جشن هنر شیراز، گردهم‌آیی بود که از تاریخ ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ شمسی، در شهر شیراز برگزار می شد؛جشنواره‌ای فرهنگی و هنری که به مرور حسابی سر و صدا کرد و به ابتذال کشیده شد.

همشهری آنلاین: به ظاهر هدف از برپایی جشن شیراز به ظاهر نمایش دادن فرهنگ و هنر اصیل ایرانی بود، اما دل ماجرا حکایت از تخریب فرهنگ اصیل ایرانی به ویژه ارزش‌های ایرانی و اندیشه های اسلامی را داشت . به همین دلیل اجرای چنین شو مخربی باعث انتقاد بسیاری از سوی مراجع و علمای مذهبی و سایر اقشار شد.

امام‌خمینی (ره): آقایان ایران هم حرف نمی‌زنند

امام‌خمینی(ره) روز ۶مهر ۱۳۵۶در اعتراض به جشن هنر شیراز، در مسجد شیخ‌انصاری نجف سخنرانی کردند: «نمی‌دانید که اخیرا چه فحشایی در ایران شروع شده است. گفتنی نیست. در شیراز شروع شده و در تهران می‌گویند بناست که عمل شود. آقایان ایران هم حرف نمی‌زنند. من نمی‌دانم چرا حرف نمی‌زنند. این همه فحشا دارد می‌شود و این دیگر آخری است یا نمی‌دانم آخرتر هم دارد. در بین تمام مردم و جمعیت هم صحبت از فحشا و گرایش به اعمال جنسی هست. اگر ملت همه با هم به مطلبی اعتراض کنند و احکام اسلام را بایستند و بگویند، امکان ندارد که همچون قضایایی واقع شود.»

خواندنی های بیشتر را اینجا دنبال کنید

آیت‌الله بهاءالدین محلاتی:

خدا لعنت کند برپاکنندگان جشن را

ترویج آشکار فرهنگ غربی و آمریکایی در نمایش‌ها و برنامه‌های جشن هنر شیراز که توسط رژیم پهلوی برگزار می‌شد، هدفی جز به ابتذال‌کشیدن فرهنگ ایرانی نداشت، به همین دلیل علما و روحانیون بسیاری به این وضع اعتراض کردند که آیت‌الله بهاءالدین محلاتی ازجمله این افراد بود. آیت‌الله محلاتی پس از اقامه نماز جماعت درمسجد مولا در شیراز گفت: «خدا لعنت کند مسببین جشن هنر را. خداوند لعنت نماید برگزارکنندگان جشن هنر را. خدا لعنت کند شرکت‌کنندگان در جشن هنر را و [مردم] همه با صدای بلند آمین می‌گویند.» سپس آیت‌الله محلاتی پیشنهاد کرد ائمه جماعات مساجد،دیگر هم پس از اقامه نماز جماعت به روشنگری پرداخته و به جریان جشن هنر که هدفی جز تخریب باورهای مذهبی و فرهنگ غنی ایرانی ندارد اعتراض کنند.

آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب:

شیراز رقاص‌خانه شده

واکنش آیت‌الله دستغیب به ابتذال جشن هنر شیراز از دیگر علما و روحانیون شدیدتر بود. او در سخنرانی‌های متعدد در مسجد جامع به برگزاری این جشن اعتراض کرد: «... یک چیزی شنیدم جشن خوک، عجیب اسمی هم دارد. آنها که به اینجا می‌روند نر و ماده با هم از خوک هم پست‌ترند، ‌ای لعنت بر آنها، مؤسس آن هم خوک است. لعنت بر آنها باد، تا کی این مملکت و این جوان‌ها را می‌خواهید گمراه کنید و به‌دست استعمار بدهید و منحرف کنید. این اولیا چه کار می‌خواهند بکنند. شیراز اهل علم بوده حال کرده‌اندش رقاص‌خانه. نمی‌گذارند دهن ما بسته باشد.» مأموران امنیتی حکومت چنان از سخنرانی‌های روشنگرانه آیت‌الله دستغیب وحشت داشتند که در بیرون شبستان مسجد جامع ضبط‌صوت‌ها را توقیف کردند و نوارهای آن را می‌گرفتند تا آن سخنرانی‌ها دردسری برای دولت به‌وجود نیاورد.

روزنامه اطلاعات:

صحنه‌های کثیف و چندش‌آور

روزنامه اطلاعات در شماره دوم شهریور ۱۳۵۶خود با چاپ نامه یکی از خوانندگان خود به‌شدت به جشن هنر شیراز حمله کرد و از آن با القابی چون شنیع، چندش‌آور و کثیف یاد کرد. در بخشی از این نامه آمده بود: «در فلسفه وجودی و تأیید موجودیت جشن هنر شیراز که حالا ۱۱ساله شده است، حرفی ندارم، چرا که حرف این مقوله را به هنرشناسان باید سپرد. پس بی‌هیچ کلامی از آن درمی‌گذریم. اما درحالی‌که آرم جشن هنر اینجا و آنجا در شیراز به چشم می‌خورد و شهر حافظ و دخترکان سیاه‌چشم، پیوندگاه هنر جهان شده است، در قسمتی از پیاده‌روی خیابان فردوسی این شهر شاهد آمیزش کثیف جنسی چند هنرمند باید بود که به وسیله جوجه هنرمندان ایرانی، طرفداری می‌شوند و قداره‌کشی وطنی را اجیر کرده‌اند تا این زباله را به زور «دگنک» و «سوناپ» به خورد مردم بدهد! مردم ما، این قبیل حرکات شنیع و چندش‌آور را به‌عنوان هنر، نمی‌پذیرند.کمااینکه یاوه‌گویی‌های همان قداره‌کش را هم محکوم کردند و به مزبله فراموشی سپردند. مردم ما می‌خواهند بین خود و جشن هنر ارتباطی بیابند، به‌دنبال مسائلی درحرکات و رفتار و گفتار هنرمندان آن سوی دیوارها و دریاها هستندتا خود را در آن جست‌وجو کنند؛ همان فلسفه‌ای که به «جشن هنر» موجودیت بخشید و به آن شکل داد. اما بسیاری از آنچه در جشن هنر شیراز می‌گذرد،ازجمله نمایشنامه خوک، بچه، آتش و آربی آوانسیان، از فلسفه وجودی جشن دور افتاده‌اند. این چه تئاتری است که بچه‌ها از دیدنش شرم دارند و دست بر دیده می‌گذارند تا صحنه‌های کثیف آن را نبینند؟...»

روزنامه کیهان

حمله به خبرنگاران در ملأعام

مطبوعات در جریان اجرای جشن، از یک سو نمی‌توانستند به سانسور تن در نهند و از سویی هم واقعا از این بی‌اخلاقی ناراضی بودند و دست به اعتراض زدند. حتی میان آربی آوانسیان یکی از کارگردانان تئاتر ایرانی و خبرنگار روزنامه کیهان هم درگیری شد. آوانسیان که همیشه درجشن‌ هنر حضور داشت،در اعتراض به انتقاد خبرنگار کیهان به تئاتر خوک، بچه، آتش به او حمله‌ور شد و بی‌احترامی کرد. پس از آن روزنامه کیهان نوشت: «آوانسیان برای نخستین بار یکشنبه شب در ملاعام به خانم خوارزمی توهین کرد و یک بطری نوشابه روی سر او ریخت. او دیروز در هتل کورش بار دیگر به خانم خوارزمی حمله برد و به‌گفته شاهدان عینی می‌خواست او را خفه کند. علت حملات آوانسیان به خبرنگار کیهان این است که خانم خوارزمی از یک نمایش مجارستانی به نام خوک، بچه، آتش  انتقاد کرده است. آوانسیان عقیده دارد که نمایش مذکور یک اثر بزرگ هنری است و نباید مورد انتقاد قرار بگیرد.»

آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس:

کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان

نمایش‌های مبتذل جشن هنر، به‌ویژه نمایش «خوک، بچه، آتش» هم زمینه‌ساز اعتراض علما و مردم شد و هم ‌آش این نمایش پوچ و بی‌محتوا آنقدر شور بود که حتی انتقاد آنتونی پارسونز،سفیر وقت انگلستان در ایران را به همراه داشت. پارسونز در این‌باره نوشت: «در جشن هنر سال ۱۳۵۶شیراز، از نظر کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان از جشن‌های پیشین فراتر رفته بود. به‌عنوان مثال برای اجرای صحنه‌هایی از نمایش را که ترتیب داده بودند، یک باب مغازه در یکی از خیابان‌های پر رفت‌وآمد شیراز اجاره کرده و ظاهراً می‌خواستند، برنامه‌ خود را کاملاً طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند،صحنه‌ نمایش نیمی از داخل مغازه و نیمی در پیاده‌رو مقابل اجرا می‌شد. یکی از صحنه‌هایی که در پیاده‌رو اجرا می‌شد، تجاوز به عنف بود که به‌طور کامل و نه به‌طور نمایشی‌ و وانمودسازی در مقابل چشم همه صورت می‌گرفت... من به‌خاطر اعتراضات به این نمایش، موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی به‌طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا می‌شد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به‌در نمی‌بردند، شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.»

ویلیام شوکراس، نویسنده انگلیسی:

بازیگرها سر مرغ را با دندان می‌کندند!

از همان دوره‌های نخست برگزاری جشن هنر شیراز، نوک پیکان اعتراض‌ها و انتقادات افراد و گروه‌های مختلف به‌سوی آثار به‌نمایش درآمده در این جشن نشانه رفته بود. آنها می‌گفتند نمایش‌های مبتذل، پوچ و بی‌محتوای این جشن، نه‌تنها با باورهای مذهبی جامعه ایرانی در تضاد است، بلکه حتی در نقطه مقابل هنرهای سنتی که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد قرار می‌گیرد. «ویلیام شوکراس» نویسنده انگلیسی، یکی از همان افراد بود که در نقد جشن‌ هنر شیراز و نمایش‌ها و آثار آن آورده است: «ملکه (فرح دیبا) ریاست عالیه جشن هنر شیراز را نیز برعهده داشت. در اواسط سال‌های ۷۰میلادی، جشن مزبور یکی از پرجنجال‌ترین رویدادهای فرهنگی کشور به شمار می‌رفت. در میان نمایش‌های متعدد آن یک گروه برزیلی وجود داشت که اعضای آن حین نمایش سر مرغ‌های زنده را با دندان می‌کندند.» درحالی‌که برگزارکنندگان جشن هنر شیراز، در نهایت بی‌توجهی به هنرهای سنتی ایرانی، این جشن را عرصه نمایش دنیای مدرن می‌دانستند و نسبت به ویژگی‌های عرفی و مذهبی جامعه بی‌تفاوت بودند.


جلال ستاری؛ محقق، اسطوره‌شناس:

جشنواره‌ای که محکوم به شکست بود

جلال ستاری، محقق، اسطوره‌شناس و اندیشمند ایرانی در کتاب «در بی‌دولتی فرهنگ»، به نقل از مهرداد بهار می‌گوید:«من استنباطم راجع‌به جشنواره هنر شیراز این بود که هدف جشنواره، در برگرفتن هر چه بیشتر مردم است. این جشنواره‌ها باید بتوانند توده مردم را به‌خود جلب کنند. ولی، فکر می‌کنم این جشنواره‌ها، متأسفانه، نمی‌توانند این هدف را برآورده کنند. علتش هم این است که مسائلی که در این جشنواره‌ها مطرح می‌شود، واقعاً مسائلی نیست که مردم با آنها آشنایی نزدیک داشته باشند. شاید بتوان گفت که مردم به‌نحوی با آنها بیگانه‌اند. به این علت این جشنواره‌ها نمی‌توانند در توده مردم نفوذ کنند. بنابراین من فکر می‌کنم هدف اصلی‌ای که در این جشنواره‌ها هست، محکوم به شکست است. درست به این علت که ما پایه‌های فرهنگی لازمش را در میان مردم از بین برده‌ایم و پایه‌های جدیدی هم که مناسب زندگی روزانه باشد، در مردم ایجاد نکرده‌ایم. بنابراین، این جشنواره‌ها محکوم به شکست‌اند. فرح مدعی ارائه و عرضه هنرهای اصیل و معاصر بود. ولی در همین جشنی که برپا می‌کرد، از هنرمندان غربی برای ترویج فرهنگ خودشان دعوت کرده بود. در یکی از برنامه‌های جشن هنر شیراز، نمایشی به اجرا درآمد که در آن به ارزش‌های دینی و اخلاقی ایرانیان اهانت شد.»



مجله فردوسی:

مطبوعات منتقد دعوت نمی‌شوند

در مجله فردوسی هم با اشاره به انتقادات فراوانی که در ارتباط با جشن هنر شیراز وجود داشته، دست اندرکاران برگزاری آن را مسئول اشتباهات، اتلاف پول و وقت در جریان برگزاری جشن دانستند که برای حفظ ظاهر از دعوت جراید منتقد به جشن هنر خودداری می‌کنند: «نویسندگانی که در گذشته بعضی از اشتباهات جشن هنر را به مسئولان آن تذکر می‌دادند، غالبا موصوف و معروف به هوچی‌گری می‌شدند.  اشتباهاتی که مسئولین جشن هنر در گذشته مرتکب شده‌اند، ازجمله دعوت از پیتر بروک که یک اشتباه بوده و پیتر بروک ارزش آن همه بذل و بخشش بی‌دریغ را نداشته است. بعید نیست همانطور که حالا آقایان از اشتباهات چند سال پیش خود سخن می‌گویند چند سال بعد هم از اشتباهات امروز خود شکوه و شکایت کنند، البته اعتراف به اشتباه بسیارخوب است و خوب‌تر آن است که آدمی حین انجام عمل به اشتباه خود پی ‌ببرد و کمترین ثمره این وقوف، احتراز و پرهیز از اتلاف پول و وقت و نیروست... فعلاً حضرات تصمیم گرفته‌اند که خودشان اشتباه کنند و خودشان هم به اشتباهشان اعتراف کنند و به همین دلیل یکی دو سالی است که مطبوعاتی را که عادت به تصدیق و تحسین بی‌چون و چرا ندارند و ممکن است اشتباهات آنها را حین وقوع به آنها تذکر بدهند به جشن هنر نمی‌خوانند همین است که هست اگر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را.»


رادیو صدای آزادی ایران:

جشن هنر، ابزار رژیم وحشت و اختناق

 بخش فارسی رادیو صدای آزادی ایران، در گزارشی درباره هفتمین جشن هنر شیراز این مراسم را ابزار تبلیغاتی رژیم پهلوی در دوره اختناق و وحشت خوانده و آورده بود:« برگزاری هر ساله جشن هنر در شیراز و افتتاح آن از طرف فرح نیز یکی از وسایل تبلیغاتی است که رژیم از آن به نفع خود بهره‌برداری می‌کند. هنر نباید منعکس‌کننده و بیانگر خودسری ذهنی هنرمند باشد... هنرمند دلیر و حساس و متفکر ﻇلم و ستم، تضادها خفقان و وحشت آدمکشی و جنایات رژیم، عدم‌آزادی قلم، با وجود سانسور شدید سازمان جهنمی سازمان امنیت، باز این مصایب را با تصویر هنری خود منعکس می‌نماید. »