به گزارش همشهری آنلاین، نشر دانشگاهی به علت ارتباطش با آموزش عالی و دانشگاهها، وضعیت متفاوتتر با وضع ناشران عمومی دارد و مشکلاتش هم تا حدودی با نشرهای دیگر متفاوت است. با کاظم آرمانپور دبیر انجمن ناشران دانشگاهی درباره وضعیت این نشر صحبت کردیم که در ادامه میخوانید:
شما وضعیت نشر کتابهای دانشگاهی در کشور را چه طور ارزیابی میکنید؟
وضعیت نشر کتب دانشگاهی ما متاسفانه دچار مشکلاتی است که باید آن را در چند حوزه بررسی کنیم. یکی عدم رغبت مولفان و اساتید در نوشتن ویراست جدید کتابها است که علت آن را باید در آن امتیازی جست وجو کرد که باید آموزش عالی و مراکز تصمیمگیری در آموزش عالی و واحدهای پژوهشی برای کتابهای دانشگاهی بدهند.
- پای جیران به بازار کتاب رسید | در مشهورترین حرمسراهای تاریخ ایران چه میگذشت؟
- خیابان در قرق قاچاقچیان کتاب | نگاهی به تبعات پدیده «قاچاق کتاب»
این امتیاز آن قدر قابل توجه نیست و به همین علت اساتید و مولفان از نوشتن کتابهای جدید کمتر استقبال میکنند. این یکی از مشکلات اساسی بخش نشر کتب دانشگاهی است. یعنی وقتی استادی ماهها و ساعتها وقت بگذارد تا یک کتاب را ترجمه کند یا ویراست جدیدی از کتاب بنویسد یا تألیف جدیدی انجام بدهد اگر وقت و زمانی را که صرف این کتاب کرده است، صرف نوشتن مقالهای میکرد، هم از لحاظ درآمدی و هم از نظر امتیازی به مراتب بالاتر از کتاب بود و متاسفانه این در کنار وضعیت بازار که یک کتاب با تیراژ ۲۰۰ جلد یا ۵۰۰ در بهترین حالت چاپ میشود، هیچ منطقی برای اساتید ندارد.
به این دلیل که تا این کتاب فروش برود و ناشر مبلغی را به عنوان حقالزحمه به استاد پرداخت کند پروسهای زمانبر و بسیار طولانی است. همین امر باعث شده استقبال از نوشتن کتابهای جدید کمتر شود و عناوین کتابها روز به روز کمتر شود. نه اینکه بگوییم چاپ کتاب جدید اصلاً نیست و تمام شده؛ بلکه این روند وجود دارد و ناشران مختلفی در حوزه نشر دانشگاهی داریم ولی چاپ کتاب دانشگاهی به مراتب کمتر شده و دلیل عمدهاش هم همین قضیه است.
اما بخش دیگر مشکلات که ابتدا گفته شد به ناشرها مربوط است که اگر مولفان هم کتاب بنویسند، ناشران دانشگاهی با چند مشکل روبرو هستند. یکی از موضوعات ناشران بحث کاغذ است و دیگری عدم حمایت و صیانت از تولیدات نشر دانشگاهی. متاسفانه تعدادی از اساتید کتابهای بعضی از مولفان را به جای اینکه به صورت یک کتاب کامل به دانشجو معرفی کنند، بخشی از این کتاب را به شکل فایل پی دی اف میکنند و در اختیار دانشجویان قرار میدهند. این عمل باعث میشود که ناشر رغبتی برای چاپ و تولید جدید نداشته باشد.
تعدادی از اساتید استقبال میکنند که از منابع به روز استفاده کنند، ولی متاسفانه در تعدادی از دانشگاهها مواردی اتفاق میافتد که استاد میگوید چرا من وقت بگذارم و این مسئله جدید را حل کنم و اکتفا میکند به منابع قدیمی که خودش ممکن است در دوره دانشجویی آن کتاب را خوانده باشد.
موضوع دیگر، به دفتر برنامهریزی آموزش عالی ما برمیگردد که باید در بحث کتب دانشگاهی و معرفی سرفصلها و کتابها ویرایش انجام دهد و در واقع کتابها را بهروز کند. مثلاً کتابی که ۱۰-۱۵ سال پیش یا سالیان قبل از این به عنوان کتاب درسی برای دانشجویان و مقاطع مختلف معرفی شده بود و امروز از آن کتاب نسخه یا ویراست جدیدی آمده یا اینکه کتابهای بهتر و به روزتری در این حوزه آمده است و ناشران ما این کتابها را چاپ و تولید کردهاند. اما باز هم در فهرستها و برنامهریزیها برای معرفی کتاب، میبینیم که کتاب ۲۰- ۳۰ سال پیش به عنوان منبع معرفی شده است. به هر حال مشکلات بخش نشر دانشگاهی به این سه بخش عمده یعنی ناشران و مولفان و مراکز تصمیمگیری مثل آموزش عالی مربوط میشود که اگر این سه همراه هم دیگر بتوانند کارهایی انجام دهند، وضعیت نشر دانشگاهی رفته رفته بهتر خواهد شد.
شما به دفتر برنامهریزی آموزش عالی و نقشی که در معرفی کتاب به عنوان منبع درسی دارد اشاره کردید. همان طور که خودتان اشاره کردید یک سری از کتابها مثل فیزیک پایه و ریاضی پایه که معمولاً همه رشتههای علوم پایه و مهندسی این کتابها را میخوانند از سال ۱۹۶۰ چاپ و ۸۰ بار هم تجدید چاپ شده است. اساتید هم این کتابها را معرفی میکنند، چون به هر حال تدریس یک کتابی که بارها تدریس شده راحتتر از کتابهای جدید است. به نظر شما اگر دفتر برنامهریزی آموزش عالی صرفاً کتابهای جدید را معرفی کند، استقبال میشود؟
تعدادی از اساتید استقبال میکنند که از منابع به روز استفاده کنند، ولی متاسفانه در تعدادی از دانشگاهها مواردی اتفاق میافتد که استاد میگوید چرا من وقت بگذارم و این مسئله جدید را حل کنم و اکتفا میکند به منابع قدیمی که خودش ممکن است در دوره دانشجویی آن کتاب را خوانده باشد.
ولی این عمومیت ندارد وقتی ما چند کتاب را به عنوان کتاب مرجع معرفی میکنیم به هر حال این کتابها در تعدادی از دانشگاهها به عنوان سر فصل و به عنوان یک کتاب آموزشی و درسی میآید و استاد موظف است این را به عنوان سرفصل کتاب درسی تدریس کند. حالا بعضی اساتید ما بهروزند و من شاهدم که بعضی اساتید دانشگاهها کتابهای جدید و بهروز را معرفی میکنند یا کتاب جدیدی را درس میدهند ولی چون دانشجویان ما با آزمونهای مختلفی مثل ارشد یا دکتری سر و کار دارند به هر حال باید یافتههای علمی جدید را هم بدانند و آزمون بدهند و ناگریزند بروند همان کتابهایی را تهیه کنند که مطابق سرفصلها معرفی شده است.
به هر حال این بهروزرسانی وقتی اتفاق بیفتند به بدنه دانشگاه هم میرسد. من اعتقادم بر این است استادهای ما شاید جریان بهروزسازی منابعشان کمتر و آرامتر باشد ولی این دوستان هم خودشان را به روز خواهند کرد و این مسئلهای نیست که بگویم که خیر استاد ما به روز نخواهد شد. به هر حال باید نگاهمان این باشد که علم هر روز در حال نوآوری است و به ویژه در تعدادی از منابع علمی خودمان نیاز است که اساتید و دانشجویان ما به این سمت بروند.
یکی دیگر از معضلات ما در دانشگاهها این است که در تعداد زیادی از مراکز آموزش عالی هنوز تدریس جزوه محور پا برجا است. چه قدر این به نشر دانشگاهی آسیب میزند؟
ما کتابی منتشر میکنیم و نهایت هزار تا چاپ میشود. اگر ۱۰ نفر را هم درگیر نوشتن کتاب کنیم، چقدر میتوانیم حق تألیف پرداخت کنیم؟ همهاش که کار فرهنگی نیست. ولی در خارج کشور از یک کتاب تیراژ یک میلیون و ۱۰۰ هزار میزنند و میارزد که یک نشر با یک یا چند ناشر و مؤلف کارهای مشارکتی انجام دهد.
بله. در این سیستم جزوه محور استاد سعی میکند که جزوه برای امتحان بدهد و دانشجویان هم متاسفانه از این مسئله هم استقبال میکنند و در اغلب موارد خروجی ما میشود یک تحصیل کرده که اگر نگوییم بیسواد، حداقلش کمسواد است.
در صورتی که دانشجو میتواند تحقیق کند و علم خودش را بهروز کند. به نظر من اساتید ما در این قضیه مقصر اصلی هستند اما همه باید دانشجویان را تشویق کنند که از حالت جزوه محور به کتاب محور روی بیاورند. البته ایام کرونا هم خیلی به این فضای جزوه محوری دامن زد و در سال اول به خاطر اینکه بعضی از دانشگاهها سایتشان کار نمیکردند و سامانه آموزششان کامل نبود و قطع و وصل میشد، اساتید مجبور بودند یک جزوه بدهند و از همان امتحان بگیرند. اما الان در این وضعیتی که بعد کرونا هستیم، دانشگاهها باید از تدریس کتاب استقبال کنند و اساتیدی که جزوه محور بودند بخواهند کتاب معرفی کنند و استادان فعال در حوزه منابع درسی را تشویق کنند.
ما در تمام دانشگاهها یک سامانه نظرسنجی داریم من به نظرم باید از این سامانه بهتر استفاده شود و صرفاً این نباشد که آخر ترم یک نظر سنجی اجباری از استاد باشد. باید استادهایی که خوب هستند و از منابع متعدد استفاده میکنند تشویق شوند تا کمکم این مشکلات برطرف شود.
شما در بخشی از صحبتهایتان اشاره کردید که امتیازی که باید به انتشار کتب دانشگاهی داده شود، داده نمیشود. درباره این امتیازها بیشتر توضیح میدهید؟
هر استاد به ازای کارهای مختلفی که انجام میدهد امتیاز میگیرد. مثلاً کار پژوهشی امتیازی دارد. مقاله نوشتن امتیازی دارد و... استادها برای اینکه مرتبه استادیاریشان بالا برود و به خاطر اینکه گروهشان در دانشگاه تغییر کند؛ باید بتوانند این مجموعه امتیازات را به دست بیاورند. متاسفانه آموزش عالی ما در بعضی از دانشگاهها حتی بین ناشر خصوصی و دولتی فرق میگذارد. یعنی اگر استادی یا مؤلفی در یک بخش خصوصی کتابی را چاپ کرده است با آن که انتشارات دانشگاهی کتاب را چاپ کرده باشد، تفاوت قائل میشوند و به مراتب امتیاز بیشتری برای کتاب چاپ شده در مراکز دولتی در نظر میگیرند.
چرا؟
متاسفانه تعدادی از اساتید کتابهای بعضی از مولفان را به جای اینکه به صورت یک کتاب کامل به دانشجو معرفی کنند، بخشی از این کتاب را به شکل فایل پی دی اف میکنند و در اختیار دانشجویان قرار میدهند. این عمل باعث میشود که ناشر رغبتی برای چاپ و تولید جدید نداشته باشد
مسائل مختلفی را عنوان میکنند و در بعضی مواقع به جای اینکه مسئله را درست کنند، صورت مسئله را پاک میکنند. میگویند که ممکن است استاد به خاطر مسئله خاصی این کتاب را چاپ کرده یا بدون داوری کتاب چاپ شده است.
من در جواب این دوستان میتوانم بگویم که همین کتابی را که چاپ شده و دست شما است داوری کنید و در خیلی از موارد کتابی که در نشر خصوصی چاپ شده از این کتابی که شما چاپ کردید به مراتب بهتر است. موضوع دیگر اینکه وقتی مؤلفی میخواهد کتابی را تألیف یا ترجمه کند باید ماهها یا در بعضی مواقع سالها وقت بگذارد تا این کتاب چاپ شود.
ولی یک استاد دانشگاه به نظر من در یک یا چند ماه میتواند مقالهای را تألیف و منتشر کند و از لحاظ مادی و معنوی امتیازی را که میخواهد بگیرد و این امتیاز به مراتب از چاپ کتاب بالاتر است، بنابراین ما بین اساتیدمان ایجاد رغبت و انگیزه نکردیم که سراغ نوشتن کتاب بروند.
به هر حال کتاب یکی از پایهها و رکنهای اساسی تحقیق و پژوهش است و اگر به کتاب بها و اهمیتی ندادیم، تصمیمگیریهای ناقص ما در تعدادی از دانشگاهها منجر به این میشود که کتاب نوشته نشود و برای اساتید صرف نمیکند که ۵۰۰ یا ۷۰۰ صفحه از کتابی را ترجمه کنید یا سراغ منابع مختلف برود و سالها روی این کتاب وقت بگذارد تا کتاب خوبی دربیاید و در ازای آن مقاله چاپ میکند. البته من نمیگویم هیچ کس کتاب خوب نمینویسد اساتیدی هستند که واقعاً وقت میگذارند و کتابهای خوبی تولید میکنند. اما به هر حال ما باید همه را با هم به ببینیم چون طرف صحبتمان با همه هست.
به روند زمان بر تولید کتاب توسط اساتید اشاره کردید. متاسفانه اساتیدی هم وجود دارند که بخشهایی از یک کتاب را به دانشجوهای مختلف میدهند تا به عنوان پروژه و برای نمره ترجمه کنند بعد این ترجمههای مختلف را کنار هم میگذارند و در قالب یک کتاب چاپ میکنند. این ترجمه اصلاً خوب نیست و دانشجو در حدی نیست که در حد مترجم کتاب ورود پیدا کند و کتاب بخش بخش هست و دقیق نیست و حتی زبان یکپارچه هم ندارد ولی به عنوان یک کتاب چاپ میشود و به شدت آسیب زا است. نظر شما در این باره چیست؟
در سیستم جزوه محور استاد سعی میکند، جزوه برای امتحان بدهد و دانشجویان هم متاسفانه از این مسئله استقبال میکنند و در اغلب موارد خروجی ما میشود یک تحصیل کرده که اگر نگوییم بیسواد، حداقل کمسواد است. به نظر من اساتید ما در این قضیه مقصر اصلی هستند اما همه باید دانشجویان را تشویق کنند که از حالت جزوه محور به کتاب محور روی بیاورند.
من شخصاً در یکی از دانشگاهها این موارد را به چشم دیدم. حتی کتابی را به دفتر نشرم آوردند که مثلاً فصل سومش با فصل دومش و آنها با فصل اولش کاملاً متفاوت بود. تعدادی از کلمات کلیدی در یک کتاب واقعاً بد و متفاوت ترجمه شده بود.
حداقل کاش استاد این کتاب را یک دور ویرایش یا نگاه میکرد تا کلمات را یکسان سازی کند. به غیر از مسائل ادبی، این آسیب بزرگ به دانشجوی ما وارد میکند. چون دانشجو به هر حال از طریق نرمافزارهای گوگل و نرمافزارهای مختلف آن متن ترجمه میکند یا در نهایت به جایی پول میدهد تا متن را ترجمه کنند.
این موضوع در بحث سیاستهای کلان آموزش عالی آسیبزا است. کسی باید بگوید استاد عزیز! این کار اشتباه است این کار را نباید بکنید! و این به آموزش ما ضرر میرساند و باعث میشود آن دانشجویی که زیر دست شما است و فردا میخواهد در جایی یا صنعتی کار کند آدم کمسوادی شود و آن آدم کم سواد فردای حضورش در یک مقام و منصب و کار ضربهاش بزرگتر و بیشتر از این است که بالاخره یک کار تحقیقی الان انجام بدهید.
آن کتابها ۵۰ تا ۱۰۰ تا چاپ میشود و در واقع شاید هم کمتر ۱۰ تا ۲۰ تا چاپ میشود و عملاً میگویند استاد کتاب چاپ کرده ولی در واقعیت هیچکدام از این اتفاقاً نیفتاده است و برای نمره گرفتن بوده و در کنارش برای استاد رزومه درست کرده است. که هیچکدام از اینها فایدهای ندارد. در بعضی مواقع دانشگاهها اعلام میکنند برای این کتابسازیها به کتابها نمره نمیدهیم اما من میگویم کتابها را داوری و این کتابها را حذف کنید.
پس شما معتقدید در کنار در نظر گرفتن امتیاز خوب برای انتشار کتابهای جدید، کتابهای دانشگاهی باید داوری هم شوند؟
بله داوری کنند. اگر کتاب محتوای خوبی دارد یا کتاب علمی خوبی است بدون اغماض و بدون تنگنظری باشد متاسفانه بعضی مواقع داوری کتابهای دانشگاهی چند سال و یا چند ماه کتاب میماند و جواب نمیگیرد. یک قانون یا یک شیوهنامه باید برایش تنظیم بشود که کتابی که آمده در ظرف چند روز یا نهایت یک ماه داوری شود و به چند استاد نشان بدهند استادها تأیید و داوری را تمام کنند.
به نظر شما داوری این کتابها را باید وزارت علوم یا آموزش عالی انجام دهند یا انجمن ناشران دانشگاهی یا مثلاً انجمنی استادهای هر رشته در آن صاحب نظرند؟
یکی از کارهایی که معاونت پژوهشی دانشگاهها میتوانند انجام بدهند همین مسئله داوری کتابها است آنها نشریات مختلف دارند و وقتی که نشریات دارند و داوری دارند و کمیسیونهایی برای این قضیه دارند که میتوانند اساتید مختلف کتابها را ببینید و داوری کنند. حتی کتابی که در دانشگاه چاپ نشده و حتی بیرون از سازمان دانشگاه چاپ شده باشد، نگاه کنند و امتیاز بدهند.
مسئله دیگری که وجود دارد این است که ممکن است بعضی از کتابهای خوب بعضی از اساتید دیده نشوند، دوباره تجدید چاپ و خریده نشوند اما بعضی استادها که سابقه تدریس بیشتر و دانشجویان بیشتری دارند، دانشجویانشان را در هر ترم اجبار میکنند که کتابی را که خود استاد چاپ کرده بخرند که هم منافع مالی برای آن استاد دارد و هم تدریسش راحتتر است و این باعث میشود کتابهای برخی اساتید بیشتر فروش برود. شما چه تحلیلی در این باره دارید؟
متاسفانه آموزش عالی ما در بعضی از دانشگاهها حتی بین ناشر خصوصی و دولتی فرق میگذارد. یعنی اگر استادی یا مؤلفی در یک بخش خصوصی کتابی را چاپ کرده است با آن که انتشارات دانشگاهی کتاب را چاپ کرده باشد، تفاوت قائل میشوند و به مراتب امتیاز بیشتری برای کتاب چاپ شده در مراکز دولتی در نظر میگیرند.
من میگویم جنبه مثبت این کار مقداری بیشتر از جنبه منفیاش است و شاید جنبه منفی این کار این باشد که استادی که این کتاب را معرفی کرده به خاطر حضورش در دانشگاه به هر حال امتیازهای بالاتری بگیرد و تعداد زیادتری چاپ شود و شاید استادی که به هر حال کتاب خوبتری نوشته دیده نشود. به نظرم اگر کتاب محتوایش خوب باشد، با این عصری که در آن حاضر هستیم و عصر ارتباطات است، قطعاً دیده خواهد شد مگر اینکه این ناشران دولتی و ناشران دانشگاهی کتاب را در صندوقشان بگذارند و عرضه نکنند و به قشر دانشگاهی ما معرفی نکنند.
وقتی این اتفاق بیفتد این کتاب قطعاً خوب دیده نمیشود. ناشران اگر کتاب را بتوانند معرفی کنند، کتاب دیده و فروخته میشود. به همین دلیل وقتی در بخش تولید اولین کار ما باید تحقیقات بازار باشد؛ باید تولید محتوایش خوب باشد و خوب عرضه شود. وقتی من به عنوان ناشر تحقیقات خوبی انجام دادم، این تولید میتواند به بازار بیاید و به عنوان یک کتاب خوب در بازار به فروش برسد.
نکته دیگری که در حوزه ناشران دانشگاهی دیده میشود این است که بعضی وقتها یک کتاب را چند تا ناشر چاپ میکنند یا این که بعضی از ناشرها حلالمسائل کتابها را چاپ میکنند و اتفاقاً بازار خیلی هم خوبی دارد. یعنی آن نگاه علمی و آن نگاه فرهنگی در بعضی از این ناشرها متاسفانه دیده نمیشود و حالا نتیجهاش این میشود که سواد آن دانشجو که باید خودش مسئله را حل کند یا کار دیگری کند ضربه میبیند. نظر شما در اینباره چیست؟
کتابسازی و ترجمه کتاب از سوی دانشجویان به عنوان پروژه کلاسی به غیر از مسائل ادبی، آسیب بزرگی به آموزش عالی ما وارد میکند. این موضوع در بحث سیاستهای کلان آموزش عالی آسیبزا است. کسی باید بگوید استاد عزیز! این کار اشتباه است و این به آموزش ما ضرر میرساند. اینگونه کتابها ۵۰ تا ۱۰۰ تا چاپ میشود و عملاً میگویند استاد کتاب چاپ کرده ولی در واقعیت هیچکدام از این اتفاقات نیفتاده و برای استاد رزومه درست شده که هیچکدام از اینها فایدهای ندارد. در بعضی مواقع دانشگاهها اعلام میکنند برای این کتابسازیها به کتابها نمره نمیدهیم، اما من میگویم کتابها را داوری و این کتابها را حذف کنید.
ما چند وقت پیش در جمع تعدادی از دوستان گفتیم که ای کاش کمیسیونی تشکیل میشد که حداقل در بحث کتب دانشگاهی استادان و ناشران در آن با هم کار میکردند. مثلاً کتاب فیزیک یا شیمی که شما فرمودید توسط چند ناشر و مؤلف چاپ میشود این موردی ندارد و به نظرم باید استقبال کنیم، اما ایکاش در جامعه ما بحث کنوانسیون و مشارکت معنا و مفهوم بهتری داشت آن موقع خیلی بهتر میتوانستیم کارها را انجام بدهیم. کاش ناشران ما جمع میشدند و روی یک پروژه یا کتاب خوب کار میکردند و این کتاب توسط چند مؤلف نوشته و توسط چند ناشر منتشر میشد با هزینه کمتر و شاخصهای خیلی برتری این کتاب چاپ میشد.
به هر حال باید قبول کنیم در جامعهای که زندگی میکنیم یک مقدار کار مشارکت کمتر است. خود ما حدود ۱۰-۱۵ سال پیش برای یک کتاب برنامهریزی کردیم تا با ۱۰ نفر از اساتید برتر دانشگاه کتابی را منتشر کنیم، اما متاسفانه بعد از مدتی همکاری دیدیم اصلاً امکانپذیر نیست و هیچ وحدت رویهای بین دوستان وجود ندارد و این کتاب هنوز هم ابتر مانده است، این قضیه به خاطر این است که ما حاضر نیستیم مثل خارج از کشور کارها را با مشارکت هم انجام بدهیم.
در خارج کشور وضعیت چاپ کتابهای دانشگاهی چطور است؟
آنجا برای ناشر و مؤلف صرفه اقتصادی دارد که وقت بگذارد اما اینجا ما کتابی منتشر میکنیم و نهایت هزار تا چاپ میشود. اگر ۱۰ نفر را هم درگیر نوشتن کتاب کنیم، چقدر میتوانیم حق تألیف پرداخت کنیم؟ همهاش که کار فرهنگی نیست آن فرد و استاد باید وقت بگذارد و آن فرد این مشکلات را میبینید و پروژه در شروعش شکست میخورد. ولی در خارج کشور از یک کتاب تیراژ یک میلیون و ۱۰۰ هزار میزنند و میارزد که یک نشر با یک یا چند ناشر و مؤلف کارهای مشارکتی انجام دهد.
شما در صحبتهایتان به مسئله عدم صیانت از تولیدات نشر دانشگاهی و گرانی کاغذ و مشکلات اقتصادی دیگر اشاره کردید. اگر به اینها که بازار پر رونق جزوه و خرید و فروش کتابهای دست دوم را به علت قیمت زیاد کتاب اضافه کنید، به هر حال به اقتصاد نشر ناشران دانشگاهی ما آسیب میزند. الان در مجموع وضعیت اقتصادی ناشران دانشگاهی را چطور میبینید؟
نمیشود یک نسخه کلی پیچید. اول اینکه ناشران ما به فراخور نوآوری باید خودشان را به روز کنند. ناشران در سیستم قدیمی کتاب را دست میگرفتند و کتابفروشی میبردند از یک کتاب هزارتا چاپ میکرد و به عناوین مختلف این کتاب را می فروختند اما امروزه اوضاع عوض شده است. الان کتاب در یک شبکه اجتماعی گذاشته میشود، نظرسنجی و معرفی میشود، از آن کتاب به اساتید مختلف داده میشود، تحقیقات بازار برای آن کتاب انجام میشود.
به نظرم اگر هرکدام از ناشران ما سازمانهای نشرشان بهروز و علمی باشد هنوز پابرجا هستند و خوب کار میکنند و در واقع تولیدات خودشان را دارند. سازمان نشر علمی باشد، یعنی همه کارهای نشر بهروز و تعریف شده است. ارتباط با مشتری، ارتباط با مؤلفان، سامانه فروش و اطلاعرسانی به مشتریان کار آمد و تعریف شده است و این سازمان روزانه کتاب خودش را تولید میکند. عوامل بیرونی ممکن است به این نشر ضربه بزند مثل نبود قوانین صیانت از کتابها اما به هر حال کارش را انجام میدهد.
الان ناشری هست که استاد و مدرس است و شغل دومش نشر بوده، ۴ - ۵ کتاب دارد. این فرد چون برای کار آمد کردن نشرش وقت نگذاشته، وضعیتش خیلی بد است. اما نشر دیگری که به هرحال خودش را به روز کرده و مثلاً اگر قبلاً چاپ افست بوده امروز چاپ دیجیتال انجام میدهد و کتابش را درست قیمت گذاری میکند و تحقیقات بازار را درست انجام میدهد، به هر حال وضعیتش خوب است.
چند نفر از ناشران ما تحقیق کردهاند که در ۵ سال اخیر کدام رشته دانشگاهی اولویت اول دانشجویان ما برای ورود به آن دانشگاه بوده است که برای نشر کتابهایش برنامهریزی کردهاند؟ آیا تحقیق کردهاند که کدام رشته دانشگاهی و کدام کتاب این روزها بیشترین اقبال را دارد که کتاب خوبی در همین زمینه تولید کنند؟ اینها را باید بررسی کنید بعداً بگوییم که وضعیت نشر دانشگاهی ما چطور است.
به هرحال عرضه و تقاضا علمی است و من ناشر دانشگاهی بر اساس آن باید اهداف سازمان خودم را تعیین کنم. عدهای هستند که میخواهند همهچیز را تاریک و سیاه نشان بدهند. اما این درست نیست. بله همه مشکلاتی که به آن اشاره کردم وجود دارد؛ همه ما مشکل کاغذ داریم و با مشکلات متعدد دست و پنجه نرم میکنیم اما در همین اقیانوس کسانی هستند که کتابهای خوبی چاپ میکنند و میفروشند.