«...در دهمین جشن هنر شیراز که در سال۱۳۵۵برگزار گردید برنامه‌هایی ازجمله فیلم هزارویک‌شب در سینما آریانا که روابط جنسی بین زنان و مردان را به نحو کاملا عریان نشان می‌داد،کشتی جنون در سرای مشیر شیراز، که طی آن زنی لخت روی صحنه ظاهر و توجه تماشاگران را از سایر صحنه‌های نمایش سلب نمود به اجرا درآمد.

به گزارش همشهری آنلاین،دریازدهمین جشن هنر شیراز نیز [۱۳۵۶] برنامه «خوک، بچه، آتش» که [در آن] اعمال منافی عفت اجرا گردید، با عنایت به اینکه هدف اصلی از تشکیل اینگونه جشن‌ها که حفظ رسالت فرهنگ و هنر بود، درحالی‌که مفهوم هنر در اذهان جامعه عمومی ایران بالاتر و ارزشمندتر از برنامه‌های ارائه شده است، اینگونه استنباط می‌شود که ارائه این برنامه‌ها توسط کشورهای بیگانه تهاجمی است به ارزش‌های معنوی و اجتماعی ما که در پوشش هنر جلوه‌گر شده است. نمایش اینگونه برنامه‌ها، فرصت مناسبی را برای تحریکات عوامل مخالف و مخرب فراهم می‌کند.» این جملات چنان جشن هنر شیراز را آماج انتقاد قرار می‌دهد که گویی هم‌اکنون از زبان یک فرد مذهبی و انقلابی بیان می‌شود درحالی‌که این بخشی از گزارش تحلیلی ساواک در سال ۱۳۵۶با نگاه امنیتی و هراسناک از واکنش خشم‌آلود مردم است که غیرمستقیم به رویکرد وهم‌آلود و افراط‌گرای همسر شاه برای پیشبرد اهداف مدرنیزاسیون در جامعه سنتی و مذهبی می‌تازد.

خواندنی های بیشتر را اینجا دنبال کنید

توهم ورود به دره‌های تمدن بزرگ!

برنامه جشن هنر شیراز به‌منظور نمایش دادن جامعه‌ای آزاد و گرفتن ژست روشنفکرانه ‌از سوی سران رژیم از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در اواخر تابستان در شیراز برپا و هدف آن، ایجاد نزدیکی فرهنگی بین ایران و کشورهای اروپایی اعلام می‌شد. ناگفته نماند که اجرای این قبیل برنامه‌ها اهداف دیگری هم داشت و در پنهان، منافع مادی قابل‌توجهی را نصیب خاندان سلطنتی و وابستگان می‌کرد. ارتشبد فردوست در خاطراتش می‌نویسد: «هزینه جشن‌های ۲۵۰۰ساله و تاجگذاری و جشن هنر شیراز و غیره و غیره، که همه سلیقه فرح بود، اگر محاسبه شود ارقامی عجیب و غیرقابل تصور به‌دست می‌آید که از این میان درصد بالایی به جیب خانواده «دیبا» می‌رفت. در دوران فرح، هزینه دربار چقدر بود؟ رقمی برای آن پیش‌بینی نمی‌کردند(رقم بودجه شامل هزینه‌های پرداخت حقوق و تشریفات معمولی بود). بقیه از کجا تأمین می‌شد؟! باید عرض کنم که از چپاول بیت‌المال!»

جشن هنر شیراز، زیرنظر دفتر مخصوص فرح و با مدیریت فرخ غفاری به‌عنوان جنجالی‌ترین جریان فرهنگی و هنری در تاریخ معاصر ایران برگزار می‌شد که یازدهمین سال آن، از نظر کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان، از جشن‌های پیشین وقیح‌تر شده بود. جشن سال۱۳۵۶با اجرای نمایش شگفت‌آور «خوک، بچه، آتش»، که شرح جزئیات وقیحانه آن قابل‌نشر در فضای عمومی نیست، آن هم در ماه مبارک رمضان، سبب اعتراض شدید اقشار مختلف جامعه ایرانی شد.

امام‌خمینی(ره) طی سخنرانی‌ای در نجف، انتقادهای شدیداللحنی را نه تنها متوجه رژیم کردند که سکوت روحانیون در قبال اهانت به دین را مردود دانستند. همزمان تعداد معدودی از روحانیون مبارز ازجمله آیت‌الله دستغیب و آیت‌الله بهاءالدین محلاتی در شیراز هم به صحنه‌های ضداخلاقی و منافی عفت عمومی اعتراض کردند.

در اکثر محافل رسمی و نیمه‌رسمی و مطبوعات انتقادات و اعتراضات قابل‌توجهی نیز بروز کرد. روزنامه اطلاعات در شماره دوم شهریور۱۳۵۶خود با چاپ نامه یکی از خوانندگان خود به‌شدت به جشن هنر شیراز حمله کرد و از آن با القابی چون شنیع، چندش‌آور و کثیف یاد کرد. انتقادها از دایره جامعه ایرانی هم فراتر رفت و تعدادی از هنرمندان بنام و روزنامه‌نگاران معتبر برخی نمایش‌ها و فضای عمومی آن را فاقد عناصر هنری و حتی مبتذل خواندند. آنتونی پارسونز، آخرین سفیر انگلستان در ایران قبل از انقلاب، اعتراضات را به‌علت نوآوری‌ها و نمایش‌هایی که با روحیات جامعه سنتی و اسلامی ایران تطبیق نمی‌کرد، طبیعی تلقی کرده و می‌نویسد: «موضوع به شیراز محدود نشد و توفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست به مطبوعات و تلویزیون هم رسید.»

گستردگی این اعتراضات به حدی بود که باعث شد جشن هنر سال آتی تعطیل شود. توصیف جشن هنر شیراز از زبان ابوالحسن ابتهاج، رئیس وقت بانک‌ملی و سازمان برنامه‌وبودجه در عصر پهلوی دوم، شاید دقیق‌ترین باشد: «جشن هنر شیراز در واقع چیزی جز ارائه مبتذل‌ترین جوانب فرهنگ غرب و اجرای نمایش‌های مهمل و بی‌بندوبار و در مواردی قبیح توسط هنرپیشه‌های دست‌دوم خارجی، آن‌هم در ماه‌رمضان و اجرای موسیقی ناشناخته، بی‌سروته و ناهنجار خارجی بر سر قبر حافظ نبود. این برنامه و برنامه‌های نظیر آن مانند دایر کردن قمارخانه در جزیره کیش با سوءاستفاده از درآمدهای آستان قدس رضوی و... پله‌هایی بودند برای رسیدن به دره‌های تمدن بزرگ! تمدنی که شاه نوید آن را به مردم ایران داده بود.»

چرا شیراز انتخاب شد؟

چرا فرح پهلوی شهر شیراز را برای برگزاری جشن انتخاب کرده بود؟ آنطور که پژوهشگران می‌گویند یکی از عوامل انتخاب شیراز این بود که این شهر خاستگاه آیین بهایی‌گری بود و دربار می‌کوشید شیراز را در جهان مطرح کند. هر سال که از جشن هنر شیراز می‌گذشت، اهداف ضداسلامی آن آشکارتر می‌شد تا جایی که تصمیم گرفتند «برنامه اذان مغرب را از بلندگوی مسجد بازار شیراز که قرار بود تئاتری در نزدیکی آن در داخل بازار اجرا شود قطع کنند تا صدای اذان مزاحم برنامه‌ای که یک گروه خارجی اجرا می‌کردند، نشود».

اوج ابتذال در دهمین و یازدهمین دوره جشن‌های هنر شیراز در سال ۱۳۵۶- ۱۳۵۵بود. طبق گزارش ساواک استنباط عمومی مردم این بود که «غرض از ارائه این قبیل برنامه‌ها توسط کشورهای بیگانه شرکت‌کننده، تهاجم فرهنگی به داشته‌های ارزشمند معنوی ما بوده که در پوشش هنر جلوه‌گر می‌گردد.» اهدافی که گردانندگان جشن هنر دنبال می‌کردند، لزوما در جهت سیاستگذاری‌های دولت، به‌خصوص ساواک، نبود و برخی اوقات اجرای برنامه‌های مورد نظر فرح، انتقاد ساواک را برمی‌انگیخت. بنابراین، ساواک، برای حفظ ثبات جامعه و تداوم سلطنت، تلاش می‌کرد که با استفاده از اهرم سانسور اجازه طرح انتقادات را به هنرمندان و منتقدان ندهد. هر چند فرح با دیدگاه ساواک موافق نبود و کار خودش را انجام می‌داد.

هزینه‌های سرسام‌آور

جشن هنر شیراز را مجموعه‌ای هدایت می‌کرد که در رأس آن فرح پهلوی بود. او به‌منظور گسترش دیدگاه فرهنگی خود که تلفیقی از هنر مدرن غربی و برخی نمادهای سنتی ایرانی بود، ادارات و دفاتر مخصوصی به راه انداخته بود و حدود ۶۰۰کارمند را برای اجرای طرح‌های مورد نظرش به خدمت گرفته بود. برپایی جشنواره‌ها یکی از برنامه‌های فرح برای تحقق دیدگاه‌های فرهنگی و هنری‌اش بود. سازمان جشن هنر شیراز نیز با ریاست عالیه شخص او در سال۱۳۴۶با ۳۱ عضو هیأت امنا و ۵عضو هیأت مدیره و کمیته‌های تئاتر، موسیقی، سینما، و نمایشگاه‌ها و دفاتر طرح‌های فنی، مالی، پذیرایی و روابط‌عمومی تأسیس شد. صرف هزینه‌های فراوان برای برگزاری جشن هنر در شرایطی صورت می‌گرفت که در اواخر حکومت پهلوی دوم، شهر شیراز دارای محله‌ها و مناطق فقیرنشینی بود که چندان توسعه و پیشرفت نداشتند و ساکنان آن با کمبودهای فراوانی مواجه بودند.

چنانکه در همین زمینه علمای شیراز به دولت وقت، آموزگار، تذکراتی را دادند. ارتشبد حسین فردوست در خاطراتش درباره این جشن نوشته است: «مسلما فرح و همه فامیل دور و نزدیک او و همه افرادی که به‌عنوان دوست به او نزدیک بودند و همه افرادی که در اطراف او شاغل بودند پول‌های گزافی به بانک‌های خارج انتقال داده‌اند. از این ارقام اطلاعی ندارم، ولی فردی که حاضر است میلیاردها تومان هزینه جشن ۲۵۰۰ساله کند، آماده است ۱۰برابر آن را به حساب‌های خارجی خود واریز نماید و این رقم باید به ده‌ها میلیارد تومان برسد. آنچه هزینه خود او نمی‌شد، فامیل و دوستان او از سازمان برنامه در مقاطعه‌ها می‌گرفتند. اصفیا، رئیس سازمان برنامه، تمام مقاطعه‌ها را به خانواده فرح اختصاص داده بود و پس از او که مجیدی رئیس سازمان برنامه شد، همین رویه ادامه یافت.»

عشق ممنوع در نمایش «ویس و رامین»

نمایش‌هایی که در جشن هنر شیراز اجرا می‌شد ضداخلاقی و ملی بود که جنجال‌آفرین می‌شد یا پوشش نامناسب بازیگرانش اعتراضات زیادی به همراه داشت اما به جز این موارد، نمایش‌هایی هم بودند که از شدت آوانگاردیسم سازندگان موجی از اعتراض طیف‌های مختلف را ایجاد می‌کرد. یکی از این نمایش‌ها که در دوره چهارم جشن هنر شیراز در سال۱۳۴۰اجرا شد و جنجال‌های فراوان به همراه داشت، نمایش «ویس و رامین» بود؛ تئاتری آوانگارد و همسو با فرهنگ هنری غربی، با محتوای به‌شدت فمینیستی که به‌دلیل ازخودبیگانگی فرهنگی سازندگان اثر، از منظر هنری هم فاقد ارزش بود. در شرح این تئاتر نوشته‌اند: «جشن هنر با نمایش ویس و رامین بازسازی شده توسط مهین جهانبگلو از روی اثر منظوم فخرالدین اسعد گرگانی آغاز شد. ویس و رامین حکایت یک عشق ممنوع است. حکایت دلبستگی ویس به برادر شوهر خود رامین... اما ویس در این حکایت، بیش از آنکه یک زن خیانتکار عاشق‌پیشه باشد، نمایشگر کاراکتر یک زن سنت‌شکن و گریزان از همه قراردادهاست.»

هندی‌ها شاهنامه را خفیف کردند

جنجال‌ آثار و نمایش‌های جشن هنر شیراز تنها به محتوای ضدملی و ضداخلاقی آثار محدود نمی‌شد. در این جشن، نه‌تنها موضوعات مذهبی و عرفی موردتوجه سازندگان نبود، بلکه حتی گاهی مسائل ملی هم فدای ترویج افسارگسیخته فرهنگ و آداب و رسوم غربی می‌شد. نمایش رستم و سهراب یکی از نمایش‌ها بود که در سال۱۳۵۱اجرا و از تلویزیون هم پخش شد و خشم و نفرت طیف‌های مختلف جامعه را در پی داشت. ظاهرا قرار بود این تئاتر یک حماسه ایرانی را بازسازی کند اما در عوض هنرمندان هندی‌اش از پس کار برنیامدند و نتیجه چیزی جز خشم و نفرت عمومی نبود.

اعتراضات مردمی به این نمایش آنقدر زیاد بود که ساواک در گزارشی درباره واکنش‌های مردم به نمایش رستم و سهراب نوشت: «نمایش رستم و سهراب در جشن هنر شیراز به وسیله هنرمندان و همچنین پخش آن از تلویزیون موجب خشم و نفرت عمومی و تمام طبقات مردم شده و در هر محفل و مجلس که از این موضوع بحث می‌شد اکثرا اظهار می‌کردند که منظور از برگزاری این جشن، محو تعصبات ملی و کشتن غرور و ملیت ایران است که مردم به سنن غرب و اروپا عادت کنند... غالبا می‌گویند که هندی‌ها قصد خفیف کردن شاهنامه را داشته‌اند و بزرگ‌ترین سنن و حماسه ایران را به‌صورت (پهلوان کچلک) و عروسک بازی درآورده‌اند.»

نمایش «زارتان برادر تارزان»

نمایش زارتان برادر تارزان که در سال ۱۳۵۰اجرا شد، یکی از آن نمایش‌هایی بود که نه‌تنها نمی‌توانست هیچ رهاوردی برای مخاطب داشته باشد، بلکه صحنه‌های خارج از عرف و بی‌اخلاقی‌های آشکار آن، شخصیت زن و خانواده‌ جامعه ایرانی را هدف گرفته بود؛ نمایشی پرمدعا که ظاهرا می‌خواست جهان و انسان مدرن را تحلیل کند اما در عوض چیزی جز نمایشی بی‌سروته با بیانی وقیح نبود.

«آندری ساواری» کارگردان این نمایش با این توجیه که هنرمند باید آزاد باشد درباره صحنه‌هایی چون پرت کردن بالش بر سر مردم، نشستن هنرپیشه‌های نیمه‌لخت در کنار تماشاچی، خوردن و تف کردن روی مردم و... به خبرنگار بی‌بی‌سی گفت: «این جزو نمایش است و برای نزدیکی بیشتر بازیگر به مردم درنظر گرفته شده. خانمی که روی پای شما نشست اگر دوست‌پسر نداشت بازی گرم‌تر می‌شد!» در شب نمایش خانم بازیگر نمایش زارتان برادر تارزان روی زانوی خبرنگار بی‌بی‌سی نشسته بود.

برهنگی بازیگران در نمایش «ساعت ششم»

نمایش «ساعت ششم» هم یکی از آن نمایش‌های پرماجرا و جنجال‌آفرین جشنواره هنر شیراز بود. میزان قبح این نمایش آنقدر زیاد بود که برای نخستین‌بار در ۱۱دوره جشن هنر شیراز، نمایش یک اثر هنری ایرانی برای افراد کمتر از ۱۸سال ممنوع شد. در این نمایش هم برهنگی بازیگران در برخی صحنه‌ها بود که صدای مردم را درآورد و زمینه‌ساز حواشی و اعتراضات بسیار به جشن هنر شیراز شد. نکته عجیب این نمایش اما این بود که قرار بود این نمایش یک اثر آیینی باشد که از کتاب مقدس مسیحیان اقتباس می‌شود.

 ماجرای «خوک، بچه، آتش» و جنجال مردمی

اجرای نمایش جنجالی مجارستانی «خوک، بچه، آتش» در دوره یازدهم جشنواره، خشم مراجع مذهبی را برانگیخت و باعث تظاهرات اعتراض‌آمیز علیه شاه و سیاست‌های فرهنگی و هنری مدرنیستی او شد. این نمایش در جریان جشن هنر شیراز سال۱۳۵۶ توسط گروه تئاتر اسکوات اجرا شد.

آنها بازیگران جوان و تبعیدی مجارستانی بودند که نمایش را به صحنه بردند و نه‌تنها به پاشنه آشیل این فستیوال تبدیل شد و غوغایی در جامعه مذهبی ایران به پا کرد بلکه بهانه بزرگی به‌دست مراجع مذهبی مخالف شاه داد تا او را به‌خاطر ترویج «فحشا و بی‌بندوباری» از نوع غربی در جامعه محکوم کنند. گروه اسکوات برای از بین بردن فاصله میان تماشاگر و بازیگر، در پشت شیشه‌های ویترین یک مغازه خالی در خیابان فردوسی شیراز قرارگرفتند، به‌طوری که رهگذران می‌توانستند اجرا را از نزدیک تماشا کنند.

«خوک، بچه، آتش» داستان سربازانی بود که بعد از تولد مسیح، به دستور هرودیاس، برای از بین بردن مسیح، دست به قتل‌عام بی‌رحمانه اطفال می‌زنند. در این میان، یکی از زنان برای نجات پسر کوچکش، لباس دخترانه تن او کرده و به لبش رژلب می‌مالد تا سربازان را فریب دهد. به‌دنبال آن یکی از سربازان زن را از پشت گرفته و به او تجاوز می‌کند. این نمایش از ۲۷ تا ۴ شهریور در شیراز اجرا شد و قرار بود به‌مثابه اعتراض علیه استبداد و قدرت باشد اما به جنجالی بزرگ تبدیل شد.

اعتراض به فیلم «هزارویک شب»

درونمایه سینمای دهمین جشن هنر شیراز نگاهی به شرق بود که بیشتر گرایش و طرز تلقی سینماگران شرق و غرب را از شرق، به نماش گذاشته بود. این فیلم‌ها شامل هزارویک شب (پیرپائولو پازولینی)، رنگ انار(سرژ پاراجانف)، الهه (ساتیا جیت رای)، پیروسمانی(جورج شنگلایا)، آواز هند (مارگریت دورا)، فرعون(یرژی کاوالریچ)، مومیایی(شادی عبدالسلام)، پسر ایران از مادرش بی‌خبر است (مرحوم فریدون رهنما)، چشمه (آربی آوانسیان)، باغ سنگی (پرویز کیمیاوی) و فیلم قایم باشک شبانی از شوجی ترایاما فیلمساز ژاپنی بود. در این میان فیلم «هزارویک شب» در سینما آریانا به نمایش درآمد که روابط جنسی بین زنان و مردان را به نحو کاملا عریان نشان می‌داد. این موضوع بازتاب‌های گسترده‌ای بین مردم داشت و زمینه اعتراض مردم را فراهم کرد. 

از فرح تا وزیر نفت و عضو سازمان سیا


۳۱ عضو هیأت امنای جشن هنر شیراز چه کسانی بودند؟ براساس منابع تاریخی فهرست این افراد به‌عنوان اعضای هیأت امنای جشن هنر شیراز شامل مهرداد پهلبد، وزیر فرهنگ، اسدالله علم، وزیر دربار، هوشنگ انصاری، وزیر اطلاعات، مهندس اصفیا، مدیر سازمان برنامه، دکتر عالیخانی، وزیر اقتصاد، اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه، دکتر قاسم رضایی، معاون نخست‌وزیر و سرپرست جلب سیاحان، مهندس سیحون، رئیس دانشکده هنرهای زیبا، دکتر اقبال، رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، کاشانی، رئیس انجمن فیلارمونیک، مهدی بوشهری، همسر اشرف، شهرام پهلوی‌نیا، پسر اشرف، حسین دهلوی، موسیقی‌دان، فؤاد روحانی، وزیر آب و برق، شجاع‌الدین شفا، معاون فرهنگی وزارت دربار، رضا قطبی، مدیرعامل رادیو و تلویزیون، نصرت‌الله معینیان، مهدی فروغ، فرخ غفاری، منیر وکیلی، زاون هاکوپیان، فریدون هویدا، مصطفی آق‌اولی، فرمانده ارتش سوم و خانم خجسته کیاست. زمانی این موضوع شبهه‌انگیز شد که پروفسور پوپ، ایران‌شناس عضو سازمان سیا، به عضویت هیأت امنا درآمد. عضویت وزرا و مقامات اقتصادی مانند وزیر اقتصاد، رئیس شرکت نفت و رئیس برنامه و بودجه هم بسیار شبهه‌انگیز و علت اساسی آن تأمین مخارج و ریخت‌وپاش‌های آن بود.