یکی از بهترین کتاب‌ها برای روشن ساختن زوایای پنهان زندگی، شخصیت و کارنامه فرح پهلوی، خاطرات مینو صمیمی، کارمند دفتر اوست.

به گزارش همشهری آنلاین،صمیمی در کتاب «پشت پرده تخت‌طاووس»، ترجمه حسین ابوترابیان، صفحه ۱۲۵نوشته است: «هر روز نامه‌های مردم را در کیسه‌های برزنتی بزرگ برای‌مان می‌آوردند اما فرح از ما می‌خواست فقط نامه‌های خارجی را برایش ببریم و درخواست‌هایی که مردم رنج‌کشیده ایران داشتند، برایش بی‌اهمیت بود. البته درباری‌ها تقریباً همه‌شان همینطور بودند. اگر از کار خیر و عام‌المنفعه هم حرف می‌زدند، سرپوشی برای فعالیت‌های اقتصادی‌شان بود.»  در صفحه ۲۶۲همین کتاب آمده است: «در گاوصندوق دفتر فرح، انبوهی سکه با تصویر فرح وجود داشت که اختصاصاً برای مراسم گوناگون ضرب شده بود و قیمتش نیز سر به میلیون‌ها تومان می‌زد. این سکه‌ها را در مناسبت‌هایی که پیش می‌آمد به خارجی‌ها و بعضی رجال ایرانی هدیه می‌دادند. در میان گاوصندوق، سکه‌هایی یافت می‌شد که حدود ۱۵سانتی‌متر قطر و یک سانتی‌متر ضخامت داشت.» آنچه می‌خوانید سخنان و خاطرات درباریان، محافظان و نزدیک‌ترین اشخاص به خانواده آخرین شاه ایران و زنان اوست.

مدرسه ژاندارک

فرح پهلوی در کتاب خاطراتش می‌گوید:« طی مدت تحصیل در مدرسه ژاندارک، عقاید مذهبی‌ام به‌طور کامل متزلزل شد. می‌دیدم که راهبه‌ها و مادر مقدس مشروبات الکلی می‌نوشند و به یکدیگر حرف‌های رکیک می‌زنند و گاها از روی شوخی و با نوعی لذت یکدیگر را زن خراب یا فاحشه خطاب می‌کنند! فساد موجود در مدرسه موجب گردید تا به‌زودی در خوابگاه ما نیز روابط همجنس‌بازی میان دختران بالغ برقرار شود... .»


  کتاب اسرار زندگی شاه و فرح (خاطرات فرح دیبا) / ص ۵۷


خودخواهی ۵۰هزاردلاری


«پرویز راجی» در خاطرات خود به نمونه کوچکی از ولخرجی‌های فرح پهلوی اشاره کرده است: «اخیراً توسط دربار مبلغ ۵۰هزار دلار به «لسلی بلانک» که قرار است کتابی درباره شهبانو بنویسد پرداخت شده است و اسدالله علم، وزیر دربار، اینطور تشخیص داده که انتشار این کتاب می‌تواند هدیه جالبی برای تقدیم به شهبانو باشد.»


  پرویز راجی / خدمتگزار تخت‌طاووس ترجمه: ح.ا. مهران / چ ۹/ ‌تهران: اطلاعات / ۱۳۶۵/ ص  ۸۱



تاج میلیون‌دلاری جواهرسازان فرانسوی


ساخت تاج نایب‌السلطنه را به جواهرسازان فرانسوی سفارش دادند. به نوشته یکی از روزنامه‌ها «... تاجی که علیاحضرت فرح در روز جشن تاجگذاری بر سر خواهند گذاشت تقریبا ۲ کیلو وزن دارد و جواهرات آن در میان طلا و طلای سفید کار گذاشته شده است، قیمت این تاج را به هیچ وجه نمی‌توان تخمین زد و یا حساب کرد. این تاج میلیون‌ها دلار ارزش دارد.»


  جشن تاجگذاری / مرکز بررسی اسناد تاریخی / ۱۳۸۵



 

قصر مجلل و آپارتمان درندشت در لندن


قصر بسیار مجللی در اطراف لندن وجود داشت که از بناهای تاریخی دوره ویکتوریا به شمار می‌آمد و یکی از قصرهای عمده لندن بود. این قصر در یک محوطه چندده‌هکتاری قرار داشت. فرح فورا آن را پسندید و این کاخ به نام رضا خریداری شد. همچنین فرح آپارتمانی در حدود یک زمین فوتبال در غرب لندن که محلات اعیان‌نشین در آن محدوده قرار داشت، برای خود خرید و از این خرید بسیار خوشحال شد، زیرا آپارتمان درست شبیه آپارتمان اشرف در نیویورک بود.


  خاطرات فریده دیبا؛ دخترم فرح/مترجم: الهه رئیس فیروز / ص۱۷۹/ تهران: به‌آفرین  / ۱۳۸۰

 

انتقام‌جویی تا آخرین نفس


اردشیر زاهدی که خود یکی از رجال رژیم پهلوی بود از فساد فرح پهلوی در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «یکی از دوستان صمیمی شهبانو هم در ایران جا مانده بود و علیاحضرت بیم آن داشتند که او به‌دست انقلابیون بیفتد و اعدام شود. این فرد آقای فریدون جوادی بود که اعلیحضرت از او متنفر بودند و همیشه بین ایشان و شهبانو بر سر این شخص دعوا بود. شاه او را بچه‌خوشگل می‌نامید و همیشه به شهبانو می‌گفت که خوب است این بچه‌ خوشگل‌ها را از دور خود دور کنید، اما شهبانو اهمیتی نمی‌داد و از فریدون جوادی حمایت می‌کرد. واقعیت این است که از سال ۱۳۵۳یا ۵۴  به بعد که اعلیحضرت پای دختر سرلشکر آزاد را به کاخ باز کرد، شهبانو برای مقابله به مثل و انتقام‌جویی از شاه با افرادی مانند فریدون جوادی رفت‌وآمد می‌کرد. فریدون جوادی موفق به فرار از ایران شد و به آمریکا آمد و در نیویورک موقعی که شاه در بیمارستان بستری بود خودش را به شهبانو رساند و باعث عذاب و ناراحتی شاه در آن روزهای آخر عمر شد.»


  کتاب خاطرات اردشیر زاهدی


جزئیاتی درباره رئیس بنیاد فرح


برخی فریب عناوین کارهای فرح را می‌خورند، مثلا بنیاد خیریه فرح. اما جالب است بدانید که ریاست این به‌اصطلاح خیریه را «هوشنگ نهاوندی» برعهده داشت. او که عضو رسمی لژ آفتاب بود و جلسات مفصلی با «ریچارد هلمز»، رئیس وقت سیا، داشت در خود رژیم پهلوی متهم به فساد مالی شد و به زندان افتاد. هوشنگ نهاوندی، بعد از انقلاب علناً به گروه‌های همجنسگرا پیوست و عکس‌های او در لباس و آرایش زنانه در مطبوعات فرانسوی منتشر شد. جالب‌تر آنکه این بنیاد، بودجه رسمی دولتی هم داشت و در واقع محملی برای عوام‌فریبی و جذب بودجه بود.

  مطبوعات عصر پهلوی / مجله سیاه و سپید / ص۲۶۳ / تهران: مرکز بررسی اسناد


فضاحت؛ یار دیرینه ملکه

«لیلی امیرارجمند» یار دیرینه فرح از نوجوانی بود. فسادش به قدری بود که بارها صدای فرح و مادرش را هم درآورده که «وقاحت هم حدی دارد». در همان دوران تحصیل در فرانسه تغییر دین داده و کاتولیک شده بود. او می‌گفت: «اگر آدم‌ها در حضور هم معاشقه، مغازله و زناشویی کنند لذتش دوچندان می‌شود و خودش همیشه مجالس چندنفره راه می‌انداخت و گاهی که مرد کم می‌آوردند از همین خدمه دربار صدا می‌کردند و می‌بردند به داخل محفل خودشان» واقعا انسان شرمش می‌آید از بیانش.
 

  خاطرات تاج‌الملوک / ص ۴۵۹


 

   مکث


پرتاب شمعدانی به سمت فوزیه
 


فوزیه، نخستین همسر محمدرضا پهلوی، انتخاب خود او نبود. برخی معتقدند که انگلیسی‌ها در وصلت میان دختر پادشاه مصر با پسر رضاشاه نقش داشتند اما اطرافیان محمدرضا مدعی‌اند که رضاشاه عکس فوزیه را در روزنامه دید و او را به‌عنوان عروسش برگزید. منابع تاریخی و خاطرات به‌جا مانده از آن دوران، فوزیه را دختری گوشه‌گیر و مغموم توصیف کرده‌است. حسین فردوست، در خاطراتش، به این موضوع اشاره می‌کند که فوزیه، عموماً با سفیر مصر و همسرش مراوده داشت و اهل ارتباط با درباریان نبود. این مسئله، به مذاق مادر محمدرضا، یعنی تاج‌الملوک آیرملو، خوش نمی‌آمد. انگلیسی‌ها هم خواستار جداشدن فوزیه از محمدرضا بودند؛ این را فردوست در خاطراتش آورده و تأکید کرده است که ارنست پرون، ندیم سوئیسی انگلیسی‌الاصل شاه، از ارتباط غیراخلاقی تقی امامی، آجودان فوزیه با وی، پرده برداشت و همسو با اشرف در زمینه طرد شاهزاده مصری از دربار پهلوی عمل کرد. این رسوایی که با بیرون‌کردن تقی امامی از کاخ همراه شد، انزوای بیشتر فوزیه را رقم زد و او در تنهایی وحشتناکی که به آن دچار شده بود، شاهد مراودات مخفیانه همسرش با زنان رنگارنگ، ازجمله پری دیوسالار، بود که ارتباط شاه با آنها از طریق دار و دسته خواهرش، اشرف، برقرار می‌شد. افزون بر این، جدال فوزیه با اشرف گاه به درگیری‌های فیزیکی هم می‌کشید. قاسم غنی در خاطرات خود نقل کرده است که یک‌بار اشرف شمعدانی نقره‌ای را به سمت فوزیه پرت کرد و چیزی نمانده بود  که صورت وی به‌شدت آسیب ببیند. به این ترتیب، کاسه صبر فوزیه لبریز شد، به مصر رفت و تقاضای طلاق کرد و شاه هم، بدون معطلی او را طلاق داد.

   مکث

پوست خربزه زیر پای ثریا


شاه بین سال‌های ۱۳۲۷تا ۱۳۲۹، همسر رسمی نداشت؛ هر چند این موضوع در زندگی خصوصی او تغییری به‌وجود نمی‌آورد؛ با این حال، این بار، با وساطت شمس، طرح ازدواج دوباره شاه ریخته شد؛ ثریا اسفندیاری بختیاری، نوه اسفندیارخان سردار اسعد که مادری آلمانی داشت، انتخاب شمس برای برادرش بود. شاه و ثریا در دی‌ماه سال ۱۳۲۹ازدواج کردند. همسر جدید شاه به‌مراتب شرایط را برای فعالیت خواهرهای او بدتر کرد. ثریا اسفندیاری برخلاف فوزیه، صاحب فامیل عریض و طویلی بود و خیلی زود توانست آنها را جایگزین اطرافیان پیشین محمدرضا کند؛ موضوعی که پذیرش آن برای اشرف و حتی شمس، غیرممکن بود. با این حال، شمس ارتباطش را با ثریا حفظ کرد و از آن برای به‌دست‌آوردن موقعیت‌های اقتصادی و نیز اعمال نفوذ بیشتر، بهره ‌برد. این وضعیت هرچند برای اشرف قابل تحمل نبود اما او توانست با حیله‌گری‌های خاص خود، مانع از محدودشدن حوزه نفوذش شود. فردوست در خاطراتش به یاد می‌آورد که اشرف، با وجود دشمنی با ثریا، می‌کوشید همواره خود را نسبت به او، خیرخواه نشان بدهد و گاه و بی‌گاه برای احوالپرسی به سراغش برود. با این حال، این رویکرد کاملاً موقتی و بر مبنای سیاستی منفعت‌طلبانه بود. بی‌تردید اشرف در انتظار به‌دست‌آوردن موقعیتی برای گذاشتن پوست خربزه، زیر پای همسر برادرش به سر می‌برد؛ موقعیتی که با قطعی‌شدن عدم‌توانایی ثریا برای بچه‌دارشدن، به‌دست اشرف افتاد. چندی بعد شاه گرفتن زن دیگری را تنها جهت بچه‌دارشدن مطرح کرد ولی ثریا آن را مشمئزکننده خواند و تصمیم خود را درخصوص جدایی اعلام کرد. از این‌رو در بهمن ۱۳۳۶ثریا به سوئیس رفت و در ۲۳اسفند همان سال خبر طلاق آن دو منتشر شد. در طلاق‌نامه‌ای که در آلمان توسط گارد سلطنتی ایران به ثریا تسلیم شد، شرایط زیادی قید شده بود، از جمله: پرداخت ۲برابر مهریه (حدود یک میلیون تومان)، حقوق ماهانه ۳۰ هزارتومان و عنوان شاهزاده سلطنتی و حق استفاده از گذرنامه سیاسی. همچنین محمدرضا پهلوی ارثیه‌ای ۴۰میلیون دلاری به اضافه ماهانه ۳۰۰هزار فرانک برای ثریا باقی گذاشت.