همشهری آنلاین - لیلا شریف: وقتی حرف از قنات میشود، نخستین چیزی که به ذهن میرسد، شهرها و روستاهای کویری ایران مانند یزد و اصفهان هستند؛ غافل از اینکه تهران هم از دیرباز با قناتهای زیبا و فراوانش شناخته میشد؛ قناتهایی که به وقت خشکسالی و بیآبی ناجی تهران و باغهای آن میشدند.
قناتهایی همچون صفائیه، فرمانفرما، امینآباد و... از دل تاریخ عبور کردهاند و در گذر زمان هر چند به سختی، اما تا امروز خود را سرپا نگهداشتهاند تا اهالی تهران یادشان نرود که روزگاری قناتهای این شهر منشأ خیر بودند و ساکنان قدیمی شهر، حفظ این کاریزها را با حفظ زندگی شهر برابر میدانستند.
هنوز هم در دل تهران، در اعماق جان پرهیاهویش، قناتهایی زندهاند، اما زندگی نمیبخشند. با وجود این، هستند استادان کاربلدی که قلبشان برای صدای پای آب در دل پایتخت میتپد و دستهایشان برای نجاتشان در تکاپوست؛ یکی همچون رمضان دهقان در قامت قدیمیترین مقنی شهر از کودکی پای در مسیر نجات قناتهای تهران گذاشته، دیگری مجید دیری، فارغالتحصیل عمران آب از دانشگاه صنعتی شریف و معاون آبراهها و قنوات شهری شهرداری تهران که با محاسبات علمی و تجربی دقیق تلاش میکند تا زندگی را در قناتهای شهر جاری سازد و یکی هم مانند محمد بامری که دو دهه از زندگیاش را برای نجات قناتها صرف کرد . براساس اطلاعات موجود، اکنون نزدیک به ۷۰رشته قنات در تهران، لایروبی شده یا در حال لایروبی و ساماندهی هستند و این یعنی صدای پای آب در لایههای زیرین این شهر پرهیاهو هنوز میآید.
همنشینی ۵۸ساله با قناتهای شهر
رمضان دهقان، یک ناجی قنات است و قناتها چنان با زندگیاش گره خوردهاند که دیدن خشک شدن آنها برای او به کابوسی تلخ تبدیل شدهاست و به قول خودش گویی«غم عالم» به دلش مینشیند.
او متولد ۱۳۳۰ است و در حدود سال۱۳۴۴ از یزد راهی تهران شد تا همراه برادرش به اعماق شهر برود و با گذر از دالانهای زیرزمینی، راه تنفس کاریزها را بگشاید. دستان کارکردهاش گواه سالها فعالیت او در مسیر قناتهاست: «بچگی در یزد بودم، اما کمکم که خشکسالی شد، راهی تهران شدم. یه بچه ۱۳ساله بودم که با داداشم اومدیم تهران، پیش یکی از دوستای بابام. داداشم از من بزرگتر بود، اون زودتر از من اومده بود، منم روی حساب اون اومدم. داداشم کار لایروبی قنات رو میکرد و منم دنبال اون رفتم. ما کمکم کار رو شروع کردیم و الانم هر جا کار قنات باشه به ما میگن.»
روزگاری قنات به جان مردم بسته بود
حالا عنوان قدیمیترین «ناجی قنات در تهران» به نام دهقان سند خورده است و در هر گوشه از شهرداری تهران وقتی پای مشکلی پیچیده در مورد یک قنات در میان باشد، او بهعنوان حلال مسئله معرفی میشود. دهقان در دفتر کارش پروندههای مختلفی از لایروبیهای قناتهای تهران دارد و با حساسیت خاصی از آنها صحبت میکند: «قنات صدرالاعظم همون که الان توی سهراه افسریه هست، نخستین قناتی بود که رفتم. اون زمان ۸۰متر ارتفاع میله قنات صدرالاعظم و ۱۲۰متر مسیر رفتن از یک چاه به چاه دیگه بود. اون زمان آب قنات خیلی خوب بود.»
هراس از فرورفتن در میان تاریکی قنات، واهمهای نیست که هر فردی توان تحمل آن را داشته باشد، اما علاقه و همنشینی ۵۸ساله با قنات، تمام هراسها را در دل دهقان به عقب میراند، او که اکنون ۷۲سال دارد با خیال راحت میگوید: «ترسی از قنات ندارم، نخستینبار هم که قنات رو دیدم، ترسی نداشتم.» تا قبل از لولهکشی آب در تهران، این قناتها بودند که برای تأمین آب چارهساز میشدند و تمام توان مردم و مسئولان در مسیر حفظ قناتها قرار میگرفت: «اون زمان چون برق نبود و چاه هم نمیکندند، همه حواسشون به قناتها بود، هر نقطه قنات آشغال نمیانداختند و برای مردم مهم بود که این قناتها زنده بمانند. راستش قنات به جان مردم بسته بود.»
قنات دو طبقه تهران
شاید تصورش کمی دور از ذهن باشد، اما تهران نیز مانند شهرهای کویری، قناتهای خاصی را در خود جای داده و بهگفته دهقان، تنها قنات ۲طبقه تهران در پارک پامچال حوالی افسریه واقع شده است. این قنات با نام «محمودآباد» شناخته میشود، اما به سرنوشت بسیاری از قناتهای تهران دچار شده است: «این قنات هنوز هست، اما خب، خیلی از قناتهای تهران خشک شدهاند. الان این چاهها و شهرسازیها باعث شده تا آبی به قناتها نرسد. الان بیشتر قناتها مثل قنات مستوفی و صدرالاعظم خشک شدهاند. چندتا قنات پر آب داریم که یکی از اونها به اسم صالحآباد توی منطقه ۱۶و ۱۷هست؛ هر چند این قنات هم قبلا، هر ثانیه نزدیک به ۷۰۰تا ۸۰۰لیتر آب داشت، اما الان به ۱۵تا ۲۰لیتر در ثانیه رسیده است.»
چاههای غیرمجاز بلای جان قناتها
توسعه شهر همچون شمشیر دو دم عمل کرده و در دهههای گذشته همانقدر که دسترسی به امکانات برای شهروندان رشد قابلتوجهی داشت، به منابع و سرمایههای طبیعی آسیب زده است. دهقان هم این موضوع را تایید میکند: «از وقتی چاههای غیرمجاز را زدند و این سیستم فاضلاب رو راه انداختن، دیگه آبی توی زمین نمیره؛ فقط آب داره برداشت میشه. الانم با این وضعیت خشکسالی قناتها، بیشتر کارامون در مورد اینه که قناتها دچار ریزش نشن و لایروبیشون کنیم.» او میگوید: «وقتی بالای سر یک قنات خشکیده میروم، غم عالم به دلم مینشیند، وقتی آب نباشد اصلا زندگی نیست. توی صفاییه یک قنات پر آبی بود که الان دیگه خشک شده. من الان روی زمین راه برم، میدونم زیرزمین چه خبر است.»
۵۳۰ قنات در تهران وجود داشت
مجید دیری، معاون آبراهها و قنوات شهری اداره کل خدمات شهری شهرداری تهران نیز از ۲۰سال پیش، روزگارش با حیات قناتهای تهران گره خورده است و او هم مانند دهقان، دل درگرو این کاریزهای قدیمی دارد. هرچند آمار و ارقام دقیقی در رابطه با تعداد قناتهای شهر وجود ندارد، اما بهگفته دیری با تکیه بر اطلاعات گذشته، آمار شرکت آب منطقهای شهر تهران و همچنین نقشههای هوایی، میتوان احتمال داد که نزدیک به۵۰۰تا ۵۳۰رشته قنات کوچک، بزرگ، دایر، بایر و... در شهر وجود داشته است. او در گفتوگو با همشهری گفت: «البته هنوز فردی دست به شمارش دقیق این قناتها از زیرزمین نزده است و دقیق نمیدانیم که این رشته قناتها هنوز وجود دارند یا خیر. ما توانستهایم حدود ۵تا ۶هزار میله قنات را شناسایی و رویت کنیم، اما هنوز مسیرهای دقیق را نمیدانیم و به همین دلیل در بحث احیا دچار مشکل هستیم. براساس اطلاعات جمعآوری شده، این رشته قناتها نزدیک به ۸۰۰کیلومتر تخمین زده شدهاند؛ طول این قناتها حداقل ۱۰۰متر و حداکثر ۲۴کیلومتر بود.»
قنات ۲۴کیلومتری در تهران
قنات فرمانفرما که در تهران قدیم وجود داشت، بهعنوان طولانیترین قنات شهر شناخته میشود و بهگفته دیری «این قنات ۲۴کیلومتر طول داشت و از سمت رودخانه کن شروع میشد، از منطقه ۵، ۲و ۹عبور میکرد و در نهایت مظهر قنات به مناطق ۱۰و ۱۱ختم میشد؛ بهعبارت دیگر این قنات با طول ۲۴کیلومتر از شمالغرب تا مرکز تهران را طی میکرد. در مقابل این قنات طولانی باید گفت که کوتاهترین قناتها در منطقه یک هستند که کمتر از ۲۰۰متر طول دارند، اما بهطور معمول طول قناتهای تهران بین ۲تا ۵کیلومتر شناسایی شده است.»
رهاشدگی ۹۰درصد قناتها بدون مالک
معاون آبراهها و قنوات شهری اداره کل خدمات شهری شهرداری تهران معتقد است: «در گذر زمان با توجه به اینکه شبکه لولهکشی آب تهران ایجاد شد، این قناتها فراموش شدند و تنها در حوزه کشاورزی و در جنوب تهران مورد بهرهبرداری قرار گرفتند. حفر چاههای عمیق، توسعه شهر و همچنین از بین رفتن زمینهای کشاورزی که در مظهر قنات بودند، موجب شدند تا قناتهای به جای مانده نیز به حال خود رها شوند و در معرض نابودی قرار بگیرند. در حال حاضر نزدیک به ۹۰درصد قناتهای شهر تهران بدون مالک رها شدهاند و بخشی از این قناتها به همت شهرداری تهران احیا شدهاند و در بحث آبیاری فضای سبز مورد استفاده قرار میگیرند.» براساس آخرین آمارگیری که در دهه ۷۰از طریق شرکت آب منطقهای شهر تهران انجام شد، ۲۵۶رشته قنات دایر و بیشتر قناتها خشک شده بودند. دیری با ارائه این آمار تأکید کرد:«در حال حاضر کمتر از ۱۰۰رشته قنات فعال در سطح شهر تهران داریم، بسیاری از قناتها نیز بهدلیل آنکه وضعیت مالکیتشان نامشخص است، امکان پیگیری از سوی شرکت آب منطقهای را ندارند. واقعیت این است که بسیاری از این قناتها برای اراضی کشاورزی بود، اما در حال حاضر با توجه به توسعه شهر و نبود اراضی کشاورزی، مالک قنات رغبتی برای پرداخت هزینههای احیای قنات ندارد.»
نقشآفرینی شهرداریها در حفظ کاریزها
در سالهای اخیر همچون ادوار مختلف، موضوع لایروبی، احیا، ایمنی و ساماندهی قناتهای شهر از سوی شهرداری پیگیری شده است و با وجود مشکلات متعدد در بحث مالکیت، تلاش شده تا قناتهای باقیمانده، زنده بمانند: «شهرداری بهدلیل مسائل حقوقی که در مورد مالکیت قنات وجود دارد، نمیتواند بهراحتی وارد میدان شود. ما بیشتر در رابطه با قناتهایی که تحت مالکیت شهرداری است، امکان فعالیت داریم.»
فعالیت ناجیان قناتهای شهر چندان برای شهروندان قابل لمس نیست؛ چراکه تمام کارها در اعماق زمین و به دور از چشمان اهالی پایتخت انجام میشود. دیری در این رابطه میگوید: «قناتهایی در عمق ۹۰متری زمین از سوی شهرداری در حال احیا و لایروبی هستند و از طریق این قناتها بخش عمده تأمین آب فضای سبز مناطق ۲۲و ۵تهران تأمین میشود. ما در مناطق ۴، ۵و ۳در عمق ۴۰متری در حال ساماندهی قناتهای زیر خانههای مسکونی هستیم، اما کسی هم متوجه نمیشود که چه اتفاقات مهمی زیرزمین در حال انجام است. این پیگیریها برای قناتهایی انجام میشود که مسیرشان شناسایی شده است و ما نمیتوانیم بهراحتی در قناتی که نقشه مسیر مشخصی ندارد، کاری انجام دهیم. از اواسط دهه۸۰ اقدام به ساماندهی و احیای قناتهای تهران کردیم و براساس آخرین اقداماتی که در زمینه احیا و ساماندهی انجام دادهایم، آمار به کمتر از ۷۰رشته قنات میرسد. البته ناگفته نماند که برخی از ساماندهیهای دهه۸۰ مربوط به قناتهای جنوب تهران و مرتبط با کشاورزی بود که در گذر زمان لازم بود مالک قناتها، این رسیدگیها را تکرار کنند، اما این اتفاق نیفتاد، بسیاری از قناتهای ساماندهی شده نیز کارایی خود را از دست دادند.»
دیری در ادامه افزود: «درحالحاضر با توجه به میزان اعتبارات، نزدیک به ۳۰تا۴۰رشته از قناتهای تهران را لایروبی کردهایم و ساماندهی را در دستور کار قرار دادهایم و نزدیک ۳۰رشته قنات نیز از سوی شهرداری لایروبی شدهاند» تا شاید نفس قناتهای به جای مانده در تهران از شمارش نیفتد.
سفر به اعماق زمین
«هیچ وقت صدای قنات رو شنیدی؟ من سالهاست که گوشم پر از این صداس...» جوان تکیده اهل سیستان از ۲۲ سال پیش، زندگیاش را با زندگی قناتهای تهران گره زد و امروز چنان دلبسته این کاریزهای زیر پای تهران شده است که سپری کردن روزگار بدون تماشای آنها برایش ممکن نیست.
نام و نشان بیشتر قناتهای تهران در ذهن «محمد بامری» ثبت شده است و کمتر قناتی در تهران وجود دارد که گذر این مقنی قدیمی برای احیاء و لایروبی به آن نیافتاده باشد. «بامری» ۱۶ ساله بود که به واسطه یکی از اقوامش برای کار در قناتها راهی تهران شد؛ از همان نوجوانی یاد گرفت که چطور در آنها آرام آرام قدم بگذارد و برای هر کدام با توجه به وضعیتشان نسخهای بپیچد.
محل کار فعلیاش، قنات عزیزی در منطقه ۱۴ تهران است. جایی که بامری برای احیای آن باید تا عمق ۵۰ متری به زیر زمین برود. هیچ چیز از این بالا معلوم نیست. فقط ردی از طناب که در بالای میل چاه نصب شده معلوم است و بعد تاریکی حتی آن را هم میبلعد. « بعد از میل چاه وقتی به دهانه قنات میرسیم، فقط میشود با هدلایت راه رفت و اگر نور را خاموش کنیم در تاریکی مطلق فرو میریم. دیگه از تاریکی نمیترسم، هر چی باشه همهمون باید یه روزی توی گور تاریک بخوابیم.»
بامری در میان سر و صدای ماشینهایی که از کنار ورودی قنات بیتفاوت عبور میکنند، صدایش را بالاتر میبرد و با دستهای زمختش ورودی آن را که با یک متر قطر در دل آسفالت ایجاد شده، نشان میدهد: « پایین رفتن از این میله برای آدمای بی تجربه سخته، یکی از نیروهای ناظر بود که از اینجا پایین اومد و تمام کتف و شونههاش به خاطر برخورد با دیواره زخمی شد. من از ارتفاع نمیترسم اما کسی که ترس داشته باشه را استخدام نمیکنیم اگه اینجوری باشه، اصلا نمیتونه کار کنه.»
رفاقت قدیمی با قنات سلیمانیه
بدون تعارف و پیشوند، «قنات سلیمانیه» را صدا میزند، جوری که انگار یک دوست قدیمی را خطاب قرار داده و از پس سالها دیگر تشریفاتی میان آنها نیست: « همین سلیمانیه، اولین قناتی بود که ۲۲ سال پیش وقتی به تهران اومدم، باهاش آشنا شدم. اون زمان هم نمیترسیدم، دیگه هر چی باشه من بچه شهرستانم؛ اونجا با شرایط بدتر از اینا روبرو شده بودم تو شهرمون هم قنات داشتیم اما فرقش این بود که خیلی ارتفاع نداشت.»
قدم زدن در قناتهای عمیق تهران
قناتهای تهران عمقهای مختلفی دارند اما برای بامری فرقی نمیکند که برای لایروبی و نجات کدام یک از آنها از سوی پیمانکار فراخوانده شده باشد، او در تمام این سالها از میلهایی با ارتفاع بیش از ۱۰۰ متر تا میلهای کم عمق قناتها عبور کرده و از دل خیابانهای روشن، راهی دالان تاریک آنها شده است. آنطور که این مقنی ۳۷ ساله میگوید، بلندترین میل قنات مربوط به قنات امین آباد در تهران است و اکثر قناتهای منطقه ۵ نیز بیش از ۸۰ متر عمق دارند.
حرف از سختی کار که میشود، لبخند ملایمی میزند و رد سالهای دشواری که در پیچ و خم قناتهای سر به مُهر تهران بر او گذشته بر صورتش مینشیند. کمی مکث میکند و با همان سادگی و شکست نفسی به جا مانده از اهالی روستا میگوید:« خب کار ما هم مثل بقیه، سختیهای خودش رو داره مثلا قناتهای منطقه ۵ که خیلی عمق دارن، زمینشون هم سفتتره، وقتی میخواییم که زمین رو بِکنیم، رمق دستامون میره. بیشترین سختیش همون کار کردن زیر زمین و پایین رفتن از ارتفاعه. مشکل بعدی اینه که خب بعضی نقاط آب بند دارن و اگه این آب بند باز بشه، احتمالش هست که مقنی رو آب ببره.»
محمد در طول این سالها دست چند نفر از همشهریانش را هم گرفته و آنها را به تهران آورده اما هیچکدام در این کار ماندگار نشدند و نتوانستند هراس کار کردن در قناتهای عمیق این شهر را به جان بخرند:« چند نفر رو آوردم توی این کار اما نموندن، یکی از فامیلهامون یه بار رفت توی قنات و بعد پشیمون شد.»
محمد با خنده میگوید:« یکی دیگه از آشناهامون میگفت اگه به من میلیارد هم پول بدن، راضی نیستم دوباره توی اون تاریکی زیر زمین برم. چند نفر از همشهریهامون که نتونستن توی این کار بمونن، برگشتن شهرمون و گفتن که محمد توی جایی کار میکنه که حتی فکر کردن بهش ترسناکه. انگار هر روز میری توی قبر.»
مرگ قناتهای زیادی را دیدم
دو دهه همنشینی با قناتها، پیوند ناگسستنی میان محمد و مسیرهای زیرزمینی تهران ایجاد کرده است تا جایی که نقطه پایان بر حیات هر قنات، به نقطهای تاریک بر سینه محمد تبدیل میشود. همین دلبستگی باعث شده است که بامری فارغ از شغلش به عنوان یک انسان، پیگیر زندگی قناتها باشد و از آنها حفاظت کند:« من شاهد مرگ خیلی از قناتها بودم و جلوی چشم خودم دیدم که چطور این قناتها جان دادند. مثلا مترو بلای جان قناتها شده، خیلی کوتاهی کردن و وقتی مترو میزدند حواسشون به قناتها نبود.»
آه ممتدی را از سینه رها میکند و با غصه یک انسان داغدار میگوید: « اگه به یکی از قناتها هفده شهریور نگاه کنید یک لوله خیلی گردن کلفت میبینید، بدی ماجرا اینه که از وقتی قنات رو مسدود کردن ، آب قنات از این لوله راهی فاضلاب میشه. این قنات ثانیهای ۲۲۰ لیتر آب میداد. خیلی از پیگیریها برای قنات به من ربطی نداره اما من چون عشقم این قناتهاست، خیلی وقتا دنبال مسئولهای مختلف مترو هستم و مدام ازشون درخواست میکنم که مراقب این قناتها باشند، بارها به هر مسئولی که رسیدم، گفتم که این قناتها ارزششون بیشتر از خط مترو هست، باید برای اینا ارزش قائل باشید، این خط مترو رو میشه بارها و در جاهای مختلف ساخت اما این قنات اگه از بین بره، دیگه کاری نمیشه کرد.»
زندگی قناتها به زندگی من وصل شده
حاصل چندین سال رفاقت با قناتها در کلام و رفتار بامری نمایان است و برخلاف ظاهر کارش که زمخت، ترسناک و سرسخت است، کلمات بامری با شاعرانگی و لطافت خاصی ادا میشود، مانند همان آب روانی که چندین متر پایینتر در زیر خیابان در حال عبور است.
«من با این قناتها زندگی میکنم، حال و روزشون به زندگیم وصله. توی این ۲۰ سال هر روز که از خواب پا میشم و میخوام سر یه قنات برم، به این فکر نمیکنم که دارم میرم سرکار، حس میکنم رفتن توی قنات و زنده نگهداشتشون یه بخشی از زندگیمه. من دوستشون دارم، قناتها خیلی قشنگن، هر کدومشون یک پر از زندگیان.» این جملات را با تشدید فراوان میگوید و دلبستگی عمیقی را به رخ میکشد.
گریستن برای کاریزی که خشک شد
بامری تحصیلات خاصی ندارد و تمام زندگیاش در قنات خلاصه شده است، در تمام این سالها بارها و بارها برای قناتی خشک گریسته و از شادی زنده نگه داشتن یک قنات تا روزها حال خوبی داشته است. وقتی صحبت از قناتهای خشکیده و مرور خاطره قناتهای قدیمی میشود، با بغضی در گلو از گذشته یاد میکند:« بیشترین قناتی که حیف و میل و خشک شده مربوط به مناطق ۱۲، ۱۴، ۱۳، ۷ هست. بارها شده که بالا سر قناتها وایسادم و گریه کردم. انگار یه عزیزی رو از دست دادم.»
زندگی ماهیها در قنات
محمد چشمانش را ریز میکند تا خاطره سالهای دور را بهتر بیاد بیاورد:«شاید الان کسی دیگه باورش نشه، من سال ۸۳ از قناتی، ماهی قزل آلا یک کیلویی میگرفتم و میبردم خونه و شب برای شام میخوردیم. این ماهیها از سرچشمهای که داشتند وارد مسیر قنات می شدند. اما الان این چیزا تکرار نمیشه.»
نمیدانم چه روزی بازنشسته میشوم
هر چند مقنیها فصل تابستان را به عنوان بهترین زمان لایروبی معرفی میکنند اما پیمانکاران به دلیلی که برای بامری هم نامعلوم است، در فصل پاییز به فکر قناتها میافتند و به همین دلیل فصل پاییز شلوغترین روزها برای بامری و همکارانش است. صاحبان خصوصی و دولتی قناتها هر سال با شروع پاییز به سراغ پیمانکارهای لایروبی قنات میروند تا راهی برای حفظ اندک قنات باقی مانده پیدا کنند.
فارغ از سختیهایی که در مرحله اجرا بر سر همکاران بامری آوار میشود، شاغلان این حوزه از حقوق اولیه خود نیز محروم هستند:« معلوم نیست کی بازنشسته میشم، پیمانکارها ما رو بیمه نکرده بودند و الان سه ساله که بیمه دارم. حقوقمون هم پروژه ایه و درآمدمون برای کندن هر متر قنات از یک میلیون شروع میشه. لایروبی هم متری ۸۰ تا ۹۰ هزار تومان حساب میکنن!»
ایرانیها در این شغل نمیمانند
لهجه و چشمان بادامی مردی که در چند قدمی ورودی قنات ایستاده است، تابعیت او را برملاء میکند. او هم مانند بسیاری از مقنیها از افغانستان راهی تهران شده و در این سالها تجربه کافی به دست آورده است.
بامری در میان همان چند جمله بریده بریده کارگر افغانی میگوید: « توی این کار الان به ندرت ایرانی پیدا میشه، بیشتر اهل افغانستان هستن. زمانهای قدیم اما اینجوری نبود، از یزد و کاشان برای این کار به تهران میومدن. وقتی میگم قدیم یعنی همون دهه۶۰ اینا. سال ۸۱ که من جذب این کار شدم، بیشتر مهاجرهای افغان فعال بودن. اونا هم توی کشور خودشون زیاد قنات دارن و کار رو بلدن. الان شاید دو سه نفر ایرانی توی کل تهران با پیمانکارها کار میکنن.»
مادرم هنوز نگران است
برخلاف همشهریهای محمد که ترسیدند و کار در قنات را تحمل نکردند، خانواده بامری با کار او کنار آمدهاند، واهمهای از این کار ندارند اما مادر او هنوز در هر دیدار، دلهره سقوط و مرگ در قنات را تکرار میکند:« زن من با این کار مشکلی نداره، دیگه نمیترسه که من توی قنات میرم، فقط مادرم هنوز که هنوز خیلی میترسه، هر بار که به دیدنش میرم، با نگرانی به من میگه تو رو خدا مراقب خودت باش و برو یک کار دیگه پیدا کن، هر چی باشه مادره دیگه، دلش آروم نمیگیره.»
محمد بامری در میان دل نگرانیها و دلبستگیهایش به قناتهای تهران، راهش را ادامه میدهد تا شاید قناتهای کمتری محکوم به مرگ شوند و این یادگار تاریخی برجا بمانند. او میل عمیق را میرود پایین تا قناتی دیگر را نجات دهد، برای چند سال یا حتی چند ماه، او ناجی کاریزهای تهران است.