به گزارش همشهری آنلاین، خانه همان جایی است که محل امن ماست و به آن تعلقخاطر داریم. بعد از یک روز کاری پرمشغله، به آنجا پناه میبریم و سوسوی چراغ روشن آن، دلگرمی و امیدبخشی را برایمان به ارمغان میآورد. انسان به امید زنده است. امیدواری بسیاری از مردم به برگشتن به خانه است؛ آن هم از دل هیجان کوچهها، خیابانها و از انبوه دیدار آدمها. اینکه در بدو ورود، کسی انتظار ما را بکشد و با لبخندی دلنشین، پذیرای ما باشد، لطف به خانه رسیدن را دوچندان میکند.
در روزگار امروزی زنان و مردان شانه به شانه هم مشغول کار و فعالیتهای اجتماعی هستند. این همراهی و مشارکت یکی از آوردههای جامعه مدرن بهشمار میرود. اما هنوز هستند خانوادههایی که به دلایلی ترجیح میدهند، زنان در خانه مشغول امور باشند و مردان بیرون خانه. این چیزی از ارزش تأثیرگذاری زنان در پیشبرد زندگی مشترک کم نمیکند بلکه یکی از مؤثرترین و انگیزشیترین تقسیمکارها محسوب میشود. البته تمام روز را در خانه سرکردن و پرداختن به کارهای روزمره که گاهی تکراری و خستهکننده میشود، کار سادهای نیست.
مدیریت مسائل روزانه، خرید مایحتاج، رسیدگی به امورات کودکان، تربیت و آموزش آنها و هزار و یک دغدغه دیگر، باعث میشود گاهی خانمهای خانهدار دچار سردرگمی و خستگیهای مضاعف شوند. بیشک مسائل بسیاری ذهن، روح و روان زنان را در این شرایط بهعنوان زن، همسر و مادر بهخود مشغول میکند. درگیریها، گاهی عدممدیریت زمان و اولویتبندیهای نادرست باعث میشوند که کمتر بهخودشان بپردازند و بعضی اوقات دچار خودفراموشی، جامعهگریزی، اضطراب، عدماعتماد به نفس، استرس و... شوند. در این فرصت به مواردی از مسائل و دغدغههای زنان خانهدار میپردازیم و تلاش میکنیم راهکارهایی در حد پیشنهاد عرضه کنیم.
با دست مخالف کار کن
یکی از مسائلی که زنان امروز در خانه با آن درگیر هستند، دردهای مزمن بهعلت درست انجامندادن کارهای خانه است. جاروکشیدن، ظرف شستن، اتوکردن و... مواردی است که خواهناخواه با آن دست و پنجه نرم میکنید. اینکه هر کدام از ما به سمتی از بدن خود تسلط داریم و در اصطلاح چپدست یا راستدست شناخته میشویم، در ظاهر معضل نیست. اما مشکل از آنجا شروع میشود که بعد از یک روز سخت و سنگین کاری از کمردرد، گردندرد و دردهای مشابه گلایه داریم و اوقات خودمان و دیگر اعضای خانه را تلخ میکنیم و این رویه به ناچار با رویکرد ترشروییهای ما رابطهای موازی دارد.
ویژگی چپ یا راست دستبودن، باعث میشود اکثر یا تمامی کارهایمان را با دست غالب انجام دهیم. اینطور یک طرف بدن ما بیشتر خسته میشود و البته قویتر هم خواهد شد و طرف دیگر در ضعف به سر میبرد و لاجرم دچار دردهای مختلف میشویم. پس ما با 2درد مواجه هستیم؛ درد سمتی از بدن که کار بیشتری از آن میکشیم بهخاطر خستگی و سمتی که بهعلت عدمتحرک ضعیف شده و به مرور زمان، انعطافش را از دست داده است. راهکار چیست؟ از این به بعد گاهی با دست و پای مخالف کار کنید. با آن یکی دستتان رنده کنید و تمرین کنید چاقو را بهدست دیگرتان بدهید. کتف مخالف حین جاروکشیدن فعال میشود و کمکم سمتی از بدن که فراموش شده بوده با شما آشتی میکند. بابت این مهارت تازه بهخودتان افتخار کنید.
کار خونه ورزش نیست
حالا که از تحرک و سلامتی شروع کردیم، جا دارد در تکمیل مطلب پیشین به ورزش بپردازیم. بهحتم تا حالا شنیدهاید وقتی از خانمها پرسیده میشود چرا ورزش نمیکنید؟ میگویند: «من از صبح دارم کار خونه میکنم.» کار خانه ورزش نیست. بهتر است به عقب برگردیم؛ چرا گاهی حالتان خوب نیست؟ چرا دچار عدماعتماد به نفس میشوید؟ اینکه فکر میکنید از دنیا عقب افتادهاید و دیگر تناسب و جذابیت قدیم را ندارید، از کجا میآید؟
سلامتی و تناسب، رابطه مستقیم با حالات روحی شما دارد. اینکه بهخودتان توجه کنید، این احساس را به شما میدهد که مورد توجه و مهم هستید. پس فقط درخواست توجه از دیگران نداشته نباشید، از خودتان شروع کنید. وجود عزیزتان را دوست داشته باشید و برای خودتان ارزش قائل شوید. هر روز ساعتی را به نرمش و ورزشکردن اختصاص دهید و اینطور بعد از مدتی حال خوب، روحیه شاد و فعالی بهدست بیاورید. سلامتی حق و سهم شماست. با عوضکردن سبک زندگی و داشتن شور و هیجان، بهخودتان احساس بهتری خواهید داشت. احتمال افسردگی، دلشورههای بیدلیل و یکجانشینی با ورزش مداوم، رنگ میبازد. در نتیجه پیامی که به مغز شما مخابره خواهد شد، چیزی نیست جز من توانمندم... .
دستتنها زندگی نکن
تعامل، کلیدواژه این قسمت از بحث ماست. باورهای غلط، ویرانگر و خطرناک هستند. یکی از گلایههای همیشگی خانمهای خانهدار، مشارکتنکردن اعضای خانواده در کارهای جاری خانه بوده و هست. همچنین یکی از باورهای غلط فرهنگ ایرانی این است که کار خانه را کاری زنانه میدانند. اگر باور داشته باشیم، ما آنچه را درو میکنیم که پیشتر با دست خود کاشتهایم، قدم نخست را برای حل مسئله، درست برداشتهایم. تعادلداشتن در مسئولیتپذیری ما، تقسیم عادلانه وظایف، واگذاری بهموقع مسئولیت به همسر و کودکان و پیگیری ملایم و دوستانه انجام امور واگذارشده از آنها، از راهکارهای تعاملی سالم است.
وقتی خودمان داوطلبانه عهدهدار انجام تمامی کارهای خانه میشویم، نباید انتظار داشته باشیم، نیرویی برای امداد غیبی از راه برسد و باری از دوشمان بردارد. این خود ما هستیم که با برنامهریزی و طراحی منصفانه در تقسیم کار میتوانیم روحیه کمکرسانی و تعاون را در بطن خانه رشد بدهیم. اینطور ریشه همدلی و همراهی را در خاک حاصلخیز خانواده مستحکم میکنیم؛ ریشهای که میتواند نهال عشق را به بار بیاورد و درخت تنومند زندگی مشترک را بارور کند. مسئولیتدادن، نوعی آموزش غیرمستقیم و مؤثر است. امتحان کنید و از نتیجه شیرین این آزمون لذت ببرید.
نمیتونی بینقص باشی؛ پس وسواس نداشته باش
ترسها، مقدمه شکستهای ما هستند. ترس از دستدادن، ترس کاملنبودن، نگرانیهای مداوم برای اعضای خانواده و ترسهای ریز و درشت دیگر، عامل بازدارنده و منشا بسیاری از اضطرابها و استرسهای زنان خانهدار است. اینکه مداوم نگران باشیم، آیا خانه آنطور که باید تمیز و مرتب هست یا نه؟ همهچیز سر جای خودش قرار گرفته؟ تلفنهای مداوم به همسر و کودکان برای پیگیری و از این دست جملههای وسواسگونه و اضطرابزا که کجایید؟ کی برمیگردید؟ مراقب باشید! و ترس از دستدادن که با ابراز نگرانی از بیتوجهی همسر و حساسیت در مورد روابط او شکل میگیرد ازجمله موارد وسواسهای ماست.
راهکار پیشنهادی ما نگاه واقعبینانه و غیراغراقآمیز به مسائل است. ما و اطرافیان ما بینقص نیستیم و در اصل همهچیز نسبی است. وقتی قبول کنیم که تمیزی خانه در حد طبیعی اهمیت دارد و بیش از حد آن افراط است و وقتی قبول کنیم توجه، رسیدگی و پیگیری اطرافیانمان باید در حدی باشد که استقلال عمل آنها حفظ شود، حالمان بهتر خواهد بود. درک اینکه همسر ما مشغلههای مختلف و روحیاتی متفاوت با ما دارد و قرار نیست مدام به ما ابراز احساس کند تا مطمئن شویم که عشق در رابطه ما جاری است، درک عاقلانه و روش مساعدی است که ما را از بهانهجویی و رنجیدهخاطربودنهای مبالغهآمیز دور میکند.
از خودتان بپرسید؛ اگر قرار باشد به بهای تمیز نگهداشتن خانه، خلق و خوی خودمان را آشفته کنیم و مدام به اعضای خانه تذکر بدهیم، آیا ارزشاش را دارد؟ هیچوقت همهچیز کامل و بینقص نیست. قبول این مهم باعث و بانی حال و روز شادتر ما و پذیرش واقعیتر ما در مقابله با محیط پیرامون خواهد بود.
به خودت و اطرافیانت فضا بده
داشتیم درباره ورزش حرف میزدیم و اینکه برای خودمان زمان بگذاریم. انسان، موجودی اجتماعیاست و برای ادامه حیات به روابط نیاز دارد. خیلی از زنان خانهدار بعد از مدتی با معضل خودفراموشی مواجه میشوند. آنقدر درگیر کارهای خانه و حل مسئله در حیطه خانواده میشوند که دیگر فراموش میکنند، روزی دخترکی شاد و سرزنده درون آنها زندگی میکرده است. کمتر سراغ دوستانشان را میگیرند و در مواردی این حق را برای شریک زندگیشان نیز قائل نمیشوند. درصورتی که فضادادن بهخود و دیگری، یکی از راههای تحملپذیری درست شرایط جاری زندگی و ارزشگذاری به وضعیت تاهل است.
اینکه ما مواقعی را برای خودمان صرف کنیم و بعد با انرژی مضاعف به آغوش خانواده برگردیم، نه گناهی نابخشودنی است نه مایه عذاب وجدان. پیادهروی، رفتن به نمایشی مفرح، وقت گذراندن با دوستان دوران تحصیل یا رفیقی تازهنفس، نوشیدن فنجانی قهوه در کافهای که دوستش دارید و هر تفریح انفرادی که به شما فرصت بدهد کمی استراحت کنید، برای تنفسی خصوصی یا برنامهریزیکردن در فراغبال برای هفتههای آتی، لازم است و شما را زنده میکند. همین حالا به تقویم نگاهی بیندازید و روزی را درنظر بگیرید تا با خودتان خلوت کنید. این چیزی از مسئولیت و علاقه شما به خانواده کم نخواهد کرد.
یک حرفه یاد بگیر
کسی را سراغ دارید که از مفیدبودن، احساس خوبی نداشته باشد؟ درست است، جواب منفی است. بازخوردهای منفی عدماعتماد بهنفس، بسیار فراوان و مخرب هستند. اختلالی که این وضعیت برای ما رقم میزند، میتواند تمام زندگی ما را تحت شعاع قرار دهد. پس باید با آن مقابله کنیم و دنبال راهکار باشیم. وقتی یاد میگیریم، میتوانیم یاد بدهیم و همچنین چیزی آموختهایم که حرفه ماست. پس انگیزه پیدا میکنیم تا در آن حرفهای شویم. داشتن یک تخصص حتی میتواند درآمدزا باشد. مهمتر از همه سدی محکم بنا میکنیم در مقابل رنج عدماعتماد بهنفس و در مقابل این تکیهکلام تلخ درونی؛
با اینکه تمام روز کار میکنم، اما کارهای من به چشم نمیآید. در مرحله اول باید خودمان باور داشته باشیم که مفید هستیم و بدون حضور ما، خانه فقط چارچوبی آجری است با سقفی کذایی. این ما هستیم که شور و میل زندگی را در رگهای خانه تزریق میکنیم. اگر به هنری تسلط دارید، از همین امروز کرکرههای خیال را بالا بکشید و دست بهکار شوید. خلق کنید و خوشحالتر باشید. اگر هم لازم میدانید حرفهای را بیاموزید، تا دیر نشده شروع کنید. امروزه فرصت آموزشهای مجازی، خیلی از دسترسیها را آسانتر کرده است. شما خالق لحظاتی هستید که انتظار فرداشدن را میکشند؛ پس اقدام کنید.
شام چی بپزم؟
گاهی موارد خیلی کوچک، آبستن مشکلات بزرگ میشوند و همین مشکلات باعث عدمرضایت ما از خودمان و شرایط حاکم بر زندگیهایمان خواهد شد. خیلی از ما این جمله را بارها شنیده یا تکرار کردهایم؛ چی درست کنم؟ عطر پیچیده در قلب تپنده خانه، آشپزخانه، عطری است که خاطرهساز خیلی از ظهرهای تعطیل و شبهای متمادی ماست. زمانی که در آشپزخانه طی میشود، بستری است که ما را دور سفره یا میزی کنار هم جمع میکند و بهانهای برای همنشینی و لذت توامان بهوجود میآورد. اما دغدغه خانمهای خانهدار برای پختوپز هر روزه، دغدغه کمی نیست.
در هر صورت، تکرار مداوم کاری، اگر مراقب نباشیم و خلاقیت به خرج ندهیم، میتواند تکراری و کسالتبار باشد. اینکه سلیقه و حساسیتهای افراد خانواده و نیازهای سلامت و تغذیه آنها درنظر گرفته شود، موضوع بااهمیت و ظریفی است. تنوعدادن به سبد خانوار و ابتکار به خرجدادن در انتخاب آنچه میپزید، مستلزم چیست؟ قدم اول را محکم بردارید؛ از کاری که انجام میدهید، لذت ببرید. وقتی اهمیت کارمان را بدانیم، بهتر میتوانیم نقش بینظیر ملکه مادر را بازی کنیم. طبیعت سخنگوست و با ما حرف میزند. انواع بینظیر ادویهجات و چاشنیها این اقتدار را به شما میدهند که از یک گیاه ساده، بیشمار مزه بهدست بیاورید.
فرهنگهای گوناگون غذایی، میتواند سرچشمه الهامات ما باشد. لازم است برنامهریزی جدیدی را درنظر بگیرید و از انواع حبوبات، سبزیجات، پروتئین و... جشنوارهای از رنگ و مزه بیافرینید. در اینباره مطالعه کنید. اگر زاویه دیدمان را از انجام وظیفهای کسالتبار به آفرینش یک اثر هنری ارتقا دهیم، مطمئن باشید دنیای خوشمزههای دوستداشتنی، برایمان دنیای کشف و خلاقیت خواهد شد. نمک زندگی به همین بازیها و ابتکارات است. فقط مراقب باشید؛ غذاتون شور نشه!