همشهری آنلاین-آراسته سلیمی توپقراء: انتشار بیش از ۲۰عنوان کتاب در بخش ادبیات کودک و نوجوان و موفقیت بخشی از این آثار در بیش از ۱۰جشنواره ادبی، بخشی از کارنامه ادبی و همچنین موفقیتهای او در این حوزه را نشان میدهد. میرزاده در مطبوعات کودک و نوجوان هم حضور فعال دارد و آثار متعددی از وی در نشریات کودک و نوجوان منتشر شده است.
از تازهترین آثار این شاعر و نویسنده کودک و نوجوان میتوان به کتاب پژوهشی «در هفت آینه» اشاره کرد که موضوع آن، نقد و بررسی کتابهای نظری شعر کودک و نوجوان در ایران است. برای آشنایی با دیدگاههای سیداحمد میرزاده درباره ادبیات کودک و نوجوان و همچنین کتاب جدیدش؛ در هفتآینه، با این شاعر و نویسنده حوزه کودک و نوجوان گفتوگو کردهایم.
- سرنوشت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چه خواهد بود؟ | جدا کردن کتابخانههای کانون تصویب نشده است
- واگذاری کتابخانههای کانون به نهاد کتابخانههای عمومی تیر خلاص به فعالیتهای کانون است
- فقط کودکان بالای ۱۲سال بخوانند! | سرقت عجیب در میدان صدویکم
جایگاه شعر و داستان کودک و نوجوان در جامعه ایران را چگونه میبینید؟ آیا میتوان ادعا کرد در سالهای اخیر شاهد رشد و اعتلای این حوزه ادبی در میان نویسندگان و مخاطبان کودک و نوجوان هستیم.
بله، بهنظر من در سالهای بعد از انقلاب، هیچ بخش از ادبیات، به اندازه ادبیات کودک و نوجوان رشد نکرده است. بهطوری که تبدیل به یک گرایش علمی خاص شده و الان در دانشگاههای معتبر کشور ازجمله دانشگاه شیراز و دانشگاه شهید بهشتی در دورههای ارشد و دکتری تدریس میشود.
نویسندگان و شاعران کودک؛ روزبهروز به ذهن و زبان کودکان نزدیک و نزدیکتر شدهاند و امروز آثار خلاقی تولید میشود که قابل رقابت با بهترین آثار ادبیات جهانی کودک است. اما متأسفانه آشنایی خانوادهها با مقوله ادبیات ناب کودک، بسیار اندک است. آشنایی دستگاههای فرهنگی کشور نیز همینطور. با کمال تأسف باید عرض کنم گاهی حتی ناشران خاص کودک هم ناآگاهانه گام برمیدارند و گاه نیز عامدانه و بنا به مصلحتهایی غیرفرهنگی گامهایی برمیدارند که به زیان ادبیات ناب کودک ما تمام میشود.
در چنین شرایطی، وضعیت عرضه و تقاضا در بخش ادبیات کودک چطور است؟
از آنجا که تناسبی بین عرضه و تقاضا در عرصه ادبیات کودک وجود ندارد، یعنی تقاضا بسیار بالاتر از میزان عرضه آثار خوب است، خواهناخواه در چنین شرایطی کالاهای بد نیز مشتریان بسیار خواهند داشت. این امر رقابت نابرابری را میان تولیدکنندگان آثار کودک بهوجود میآورد. این رقابت ناعادلانه، گاهی ناشران فهیم را هم به سمت اقدامهای غیرفرهنگی سوق میدهد.
یکی از موضوعات مطرح در ادبیات کودک، مسئله مجموعهسازی و بستهبندیهای موضوعی و پکهای بهاصطلاح خلاقانه است که مدام در بازار توزیع میشود. شما در اینباره چه نظری دارید؟
در سالهای اخیر، ما با روند روبهرشد شعارزدگی جدید روبهروییم که مصادیق آن را میتوان در مجموعهسازی، بستهبندی موضوعی، پکیجکردن محتواهای خلاق و افزایش ترجمههای ضعیف در موضوع مهارتهای زندگی دید. اینها واقعا عرصه را بر کارهای خلاق تنگ کردهاند و فضا برای جولان شعاردهندگان و کپیگران و هوچیگران فراهم شده است.
اینها مسیر سالم ادبیات کودک در دهههای گذشته را تا حد زیادی منحرف کرده و شاهکارهای ادبی در این میان گم شدهاند. خانوادهها هم متأسفانه با اعتماد به دستگاههای فرهنگی، کودکانشان را به این سمتوسو میکشانند. غافل از اینکه اینگونه کارها، در ذات خود مستقیمگویی توهینآمیزی دارد که قطعا از چشم تیزبین کودکان باهوش روزگار ما دور نخواهد ماند و در درازمدت تأثیرات مخربی هم در ذوق و طبع نسل نوجوان و جوان خواهد داشت. همچنین با پایین آوردن سطح هنری ادبیات، به فرهنگ ما آسیب خواهد زد.
مسئله مهم ادبیات کودک در کشورمان را در چه در مواردی میبینید؟
مسئله مهمی که در ادبیات کودک وجود دارد عدمهماهنگی بین تعداد آثار و تعداد کودکان است. تناسبی بین عرضه و تقاضا در این حوزه وجود ندارد. شاید تعداد نویسندگان حرفهای این حوزه به ۲۰۰نفر برسد و این در حالی است که جامعه مخاطبان کودک ما آثار نابی دریافت نمیکند و در این حوزه با کمبود آثار باکیفیت روبهرو هستیم. این معضل باعث شده تا بازار کتاب کودک و نوجوان کشور با تولیدات و محصولاتی با سطح کیفیت پایین اشباع شود.
متأسفانه وضعیت فعلی ادبیات و نشر ما بهگونهای است که تعداد کتابهای نامناسب به نسبت کتابهای مناسب برای مخاطبان کودک خیلی بیشتر هستند و چون مخاطب کودک چندان متوجه کیفیت اشعار نمیشود لذا تهیه کتابهای بیکیفیت و نازل باعث نگرانی او نمیشود. این مسئله برای کسانی که در امر تولید آثار دستی دارند قابل درک است، نه خود کودکان و حتی والدینشان.
در این میان حتی امور تربیتی مدارس هم آنگونه که باید با کودکان و روحیات آنها آشنایی ندارند. در این شرایط باید فرایندی برای معرفی آثار خوب و ناب ادبیاتی در این زمینه فراهم شود. ما باید با معرفی آثار باکیفیت در حوزه ادبیات کودک و با فراهم کردن روشهایی برای توسعه این ادبیات باعث بهبود وضعیت موجود شویم. جامعه باید بیش از پیش با ادبیات ناب کودک آشنا شود و تا زمانی که این اتفاق نیفتد پیشرفت در این حوزه بسیار دشوار و کند صورت میگیرد.
اگرچه رشته ادبیات کودک در دانشگاهها دایر شده است اما ما باید به وسیله تربیت نویسندههای خوب سعی در تولید مجموعههای بهتر داشته باشیم و تناسب بین عرضه و تقاضا را ایجاد کنیم.
بهنظر شما، افرادی که میخواهند در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار کنند باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟ و آیا صرف آشنایی با برخی ویژگیهای کودکان و نوجوان میتواند برای شروع فعالیت در این زمینه کافی و مؤثر باشد؟
افرادی که میخواهند در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار کنند، باید به ۲ معنا پیوسته توجه داشته باشند؛ نکته اول این است که این افراد در حال کار برای مخاطبی با ویژگیهای خاص هستند و نکته دیگر این است که برای مخاطب خاص اثری ادبی خلق میکنند. مشکل بسیاری از افرادی که ادبیات کودک را سرسری میگیرند، همین است که یا از یک یا از هر دو موارد گفتهشده غافلاند. آشنایی با کودک و نوجوان هم مسئله سادهای نیست.
برخی خیال میکنند همین که پدر، مادر یا معلم هستند و در اطرافشان کودکان زیادی را دیدهاند، دیگر تکمیل هستند و دیگر به شناخت مخاطب نیاز ندارند. آنها فرزندان خود را نماینده کل کودکان جهان میدانند. البته آشنایی با مخاطب کودک و نوجوان مسئلهای است که هم به اطلاعات علمی مانند آشنایی با فیزیولوژی و روانشناسی رشد، آشنایی با جامعهشناسی کودکان و هم به اطلاعات تجربی نیاز دارد.
به این معنی که هر ۲ اینها با هم باید باشد. کسی که کودک را فقط از طریق کتابهای علمی شناخته باشد هم در واقع شناخت بسیار ناقصی دارد. نویسنده کودک باید سعی کند با طیف وسیع و متنوعی از کودکان ارتباط مستقیم داشته باشد. در این بخش هم نباید یک کتابی بود. یعنی همانطور که در بخش شناخت تجربی بچه خود من ملاک کامل و تمامی نیست، در بخش علمی نیز به صرف خواندن یک یا ۲ کتاب نباید احساس کنیم که به شناخت کامل مخاطب رسیدهایم.
یکی از نکات کلیدی در بخش نویسندگی کودک و نوجوان، مسئله«شناخت مخاطب» است. آیا شما هم روی این نکته تأکید دارید؟ اگر موافق هستید در اینباره بیشتر توضیح دهید.
شناخت مخاطب از جمله شناخت علمی و تجربی فقط یک بخش کار است. به صرف آشنایی با مخاطب، نمیتوان نویسنده کودک شد. برخی با توجه به اینکه در حال نوشتن برای مخاطبی با ویژگیهای خاص هستند، از بخشهای هنری و ادبی کار خود غافل میشوند و فراموش میکنند که ادبیات یک هنر است. در هنر جذابیت، زیبایی و نوآوری اهمیت دارد. در نتیجه یکی از مشکلات ادبیات کودک مخصوصا در سالهای اخیر نظریههای وارداتی است که بیتوجه به جنبههای بومی و شناخت کارکردهای ویژه زبان و ادبیات فارسی وحی منزل پنداشته میشود.
شما مهمترین ویژگی یک نویسنده یا شاعر کودک و نوجوان را در چه مواردی میدانید؟
مهمترین ویژگی نویسنده و شاعر کودک بهنظر من تسلط بر ادبیات کودک است. حال سؤال پیش میآید که تسلط بر ادبیات کودک چه معنی دارد؟ به این معنی که اگر فردی میخواهد شاعر کودک خوبی باشد، باید به جایی برسد که بتواند ادعا کند هیچ کتاب شعر خوبی برای کودکان منتشر نشده است، مگر اینکه آن را خوانده باشد.
رماننویس نوجوان باید بتواند به جایی برسد که ادعا کند هیچ رمان باارزش و مطرحی برای نوجوانان منتشر نشده است، مگر اینکه آن را خوانده باشد؛ یعنی نویسنده باید غرق در حرفه خود و کاملا بر آن سیطره داشته باشد. نویسنده و شاعر کودک همچنین باید توابع حرفه خویش را هم بپذیرد، چرا که بعد از مدتی فعالیت مستمر نویسنده برای کودکان، کمکم زبان، ذهنیت و لهجه خاصی پیدا میکند. فرد دیگر نمیتواند قلمبه و سلمبه صحبت کند و این موارد کمکم برای فرد در روابط اجتماعی ممکن است مشکلات کوچکی ایجاد کند و نویسنده کودک باید این موارد را بپذیرد.
بهنظر شما، رویکردها به ادبیات کودک و نوجوان باید با چه هدفی باشد؟
این پرسش مهمی است که پیرامون ادبیات کودک بسیار مطرح میشود، اما به عقیده من تنها این پرسش ویژه ادبیات کودک نیست. بهطور عام درباره ادبیات هم میتوان این سؤال را مطرح کرد که آیا ادبیات غایتی دارد؟ نظریه ادبیات بیش از ۲ هزار سال قدمت دارد، برای مثال «ارسطو» معتقد بود که هدف از ادبیات تزکیه نفس است یا در قرن شانزدهم «سرفیلیپ سیدنی» غایت ادبیات را تعلیم دانست.
میدانید که ما در ادبیات ژانرهای مختلفی مانند ژانر حماسی، عاشقانه و تعلیمی داریم. از دیدگاه امثال سیدنی از این انواع فقط شعر تعلیمی است که ارزش دارد. اتفاقا نظریه او طرفداران بسیاری یافت و این دیدگاه یک دوره از تاریخ نظریه ادبیات را بهخود اختصاص داد. در ادبیات این همه آثار حماسی، عاشقانه و... داریم که عواطف ما را تحریک میکنند و آنها را بسیار دوست داریم؛ تمام این موارد از نظر سیدنی فاقد ارزش بود. در قرن هجدهم «ویلیام وردورث» معتقد بود که هدف از ادبیات صرفا لذتبخشیدن به مخاطب از طریق خلق زیبایی است. این نظریه هم اگرچه تاکنون نظریه غالب بوده است، اما هنوز هم افرادی وجود دارند که برای ادبیات غایات اخلاقی قائل هستند.
در ادبیات کودک و نوجوان هم این بحث مطرح است و شدت و حدت بیشتری دارد. تمام این بحثها هم وابسته به دیدگاهها نسبت به مفهوم کودکی است. دیدگاه تعلیم و تربیتی همواره کودک را موجود ناقصی میداند که باید به کمال برسد؛ این دیدگاه ادبیات را صرفا یک ابزار میداند. این دیدگاه در ادبیات کودک و نوجوان قدمتی به تاریخ کل ادبیات دارد. نظامی و جامی و... انواعی از اندرزنامههای مشهور دارند که سرشار از نصیحت به کودکان است. تفاوت افرادی که بهدنبال شعر تربیتیاند با نظامی فقط در این است که قائل به زبان کودکانه هستند. امروز دستاندرکاران ادبیات کودک نگاهشان به ادبیات کودک این نیست.
آنها معتقدند ادبیات باید فرصتی به کودکان بدهد که کودکی کنند و از کودکی خود لذت ببرند. این افراد همچنین معتقدند ادبیات باید زبان احساسات و عواطف کودکان باشد و به آنها فرصت دهد از زیباییهای زبانی لذت برند. در اینجا نمیتوان گفت کدام دیدگاه درست است، اما من معتقدم همانگونه که در ادبیات بزرگسال شعر حماسی، عاشقانه، تعلیمی و... وجود دارد، در شعر کودک هم ممکن است انواع ژانرها وجود داشته باشد و به تمام موارد گفته شده نیاز باشد. من بهعنوان نویسنده کودک و نوجوان شخصا به اهداف اخلاقی، الهی و دینی در ادبیات کودک بهشدت معتقدم، اما این هنر نویسنده و شاعر است که بهنحوی بنویسد که دستش برای مخاطب رو نشود و کودک احساس نکند که فردی از موضع عاقلتر و بالاتر با او در حال صحبت است، چرا که اگر در جایی چنین اتفاقی رخ دهد، ادبیات کودک محقق نشده است.
آیا بهنظر شما، در کشور ما و هماکنون به ادبیات کودک و نوجوان به اندازه کافی توجه میشود یا این حوزه نیازمند توجه بیش از این است؟
بهنظر من، دوای هر درد فرهنگی در توجه به حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. در واقع ادبیات لایه پنهان رسانههای تأثیرگذار جهان است. ما باید در این حوزه نگاه منظومهای و بلندمدتی داشته باشیم، به این معنا که به همه ابعاد جهانبینی برای کودکان پاسخی زیبا و جامع بدهیم اگر توانستیم این منظومه بلندمدت را در ادبیات کودک و نوجوان ایجاد کنیم، میتوانیم اثرگذاری لازم را انتظار داشته باشیم. کار باید بهدست متخصص امر سپرده شود. ادبیات کودک مسئلهای تزئینی نیست و باید توجه و سرمایهگذاری لازم در این حوزه صورت پذیرد.
مکث
جای خالی مطالعه غیردرسی
من فکر میکنم بچهها بیشتر درگیر دو مقوله درس و فضای مجازی هستند. هر دو آنقدر مهم هستند که نمیشود از بچهها بخواهیم به نفع کتاب از آن دو چشم بپوشند. شاید بهتر این باشد که متولیان کتاب، قدری کوتاه بیایند و واقعیت را بپذیرند و قبول کنند که کتاب، بسیاری از کارکردهایش را از دست داده است. اما راهکار این مسئله، واقعیت این است که درس، زندگی بچههای ما را فلج کرده است. روزگاری درسخواندن، آسیبی برای زندگی عادی نبود. بچهها یک شیفت درس میخواندند و یک عالمه وقت فراغت داشتند و تمام تابستان را به بازی یا کار میگذراندند.
بعد از دیپلم هم یا به دانشگاه میرفتند یا به سربازی و اگر دختر بودند ازدواج میکردند و پرونده درس بسته میشد. کمکم وضع به جایی رسید که همه باید حداقل به سطح لیسانس میرسیدند و بعد به سراغ زندگی میرفتند. اکنون اوضاع بهگونهای شده که انگاری همه باید دکتری بگیرند، بعد سراغ کار و زندگی بروند. این واقعا پدیده عجیب و قابل مطالعهای است. اما درخصوص فضای مجازی، حق با نوجوانان است. این همه امکان ارتباط و اشتراک مطلب و ابراز وجود که نیاز نوجوانان است در فضای مجازی بهراحتی فراهم است. ما نمیتوانیم این را از بچهها بگیریم و دوباره به دوران ارتباطهای یکسویه برگردیم.