن هر آرزو و غرور میگشتی.
یا اباذر! کن کانَّک فیالدّنیا غریب او کعابرٍ سبیل. و عِدّ نفسک من اصحاب القبور.
ای ابوذر! در دنیا غریبوار زندگی کن، یا مثل عابری که از گذرگاهی میگذرد و خود را در جرگة مردگان بشمار.
یا اباذر! اذا اصبحت فلا تحدث نفسک بالمساء. اذا أمسیت فلا تحدث نفسک بِالصَّباح. وَ خُذ من صحّتک قبل سقمک و من حیاتک قبل موتک فانّک لا تدری ما اسمک غدا.
ای ابوذر! صبح نگران شب مباش و شب را به غصة صبح، سر مکن. سلامتیت را دریاب، قبل از آنکه بیمار شوی و قدر زندگانیت را بدان و از آن بهره گیر پیش از آن که بمیری. چرا که نمیدانی نام تو فردا در کجا ثبت خواهد بود. در زمرة زندگان یا مردگان.
یا اباذر! ایاک ان تدرکک الصّدعه عندالعثرة، فلا تقال العثرة، و لا تمکن من الرّجعة و لا یحمدک من خلفت بما ترکت. و لا یعذرک من تقدم علیه بما اشتغلت به.
ای ابوذر! مبادا که به هنگام غفلت و لغزش، مرگ گریبان تو را بگیرد. که نه فرصت از دست رفته و به خطا سپری شده، باز خواهد گشت و نه رجعت، مقدور خواهد بود. و بازماندگان تو، بر آنچه که از مکنت و ثروت برجای گذاشتهای تو را سپاس نخواهند گفت و بر آن خدای که وارد شوی، عذر تو را بر غفلتت نخواهد پذیرفت.
یا اباذر! کن علی عمرک اشحّ منک علی درهمک و دینارک.
ای ابوذر! بر صرف عمر بیش از صرف مال و ثروتت بخیل باش.
یا اباذر! هل ینتظر احدکم الاّ غنی مطغیاً او فقراً منسیاً او مرضاً مفسداً او هرماً مقعداً او موتاً مجهزا، او الدجّال، فانَّهِ شی غائب ینتظر، او السّاعة والسَّاعَةِ ادهی او مَرَّ. ان شرالناس منزلةً عندالله یوم القیمه عالمٌ لاینتفع بعلمه و من طلب علماً لیصرف به وجوه الناس الیه لم یجد ریح الجَنَّةِ.
ای ابوذر! جز این چند سرنوشت آیا چیز دیگری در کمین شماست؟:
ثروتی که طغیان بیاورد، فقری که یاد خدا را از دل ببرد، مرضی که آدمی را از پای در آورد یا پیری و رخوتی که زمینگیرش کند. مرگی که بر در ایستاده است یا دجّال که شر پنهان منتظر است یا آن ساعت (قیامت) که هشیار و گذرنده است. بدترین و پست مرتبهترین مردم نزد خدا در قیامت، عالِمی است که از علمش بهره نمیتراود و مردمان را نفعی نمیرسد. و هر که علم بیاموزد تا مردمان را به خویش بخواند و جلب خاطر آنان کند بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید.
یا اباذر! من ابتغیالعلم لیخدع به النّاس لم یجد ریح الجنّة.
ای ابوذر! هر که علم و دانش را برای فریب مردم کسب کند، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید.
یا اباذر! اذا سئلت عن علم لا تعلمه فقل: لا اعلمه، تنجح من تبعته و لا تفت بما لا علم لک به، تنجح من عذاب الله یومالقیمه.
ای ابوذر! هر گاه از تو چیزی پرسیدند که نمیدانستی، بگو: نمیدانم، و از عواقب آن خود را خلاص کن. و در مورد آنچه نمیدانی حکم نکن که بتوانی از عذاب روز قیامت در امان بمانی.
یا اباذر! یطلع قومٌ من اهل الجنة علی قوم من اهل النار، فیقولون ما ادخلکم النّار و قد دخلنا الجنّة بِتَأدیبِکُم و تعلیمکم فیقولون: انا کنّا نأمر بالخیر و لا نفعله.
ای ابوذر! روز قیامت گروهی از بهشتیان با تعجب گروهی از اهل جهنم را مورد سؤال قرار میدهند که: چه چیز شما را به عذاب افکند، در حالیکه ما به وسیلة هدایت و ارشاد شما بود که به بهشت در آمدیم، آنها پاسخ میدهند: ما مردم را به راه راست هدایت میکردیم و به کارهای خوب فرمان میدادیم، لیکن خود به حرفهایمان عمل نمیکردیم.
یا اباذر! انّ حقوق الله جل ثناؤه اعظم من ان یقوم بها العباد و انّ نعم الله اکثر من ان یحصیها العباد و لکن امسوا و اصبحوا تائبین.
ای ابوذر! حقوق خداوند متعال بیش از آن است که بندگان بتوانند به جا آورند، و نعمتهای او بیشتر از آن که بتوانند بشمارند. لیکن شب و روز خود را به توبه بگذرانید. تمام لحظات خود را وقف طلب بخشش از خداوند کنید.
یا اباذر! انّک فی ممرّ اللیل و النّهار فی آجال منقوصة و اعمال محفوظة و الموت یأتی بغتةً، و من یزرع خیراً یوشک ان یحصد خیرا، و من یزرع شرّاً یوشک ان یحصد ندامه و لکلّ زارع مثل ما زرع، لا یسبق بطیء لحظة و لا یدرک حریص ما لم یقدر له و من اعطی خیراً فالله اعطاه و من وقی شراً فالله وقاه.
ای ابوذر! تو در گذرگاه شب و روز هستی، و مرگ ناگهانی در کمین تو. و کردار تو بی کم و کاست ثبت خواهد شد. و مرگ به ناگاه در خواهد رسید. و هر که نهال خیر بکارد، بهزودی میوة سعادت خواهد چید، و هر که دانة شر بکارد، جز ساقههای ندامت درو نخواهد کرد. و هر کس هر آنچه کِشته است میدرود. کُندرو را هرگز توان سبقت گرفتن نیست و حریص را بیش از آنچه مقدر اوست توان دریافتن نه. آنچه که خیر است از جانب خدا است، به هر که خیری میرسد از جانب خدا میرسد و تنها او است که از وقوع شر جلوگیری میکند، هر که از شری در امان میماند، خدا در امانش نگاه میدارد.
یا اباذر! المتّقون سادة، و الفقهاء قادة و مجالستهم الزیادة، انّ المؤمن لیری ذنبه کانّه صخرة یخاف ان تقع علیه، و ان الکافر یُری ذنبه کانّه ذباب مرَّ علی أنفه.
ای ابوذر! پرهیزکاران، بزرگان اجتماعاند و فقها، رهبران و پیشوایان جامعه. و همنشینی با آنان باعث زیاد شدن ایمان و علم و تقوای انسان میشود. مؤمن گناه را چون صخرهای مهیب و وحشتناک میبیند و هر لحظه بیم افتادن آن را برخویش دارد و کافر، گناهش را همانند مگسی تصور میکند که بر گوشش میگذرد.
یا اباذر! ان الله تبارک و تعالی اذا اَراد بِعَبْدٍ خیراً جعل ذنوبه بین عینیه و اذا اراد بعبدٍ شراً انساه ذنوبه.
ای ابوذر! خداوند متعال هرگاه خیر بندهای را بخواهد، گناهانش را در برابر چشمانش قرار میدهد و هر لحظه به یادش میآورد. و هر گاه بر بندهای خشم کند، گناهانش را از خاطرش میبرد.
یا اباذر! لا تنظر الی صغرالخطیئةِ و لکن انظر الی من عصیته.
ای ابوذر! به کوچکی گناه منگر، بنگر که نافرمانی چه بزرگی را میکنی. متوجه عظمت و بزرگی خداوندی باش که بر او عصیان میکنی.
یا اباذر! انّ المؤمن اشدّ ارتکاضاً من الحطیئَةِ من العصفور حین یَفْذِفُ به فی شرکه.
ای ابوذر! التهاب و اضطراب و گریز مؤمن از گناه بیشتر از گنجشکی است که برای رهایی از دام تلاش میکند.
یا اباذر! من وافق قوله فعله فذاک الّذی اصابه حظّه، و من خالف قوله فعله فانّما یوبق نفسه.
ای ابوذر! کسی که حرف و عملش یکی باشد، بهرة خود را دریافته است. و کسی که حرفش مخالف عملش باشد خود را به هلاکت انداخته است.
یا اباذر! ان الرّجل لیحرم رزقه بالذّنب یصیبه.
ای ابوذر! انسان با گناهانش، خود را از روزیاش محروم میکند.
یا اباذر! دع ما لست منه فی شیء فلا تَنْطِق بما لا یعنیک، وَ اخْزن لسانک کما تخزن ورقک.
ای ابوذر! کار بیفایده و آنچه که به تو مربوط نیست رها کن. و از گفتن آنچه که نمیدانی بپرهیز. و زبانت را حفظ کن، همچنانکه از مالت مواظبت میکنی.
یا اباذر! انّ الله جل ثناؤه لیدخل قومالجنّة فیعطیهم حتی یملّوا و فوقهم قومٌ فی الدّرجات العلی فاذا نظروا الیهم عَرَفوهم فیقولون: ربّنا اخواننا کنّا معهم فی الدّنیا فبما فَضَّلتهم علینا؟ فیقال: هیهات هیهات انّهم کانوا یجوعون حین تشبعون و یظمؤن حین تروون و یقومون حین تنامون و یشخَصون حین تخفضون.
ای ابوذر! خداوند بلندمرتبه، گروهی را به بهشت وارد میکند و آنقدر بدیشان میبخشد تا ملول میشوند و گروهی در پایگاه و مقامی بالاتر از اینها قرار دارند. این گروه چون به آنان که در درجات بالاتر قرار دارند مینگرند، آنها را میشناسند و میگویند:
خدایا! ما در دنیا با این برادرانمان بودیم. به چه دلیل آنان را بر ما برتری بخشیدی؟
پاسخ میشنوند که:
هیهات! هیهات! آنان گرسنگی میکشیدند در حالیکه شما سیر بودید، و تشنگی میکشیدند در حالیکه شما سیراب بودید، و به عبادت میایستادند زمانیکه شما خواب بودید. آنان برتری مییافتند و شما کاستی میپذیرفتید.
یا اباذر! جعل الله جلّ ثناؤه قرّة عینی فیالصّلوة و حبّب الی الصّلوة کما حبّب الی الجائع الطّعام و الی الظمأن الماء. و انّ الجائع اذا اَکَلَ شبع و انّ الظمأن اذا شرب روی و انا لا اشبع من الصّلوة.
ای ابوذر! خداوند روشنایی دیده و نور چشم مرا در نماز قرار داد. و اشتیاق مرا برای نماز چنان کرد که گرسنهای برای طعام و تشنهای برای آب. با این تفاوت که گرسنه پس از خوردن، سیر میشود و تشنه پس از نوشیدن سیراب، و من هیچگاه از نماز سیر نمیشوم.
یا اباذر! ایّما رجل تطوع فی یوم و لیلة اثنتی عشرة رکعة سوی المکتوبة، کان له حقّاً واجباً بیت فیالجنّة.
ای ابوذر! هر کدام از شما در شبانه روز، غیر از نمازهای واجب، دوازده رکعت نماز گزارد، خانهای در بهشت حقّ واجب و مسلّم اوست.
یا اباذر! انّک ما دمت فیالصّلوة فانّک تقرع باب الملک الجبّار و من یکثر قرع باب الملک یفتح له.
ای ابوذر! مادامیکه به نماز ایستادهای، درِ خانة پادشاه قدرتمندی را میکوبی. و هر کس بر درِ سرای سلطانی پا فشاری کند، عاقبت در به رویش گشوده میشود.
یا اباذر! ما من مؤمن یقوم مصلّیاً الاّ تناثر علیه البرّ ما بینه و بین العرش و وَکّل به ملک ینادی: یا ابن آدم لو تعلم ما لک فی الصّلوة و من تناجی ما انفتلت.
ای ابوذر! هیچ مؤمنی به نماز نمیایستد مگر آنکه نیکیها و پاداشها میان او و عرش پراکنده میشود و فرشتهای مأمور میشود که ندا کند:
ای پسر آدم! اگر میدانستی در نمازت چه نهفته است، از آنکه با او به مناجات میایستی هرگز روی بر نمیتافتی.
یا اباذر! طوبی لِأصحاب الالویة یوم القیامة، یحملونها فَیسْتَبِقون الناس الی الجنة، اَلا هم السّابقون الی المساجد بالاسحار و غیرالاسحار.
ای ابوذر! خوشا به حال علمداران روز قیامت. آنها که پرچمها را به دوش میکشند و از دیگران به سوی بهشت سبقت میگیرند. آنها همانها هستند که در دنیا به سوی مساجد پیشی میگرفتند، در سحرها و غیر سحرها.
یا اباذر! الصّلوة عمادالدین و اللسان اکبر، و الصدقة تمحو الخَطیئَةِ و اللسان اکبر و الصَّوْم خبة من النار و اللسان اکبر و الجهاد نباهة و اللسان اکبر.
ای ابوذر! نماز ستون محکم دین است و زبان، محکمتر و صدقه شستشودهندة گناهان است و زبان پاککنندهتر. و روزه در مقابل آتش جهنم، سپر است و زبان مانعتر. و جهاد شرف و بزرگی است و زبان والاتر.
یا اباذر! الدّرجة فی الجنّة فوق الدّرجة کما بین السّماء و الارض و ان العبد لیرفع بصره فیلمع له نور یکاد یختف بصره فیفزع لذلک فیقول: ما هذا؟ فیقال: هذا نور اخیک. فیقول: اخی فلان کنّا نعمل جمیعاً فیالدّنیا فقد فضّل علی هکذا فیقال له: انّه کان افضل منک عملا، ثمّ یجعل فی قلبه الرضا حتّی یرضی.
ای ابوذر!
بهشت دارای درجاتی است که فاصلة هر کدام از آنها مثل فاصلة آسمان و زمین است. و بنده، چشم خود را فرا میآورد و نوری درخشان میبیند که چشمش را خیره میکند و از آن میترسد. سؤال میکند که چیست این؟ به او گفته میشود که: این نور برادر تو است.
میگوید: من و آن برادرم همه با هم در دنیا عمل میکردیم. در حالیکه او اکنون این چنین بر ما، برتری دارد؟
به او گفته میشود که: اعمال او در دنیا از تو برتر بود.
سپس رضایتی در قلب او پدید میآید که از مقام خود، خشنود باشد.
یا اباذر! الدّنیا سجن المؤمن و جنة الکافر و ما اصبح فیها مؤمن الاّ حزینا. فکیف لا یحزن المؤمن و قد اوعده الله جلّ ثناؤه انّه وارد جهنم و لم یعده انّه صادر عنها ولیلقین امراضاً و مصیبات و اموراً تغیظه و لیظلمن فلا ینتصر، یبتغی ثواباً من الله تعالی فلا یزال حزیناً حتی یفارقها، فاذا فارقها أفضی الی الرّاحة و الکرامة.ای ابوذر!
دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر، و هیچ مؤمنی شب را به صبح نمیرساند مگر محزون و اندوهگین. و چگونه مؤمن اندوهگین نباشد که خداوند ـ جل ثناؤه ـ ورود به جهنم را وعدهاش فرموده، اما خروج از آن را به حتم وعده نکرده است. و دچار دردها و مصیبتها و مشکلات طاقت سوز میشود، به ستم گرفتار میآید امّا یاری نمیگردد. امید به ثواب و پاداش خداوند متعال بسته است و مدام در اندوه و تعب است، تا از دنیا آسوده شود و آنگاه است که به مقام آسایش و کرامت دست مییابد.
یا اباذر! ما عبد الله عزّوجلّ علی مثل طول الحزن.
ای ابوذر!
خداوند عزّوجل، به عبادتی ارزشمندتر از حزنی عمیق و طولانی، بندگی نشده است.
یا اباذر!من اوتی من العلم ما لا یبکیه لحقیق ان یکون قد اوتی علما لا ینفعه. انّ الله نعت العلما، فقال عزّوجلّ: «انّ الّذین اوتوا العلم من قبله اذایُتْلی علیهم یخرّون للاذقان سجّداً و یقولون سبحان ربّنا ان کان وعد ربّنا لمفعولا و یخرّون للاذقان یبکون و یزیدهم خشوعا.»
ای ابوذر!
به هر که علمی بیخشوع و گریه داده شد، بیتردید و به یقین به او علمی بیفایده داده شده است. خداوند، علما را میستاید آنجا که میفرماید: «آنانکه علم داده شدند از پیش، چون بر آنان خوانده شود، سر و صورت به سجده میسایند و میگویند: منزه است پروردگار ما که وعدهی او قطعی است. و سر به سجده بسایند و بگریند و برخشوعشان بیفزایند.
یا اباذر! من استطاع ان یبکی فلیبک. و من لم یستطع فلیشعر قلبه الحزن و لیتباک، انّ القلب القاسی بعید من الله تعالی و لکن لا یشعرون.
ای ابوذر!
هر که گریستن را میتواند باید بگرید و هر که نمیتواند باید قلبی حزین داشته باشد و حال گریه. که قسیالقلب از خداوند تعالی دور است اما نمیفهمد.
یا اباذر! یقول الله تعالی: لا اجمع علی عبدٍ خوفَین و لا اجمع له امنَین، فاذا أمننی فیالدّنیا اخفته یومالقیامة و اذا خافنی فیالدّنیا آمنته یوم القیامة.
ای ابوذر!
خداوند متعال میفرماید: من به بندهای دو آسایش و دو خوف را با هم اعطا نمیکنم. اگر در دنیا بیم من نداشت، در قیامت او را خواهم ترساند و اگر در دنیا نگران بود و خوف مرا داشت، در آخرت به او امان و آسایش خواهم داد.
یا اباذر! لو انّ رجلا کان له کعمل سبعین نبیّا لاحْتَقِره و خشی ان لا ینجو من شرّ یومالقیامة.
ای ابوذر!
اگر مردی را به اندازة هفتاد پیامبر، عمل صالح باشد، باید که آن را حقیر و ناچیز بشمرد و بترسد از آنکه در قیامت نجات نیابد.
یا اباذر! انّ العبد لیُعرض علیه ذنوبه یومالقیامة، فیمن ذنب ذنوبه فیقول: امّا انّی کنتُ خائفاً مشفقاً فیغفرله.
ای ابوذر!
گناهان بندة گنهکار در قیامت بر او عرضه میشود و او به گناه خویش میگوید: آیا من از تو بیمناک و وحشتزده نبودم؟ و بخشیده میشود.
یا اباذر! انّ الرّجل لیعمل الحسنة فیتکل علیها و یعمل المحقّرات حتّی یأتی الله و هو علیه غضبان و انّ الرّجل لیعمل السیّئة فیفرق منها یأتی آمناً یومالقیامة.
ای ابوذر!
شخص کارهای نیکو میکند و با اتکاء و دلخوشی به آنها، گناهان کوچک انجام میدهد. این شخص در قیامت خدا را غضبناک و ناراضی از خویش خواهد دید. و شخص گناه میکند و از کردة خویش پشیمان میشود و از آن دوری میجوید، او در قیامت در آسایش و امان خواهد بود.
یا اباذر! انّ العبد لیذنب الذنب فیدخل به الجنّة. فقلتُ: و کیف ذلک بأَبی انت و اُمّی یا رسولالله؟ قال: یکون ذلک الذنب نصب عینیه تائباً منه، فارّاً الی الله عَزّوجَّلَ حتّی یدخل الجنّة.
ای ابوذر!
گاه بندهای گناهی میکند و به واسطة آن گناه به بهشت میرود.
پرسیدم: چگونه چنین میشود ای رسول خدا!؟ پدر و مادرم به فدایت. فرمود: آن گناه همیشه در پیش رویش قرار میگیرد و از آن توبه میکند و به سوی خدا میگریزد تا به بهشت در میآید.
یا اباذر! الکیّس من دان نفسه و عمل لما بعد الموت. و العاجز من اتّبع نفسه و هواها و تمنی علی الله عزَّوجَّلَ الامانی.
ای ابوذر!
هشیار و زیرک کسی است که نفس خود را خوار گرداند و توشه برای پس از مرگ تدارک کند. و عاجز کسی است که دنبالهروی هوای نفس خود باشد و از خداوند آسایش و عافیت طلبد.
یا اباذر! انّ اوّل شیء یرفع من هذه الامّة: الامانة و الخشوع حتی لا تکاد تری خاشعاً.
ای ابوذر!
اوّل چیزی که از این امّت برداشته میشود، امانت و خشوع است تا آنجا که هیچ خاشعی دیده نشود.
یا اباذر! والّذی نفس محمّد بیده لو انّ الدّنیا کانت تعدل عندالله جناح بعوضة او ذباب ما سقی الکافر منها شربة من ماء.
ای ابوذر!
قسم به کسی که جان محمّد در دست او است، اگر دنیا به اندازة بال مگس یا پشهای نزد خداوند ارزش داشت، خداوند از آن، جرعة آبی به کافر نمینوشاند.
یا اباذر! انّ الدّنیا ملعونة ملعون ما فیها الاّ ما ابتغی به وجهالله. و ما من شیء ابغض الی الله تعالی من الدّنیا خلقها ثمّ عرضها فلم ینظر الیها و لاینظر الیها حتّی تقوم السّاعة. و ما من شیءٍ احبّ الی الله مِن الایمان به و ترک ما امر بِتَرْکه.
ای ابوذر!
دنیا ملعون است و هر چیز در آن، ملعون است جز آنچه خدا را باشد و وسیلة به دست آوردن رضای او شود. و در نزد خدا مبغوضتر از دنیا چیزی نیست که آن را خلق کرد و از آن روی گرداند و به آن ننگریست و نخواهد نِگریست تا برپایی روز قیامت. و چیزی نزد خدا محبوبتر از ایمان به خود او نیست و ترک آنچه که او امر به ترک فرموده.
یا اباذر! انّ الله تبارک و تعالی اوحِی الی اخی عیسی7: یا عیسی! لا تحبّ الدّنیا فانی لَستُ احبّها و احبّ الآخرة، فانّما هی دارالمعاد.
ای ابوذر!
خداوند تبارک و تعالی به برادرم عیسی وحی فرمود:
ای عیسی! دنیا را دوست نداشته باش، همچنانکه من آن را دوست نمیدارم و به آخرت دل ببند که آن خانة بازگشت است.
یا اباذر! ان جبرئیل7 أتانی بخزائن الدّنیا علی بغلة شهباء، فقال لی: یا محمّد! هذه خزائن الدّنیا و لا تَنْقُصُک من حظّک عند ربّک. فقلتُ: حبیبی جبرئیل! لا حاجة لی بها، اذا شبعتُ شکرتُ رَبّی و اذا جعتُ سألته.
ای ابوذر!
جبرئیل7، گنجینههای دنیا را بر استری پیشانی سفید برایم آورد و به من گفت: این گنجینههای دنیا است که قبول آن از مقام تو در نزد خداوند نمیکاهد. من گفتم: ای جبرئیل عزیز! مرا نیازی به آن نیست. هرگاه سیر شوم، خدا را سپاس میگویم و هر گاه گرسنه شوم از او میجویم.
یا اباذر! اذا اراد الله عزّوجلّ بعبدٍ خیراً فقّهه فیالدّین و زهده فیالدّنیا و بصرّه بعیوب نفسه.
ای ابوذر!
هرگاه خدا برای بندهای نیکی بخواهد او را تَفَقُّه در دین و زهد در دنیا، عطا میکند و او را به عیبهای خودش آگاه میفرماید.
یا اباذر! ما زهد عبد فیالدّنیا الاّ انبت الله الحکمة فی قلبه و انطق بها لسانه و بصرّه بعیوب الدنیا و دائها و دوائها و اخرجه منها سالماً الی دار السّلام.
ای ابوذر!
بندهای در دنیا زهد نگزید مگر اینکه خدا حکمت را در قلبش رویاند و زبانش را بوسیلة آن گویا کرد و بواسطة آن حکمت، او را به عیبهای دنیا و دردها و درمانهای آن آگاه نمود و او را سالم از دنیا خارج کرد به سوی خانة سلامت.
یا اباذر! اذا رأیت اخاک قد زهد فیالدّنیا فاستمع منه فانّه یلقن الحکمة، فقلتُ: یا رسول الله! من ازهد النّاس؟ فقال: من لم ینس المقابر و البلی و ترک فضل زینة الدّنیا و آثر ما یبقی علی ما یفنی و لم یعدّ غداً من ایّامه وعدّ نفسه فیالموتی.
ای ابوذر!
هر گاه برادرت را دیدی که در دنیا زهد میورزد، به او گوش بسپار که به تو حکمت میآموزد.
پرسیدم: ای رسول خدا! زاهدترین مردم کیست؟
فرمود: آن کس که قبر و پوسیدگی در آن را از یاد نبرد و اضافات زینت دنیا را رها کند و جهان باقی را بر دنیای فانی برگزیند و فردا را از عمر خویش نشمارد و خود را مهیای مرگ گرداند.
یا اباذر! ان الله تبارک و تعالی لم یوح الیّ ان اجمع المال ولکن اوحی الیّ ان سبّح بحمد ربک و کن من السّاجدین و اعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین.
ای ابوذر!
خداوند تبارک و تعالی به من وحی نفرمود که در انباشته کردن مال بکوشم ولکن وحی کرد به من که: تسبیح کن به حمد پروردگارت و از ساجدین باش و پروردگارت را عبادت کن تا به مقام یقین دست بیابی.
یا اباذر! انّی البس الغلیظ و اجلس علیالارض و ألعق أصابعی و أرکب الحمار بغیر سرج و أردف خلفی، فمن رغب عن سنّتی فلیس منی.
ای ابوذر!
من لباس خشن میپوشم و برخاک مینشینم و انگشتانم را پس از غذا میلیسم و بدون زین، سوار قاطر میشوم و دیگری را هم بر ترک خود سوار میکنم. سپس هر که از سنّت من روی بگرداند از من نیست.
یا اباذر! حبّ المال و الشرف أذهب لدین الرّجل من ذئبین ضاریین فی زرب الغنم. فاغارا فیها حتّی اصبحا فماذا ابقیا منها؟
قال: قلت: یا رسول الله! الخائفون الخاضعون المتواضعون الذّاکرون الله کثیراً، أهم یسبقون النّاس الی الجنّة؟ فقال: لا، ولکن فقراء المسلمین، فانهم یأتون یتخطون رقاب النّاس، فیقول لهم خزنة الجنّة کما انتم حتّی تحاسبوا. فیقولون: بِمَ نحاسب؟ فوالله ما ملکنا فنجور و نعدل و لا افیض علینا فنقبض و نبسط ولکن عبدنا ربّنا حتّی دعانا فأجبنا.
ای ابوذر!
دوستی مال و مقام برای دین آدمی از دو گرگ خونخواری که به آغل گوسفندان بزنند و تا صبح از آنها بدرند، خطرناکترند. چه خواهد ماند از آنها پس از این تهاجم؟ پرسیدم: یا رسولالله! خائفان خاضع و افراد متواضعِ بسیار به خدا، آیا ایناناند که از دیگران به سوی بهشت پیشی میگیرند؟ فرمود: نه، بلکه فقراء مسلمین، که پای بر دوش مردم، به سوی بهشت میشتابند و خازنان و نگهبانان بهشت، به آنها میگویند که بمانید تا حساب پس دهید. میگویند: حساب چه چیز را؟ بهخدا که ما نه قدرت و مقامی داشتیم که به عدل رفتار کنیم یا ستم، و نه مال افزونی که ببخشیم یا امساک کنیم. و لکن ما خدا را عبادت میکردیم تا ما را به سوی خود خواند و ما اجابت کردیم.
یا اباذر! انّ الدّنیا مشغلة للقلوب و الْأَبدان و انّ الله تبارک و تعالی سائلنا عما نعمنا فی حلاله فکیف بما انعمنا فی حرامه؟
ای ابوذر!
دنیا مشغولدارندة دلها و بدنها است و خداوند تبارک و تعالی که در نعمتهای حلال از ما بازخواست میکند، با حرامها چه خواهد کرد؟
یا اباذر! انی قد دعوتُ الله جلّ ثناؤه ان یجعل رزق من یحبنی کفافاً و ان یعطی من یبغَضنی کثرة المال و الولد.
ای ابوذر!
من از خدا خواستهام که دوستداران مرا به اندازة کفاف، روزی دهد و دشمنانم را مال و فرزند بسیار ببخشد.
یا اباذر! طوبی للزّاهدین فیالدّنیا الرّاغبین فی الاخرة، الّذین اتخذوا ارض الله بساطاً و ترابها فراشاً و ماءها طیّبا و اتخذوا کتاب الله شعاراً و دعائه دثاراً، یقرضون الدّنیا قرضا.
ای ابوذر!
خوشا به حال زاهدان در دنیا و مشتاقان به آخرت. آنان که زمین خدا را گسترة خود و خاک خدا را خوابگاه خود و آبش را زلال گوارای خود گرفتند. آنها که کتاب خدا را شعار (= لباس زیرین) خود و دعا را دثار (= لباس رویی) خود کردند و از دنیا بریدند، بریدنی رجعت ناپذیر.
یا اباذر! حدث الاخرة العمل الصالح و حدث الدّنیا المال و البنون.
کسب و کشت آخرت عمل صالح است و دنیا، مال و فرزندان.
یا اباذر! انّ ربّی اخبرنی، فقال: و عزّتی و جلالی ما ادرک العابدون درک البکاء و انّی لابنی لهم فیالرّفیق الاعلی قصراً لایشرکهم فیه احد. قال: قلت: یا رسولالله! ایّ المؤمنین أکیس؟ قال: اکثرهم للموت ذکراً و اَحْسَنهم له استعداداً.
ای ابوذر!
خدایم به من خبر داد و فرمود: قسم به عزّت و جلالم که عبادت کنندگان هرگز قدر گریه را فهم نکردند و من برای آنان در برترین مقام قصری خواهم ساخت که در آن هیچکس را با آنان شریک نخواهم کرد. گفت، گفتم: ای رسول خدا! زیرکترین و هوشیارترین مؤمنان کیست؟ فرمود: کسی که بیشترین توجه را به مرگ داشته باشد و برای مرگ آمادهترین باشد.
یا اباذر! اذا دخل النور القلب انفسح القلب و اتّسع. قلت: فما علامة ذلک بابی انت و اُمّی یا رسول الله! قال: الانابة الی دارالخلود و التّجافی عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزوله.
ای ابوذر!
زمانی که نور در دل جای گیرد، دل فراخ و گشاده میگردد.
گفتم: پدر و مادرم به فدایت ای رسولخدا! علامت آن چیست؟
فرمود: بازگشت به سوی خانهی ابدی و ترس و گریز از زندگانی غرور آفرین دنیا و آمادگی برای مرگ قبل از مواجه شدن با آن.
یا اباذر! اتّق الله و لا ترالناس انّک نخشی الله فیکرموک و قلبک فاجر.
ای ابوذر!
از خدا بترس، ولی نه آن ترس ظاهری که احترام مردم را نسبت به تو برانگیزد ولی قلب تو فاجر باشد.
یا اباذر! لیکن لک فی کل شَیء نیّة صالحة حتّی فی النّوم و الاکل.
ای ابوذر!
بر تو است نیت پاک و صالح در هر کار، حتی در خواب و خوراک.
یا اباذر! لتعظم جلال الله فی صدرک، فلا تذکره کما یذکره الجاهل عندالکلب: اللّهم اخزه و عند الخنزیر: اللّهم اخزه.
ای ابوذر!
عظمت خدای را جلّ جلاله در سینه و قلبت لمس کن و خدا را آنچنان یاد مکن که جاهلی که گرفتار سگ یا خوکی میشود، میگوید: خدایا آن از من بران.
یا اباذر! انّ لله ملائکة قیاماً من خیفة الله ما رفعوا رؤسهم حتّی ینفخ فی الصّور النفخة الاخرة فیقولون جمیعاً: سبحانک (ربّنا) و بحمدک ما عبدناک کما ینبغی لک ان تعبد.
ای ابوذر!
خداوند را فرشتگانی است که زندگیشان عبادت خداوند است و سر بلند نمیکنند تا روز قیامت و نفخة آخر و آنگاه که سر فرا میآرند، همه میگویند: خدایا! تو پاک و منزهی و ستایش از آن تو است، ما تو را آنچنانکه شایستة تو است عبادت نکردیم.
یا اباذر! لو کان لرّجل عمل سبعین نبیّا لاستقل عمله من شدّة ما یری یومئذ و لوانّ دلواً من غسلین صب فی مطلع الشمس لغلت منه جماجم من فیمغربها و لو زفرت جهنّم زفرة لم یبق ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل الاّ خر جاثیاً علی رکبتیه یقول:
ربّ [ارحم] نفسی حتّی ینسی ابراهیم اسحق و یقول: یا ربّ انا خلیلک ابراهیم فلا تنسنی.
ای ابوذر!
اگر کسی را عمل هفتاد پیامبر باشد از شدت آنچه در آن روز (قیامت) میبیند، کوچک و حقیرش میشمرد. و اگر سطلی از پوست و گوشت جوشان دوزخیان در مشرق ریخته شود، جمجمههای مغربیان به سوزش میآید. و اگر جهنم زبانه کشد و بر افروخته گردد هیچ ملک مقرّب و پیامبر مرسلی نمیماند، مگر آنکه به زانو میافتد و میگوید: خدایا! مرا دریاب.پروردگارا به من رحم کن. باری هول قیامت چنان است که ابراهیم، اسحاق را از یاد میبرد و ناله میکند که: ای پروردگار! من ابراهیم، خلیل توام، فراموشم نکن.
یا اباذر! لو انّ امرأة من نساء اهل الجنّة اطلعت من سماء الدّنیا فی لیلة ظلماء لا ضائت الارض افضل ممّا یضیئها القمر لیلة البدر و لوجد ریح نشرها جمیع اهل الارض. و لو أن ثوباً من ثیاب اهل الجنّة نشرالیوم فیالدّنیا لصعق من ینظر الیه و ما حملته ابصارهم.
ای ابوذر!
اگر زنی از بانوان بهشت، تیره شبی در آسمان دنیا طلوع کند، زمین را از درخشش ماه شب چهارده روشنتر میکند و بوی خوشش را تمام اهل زمین در مییابند. و اگر جامهای از لباسهای بهشت به این دنیا برسد بینندگان را مدهوش و بیهوش خواهد کرد و هیچ چشمی یارای دیدن آن را نخواهد داشت.
یا اباذر! اخفض صوتک عندالجنائز و عندالقتال و عندالقران.
ای ابوذر!
صدایت را در مواجهه با مردگان و به هنگام جنگ و خواندن قرآن پایین بیاور.
یا اباذر! اذا تبعت جنازة فلیکن عقلک فیها مشغولا بالتّفکّر و الخشوع و اعلم انّک لاحق به.
ای ابوذر!
هر گاه جنازهای را تشییع میکنی، با دقت و خشوع به آن بیندیش و بدان که تو به او ملحق خواهی شد.
یا اباذر! اعلم انّ کلّ شیء اذا فسد، فالملح دوائه. فاذا فسد الملح فلیس له دواء. و اعلم انّ فیکم خُلقین: الضحک من غیر عجب والکسل من غیر سهو.
ای ابوذر!
بدان که دوای هر چه بگندد نمک است و آنگاه که نمک بگندد، مر او را دارویی نیست. و بدان که شما را دو خوی و خصلت است: خندهای که از سرتعجب و کسالتی که از روی سهو نباشد.
یا اباذر! رکعتان مقتصدتان فیالتّفکر خیر من قیام لیلة و القلب ساه.
ای ابوذر!
دو رکعت نماز کوتاه توأم با تفکر، بهتر است از تمام شبی نماز بیحضور قلب.
یا اباذر! الحقّ ثقیل مرّ و الباطل خفیف حلو. و ربّ شهوة ساعة توجب حزناً طویلا.
ای ابوذر!
حق، سنگین و تلخ است و باطل سبک و شیرین. و چه بسا یک آن، شهوترانی که غم و اندوهی طولانی در پی داشته باشد.
یا اباذر! لا یفقه الرّجل کلّ الفقه حتّی یری النّاس فی جنب الله امثال الاباعر ثم یرجع الی نفسه فیکون هو احقر حاقر لها.
ای ابوذر!
آدمی به کُنه دین دست نمییابد و در دین خود هوشیار نمیگردد، مگر آنکه مردم را در مقابل خداوند، مثل چهارپایان ببیند. سپس آنگاه به نفس خویش باز گردد و خود را از آنان کمتر و حقیرتر بشمرد.
یا اباذر! لا تصیب حقیقة الایمان حتّی تری النّاس کلّهم حمقی فی دینهم و عقلاء فی دنیاهم.
ای ابوذر!
به حقیقت ایمان نمیرسی مگر آنکه مردمان را همگی در دینشان احمق و در دنیاشان عاقل و فهیم ببینی.
یا اباذر! حاسب نفسک قبل ان تحاسب فهو اهون لحسابک غدا وَ زِن نفسک قبل ان توزن، و تجهز للعرض الاکبر یوم تعرض لا تخفی منک علیالله خافیه.
ای ابوذر!
به حساب خودت برس قبل از آنکه تو را محاسبه کنند که این حساب فردای تو را آسانتر میکند. و خودت را بسنج پیش از آنکه تو را بسنجند. و خود را آمادة روز آن نمایش بزرگ کن، روزی که هیچ چیز تو بر خدا پوشیده نمیماند.
یا اباذر! استح من الله، فانّی و الّذی نفسی بیده لا ازال حین اذهب الی الغائط مقنعاً بثوبی أستحی من الملکین الّذین معی.
ای ابوذر!
از خدا حیا کن! سوگند به کسی که جان من در دست او است، هنگامی که من به مبال میروم رویم را با لباسم از حیای دو ملکی که با مناند، میپوشانم.
یا اباذر! اتحبّ ان تدخل الجنة؟ قلت نعم، فداک ابی، قال: فاقصر من الامل و اجعل الموت نصب عینیک و استح من الله حق الحیاء.
قال: قلت: یا رسول الله کلّنا نستحیی من الله. قال: لیس ذلک الحیاء و لکن الحیاء من الله ان لا تنسی المقابر و البلی. وتحفظ الجوف و ما وعی والرّأس و ما حوی. و من اراد کرامة الاخرة فلیدع زینة الدّنیا، فاذا کنت کذلک أصبت ولایة الله.
ای ابوذر!
دوست داری که به بهشت در آیی؟ گفتم: بله، پدرم به فدایت. فرمود: آرزوها را کوتاه کن و مرگ را همیشه در نظر داشته باش و از خدا آنچنانکه باید، شرم کن. گفتم: ای رسول خدا! ما همگی از خدا شرم میکنیم.
فرمود: آن شرم و حیای واقعی نیست. حیای واقعی از خداوند، آن است که: مرگ را از یاد نبری و متوجه درون و آنچه را که در آن جمع میآوری و سر و آنچه در آن میگذرد باشی. و هر که کرامت آخرت میطلبد باید که زینت دنیا فروبگزارد. سپس اگر چنین باشی، به ولایت خداوند دست یافتهای.