همشهری آنلاین- ابوذر چهل امیرانی: در خانهاش هر روز از ساعت۱۷ تا ۲۱ بهروی اهالی باز است. در این ۴ساعت هیچکاری در خانه انجام نمیدهد و در این ۳۸سال، هیچ وقت در این زمان به مهمانی نرفته است. «اکبر جوادیپارسا» آرایشگاه خود را در زیرزمین خانهاش راه انداخته و ضمن اصلاح رایگان سر و صورت اهالی، جوانهای زیادی را اینجا با فنون سلمانی آشنا کرده است تا برای خودشان کسب و کاری راه بیندازند.
سال۱۳۲۷ در همدان بهدنیا آمده و خانوادهاش همان سال به تهران و محله عباسی مهاجرت کردهاند. ۲سال بعد پدر مرحومش قطعه زمینی در یکی از کوچههای خیابان شهید قدرت پاکی در محله آذری منطقه۱۷ خرید و با تیرکهای چوبی و کاهگل شروع به ساخت خانه کرد. جوادیپارسا در همین محله شروع به تحصیل کرد و تا پایان دوره دبیرستان ادامه داد. پس از دریافت مدرک دیپلم، به خدمت سربازی اعزام و از همانجا فعالیتهای خیرخواهانهاش شروع شد.
سرباز «سپاه ترویج» بود که عمده فعالیتهایش، اجرای برنامههای توسعه کشاورزی از جمله توزیع بذر اصلاح شده بین کشاورزان و واکسیناسیون دامها بود. پارسا در همین زمان با مشکل یکی از روستاهای اطراف شهرستان بیجار آشنا شد. درهای در این روستا وجود داشت که هر از گاهی روستاییان در آن سقوط میکردند و آسیب میدیدند. آستینهایش را بالا زد و شروع به ساخت پل، آن هم با وسایل ابتدایی مثل بشکه، بتن و سنگ کرد.
زمانی که بقیه سربازها قصد رفتن به روستای دیگری داشتند و مأموریتشان تمام شده بود، او همان جا ماند تا ساخت پل تمام شود و همین باعث شد تا اضافه خدمت بخورد، اما از اینکه میدید روستاییان بدون دغدغه میتوانند با پای پیاده یا ماشینآلات کشاورزی از روی پل دستسازش عبور کنند، اضافه خدمتش را شیرینی بزرگی برای خود دانست.
اصلاح سر دانشآموزان تا سربازان و رزمندهها
او که پس از دوران سربازی به عنوان فروشنده در شرکت ملی کفش ایران استخدام شده بود، ساعت۱۶ که از محل کار به خانهاش میآمد، در خانه را باز میگذاشت تا موی بچهمحلها را رایگان اصلاح کند چون ماشین اصلاح موی سر داشت و پارسا برای اینکه خانوادههای کمبضاعت پولی برای اصلاح موی سر بچههایشان ندهند، در حیاط خانهشان موی آنها را میزد. سربازها هم مشتری دیگرش بودند و موی آنها را با نمره۸ اصلاح میکرد. این کار تا قبل از جنگ تحمیلی ادامه داشت. همان زمان او خانه قدیمی پدرش را بازسازی کرد و اتاق کوچکی در زیرزمین به عنوان آرایشگاه ساخت.
پارسا سال۱۳۶۲ به عنوان آرایشگر به جبهه رفت و در مناطق مختلف از جمله فاو، آبادان و سقز موی رزمندهها را اصلاح کرد. سال۱۳۶۳ هم آرایشگاه خود را توسعه داد و ۱۲فروردین همان سال تابلویی جلو خانهاش نصب کرد و نوشت: «آرایشگاه صلواتی مردانه / ساعت ۵بعدازظهر الی ۹شب». تعمیر صلواتی ماشین اصلاح و تیز کردن صلواتی قیچی، قندشکن و چاقو هم از دیگر کارهای او در خانهاش بود. در مدت کمی مشتریهایی از مناطق همجوار و حتی شمالشهر هم پیدا کرد. شرطی که برای مشتریها گذاشت؛ اصلاح سر و صورت، به شرط صلوات به روح شهدا بود.
او حتی یک روز هم در این آرایشگاه را نبسته و ۳۸سال در خدمت اهالی بوده است. میگوید: «این ۳۸سال را در کفه یک ترازو بگذارید و یک قطره از خون یک شهید را در کفه دیگر. مطمئن باشید کفهای که خون شهید در آن است، سنگینتر خواهد بود. همه ما به شهدا مدیونیم و آنها گردن ما حق دارند. در آینده همین شهدا خواهند گفت ما رفتیم و جانمان را فدا کردیم، شما چه کردید؟ باید آن زمان جوابی برایشان داشته باشیم.» فعالیتهای پارسا از پذیرایی روزانه ۲ تا ۳نفر شروع شد و به بیش از ۳۰نفر رسید.
انتشار دلنوشتهها در قالب شعر
در و دیوارهای خانه و آرایشگاه جوادیپارسا پر از عکسهای امام(ره)، مقام معظم رهبری و شهدایی همچون حاج قاسم سلیمانی است و روی آینهها اشعاری از خودش نصب کرده که حاوی نکات مفیدی از جمله ارزش خدمت به دیگران است. همچنین اشعاری در این سالها نوشته که در کتابهای «از استقبال تا بدرقه»، «گنج معنوی»، «شنگول و منگول»، «صد شاخه گل به رسم خوبان، تقدیم به مادران ایران»، «تقدیم به مادر عزیزم، صد شاخه گل به پات بریزم» و «تقدیم به مادر عزیزم، سر تا قدمت گل بریزیم» منتشر کرده است.