به گزارش همشهری آنلاین، او بارها برای اعترافگرفتن درباره مبارزات همسرش شکنجه شد. خودش میگوید: «یک بار بهشدت مرا شکنجه کردند تا اخباری را در مورد افرادی از دهانم بیرون بکشند. من میدانستم که همسرم آقای غیوران هم بهشدت تحت شکنجه هستند و بسیار نگران سلامتی ایشان بودم. وقتی از آرش، شکنجهگر وحشی، شنیدم که گفت هرچه آقای غیوران را کتک زده و شکنجه کردهاند، اعتراف نکرده، چنان روحیه گرفتم که از آن لحظه به بعد نه شکنجهای توانست آزارم بدهد و نه ذرهای ترس داشتم.»
سجادی ادامه میدهد: «آنجا آدمها را به قدری شکنجه میکردند که وقتی خبر شهادتشان را میشنیدی، از اینکه دیگر درد نمیکشند خوشحال میشدی. زندان کاملا بوی تعفن میداد. مرا هم با کابل یا شلاق میزدند یا با موم مذاب میسوزاندند یا موهایم را میکندند.»
این بانوی مبارز از کمیته مشترک خاطرهای ذکر میکند: «یک شب که در اتاق حسینی شکنجه میشدم، صدای ضجههای دلخراش دختری را در ساختمان کمیته مشترک شنیدم. بازجوهای دیگر آمدند و برای حسینی تعریف کردند که منوچهری دختری را با چادرشب کفنپیچ کرده، سر و ته پارچه را بسته و با کابل کتک میزند.»