تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۹

فساد اخلاقی در دربار خاندان پهلوی گویا هیچ حد و مرزی نداشت و آنقدر عیان شده بود که اعضای این خانواده هیچ ابایی از آن نداشتند.

همشهری آنلاین، نوع تفریحات، سرگرمی‌ها و مراکز تفریحی که به‌صورت رسمی و نظام‌مند با صرف بودجه‌های کلان و با توجیهات مختلف در دوره پهلوی دایر شده بودند، عموما در راستای ترویج فساد، فحشا و انحطاط اخلاقی جامعه حرکت می‌کردند.  افزایش قارچ‌گونه اماکن فساد و فحشا، مراکز فروش مشروبات الکلی، قمارخانه‌ها، کاباره‌ها و دانسینگ‌ها، تعداد معتادان موادمخدر، میزان رشوه‌ها و پرونده‌های جرائم مختلف، نمونه‌ای از فساد اخلاقی در جامعه بود. 


امیرهوشنگ دولو
دوست قاچاقچی دربار

در میان اطرافیان خانواده سلطنتی و درباریان کم و بیش افراد تریاکی وجود داشتند.‌آش تریاک کشیدن در دربار آنقدر شور شده بود که گاهی صدای محمدرضا را هم  درمی‌آورد و درباریان به ناچار برای مدتی هم که شده بساط خود را جای دیگری پهن می‌کردند. اما این پایان کار نبود و دوباره آنها بساط خود را در دربار پهن می‌کردند. کار به قاچاق موادمخدر هم کشیده شده بود. امیرهوشنگ دولو، یکی از همان اطرافیان شاه بود که نام او یادآور رسوایی دستگیری‌اش در سوئیس در سال 1351به‌دلیل قاچاق موادمخدر است. شاه با ضمانت خود دولو را از زندان بیرون آورد و یکسره به فرودگاه زوریخ برد و از سوئیس خارج کرد. جالب اینکه این پایان کار دولو در دربار نبود. درحالی‌که قاچاقچی‌های خرده‌پا به دستور شاه تیرباران می‌شدند، دوست قاچاقچی او که در سوئیس رسوایی به بار آورده و این رسوایی در مطبوعات سوئیس هم بازتاب گسترده داشت، دوباره در دربار شاه آفتابی شد و بار دیگر همان اعمال خود را از سر گرفت.


لیلی امیرارجمند
برای سوی چشمان‌تان خوب است!

یکی دیگر از نمادهای فساد اخلاقی خاندان پهلوی و نزدیکان آنها، مورد عجیب لیلی امیرارجمند است؛ کسی که با وجود فساد اخلاقی آشکار از سوی فرح پهلوی مسئولیت اداره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را عهده‌دار شد. لیلی امیرارجمند همان کسی است که مادرشاه در کتاب خاطرات تاج‌الملوک درباره او آورده است:«لیلی امیرارجمند نمونه یک زن بی‌بندوبار و آزاد از هر نوع قید و بند بود و کاخ را ملک شخصی خودش می‌دانست و گاهی ۱۰، ۱۵ نفر از کارکنان زن دربار و ندیمه‌ها و خدمه و دوستانش را لخت می‌کرد و در استخر کاخ بدون هیچ‌گونه پوششی با آنان به شنا می‌پرداخت!» واکنش لیلی امیرارجمند به اعتراض یکی از خدمه کاخ هم در نوع خود جالب است و نشان‌دهنده عمق وقاحت و بی‌شرمی نزدیکان این خاندان. مادر شاه درباره پاسخ لیلی امیرارجمند به آن خدمه معترض گفته بود: «یک‌بار آقای صاحب‌اختیار، سرپرست خدمه کاخ‌های سلطنتی به خانم امیرارجمند گفت: خانم این کار خوبیت ندارد که شما و دوستانتان لخت مادرزاد جلوی چشم باغبان‌ها و کارگران داخل استخر می‌روید و شنا می‌کنید، لیلی هم به این پیرمرد گفته بود: بگذار نگاه کنند برای سوی چشمان‌شان خوب است!»


اشرف پهلوی
خواهر بی‌بندو بار

فساد اخلاقی در خاندان پهلوی گویا هیچ حد و مرزی نداشت. این فساد اخلاقی آنقدر عیان شده بود که اعضای این خانواده هیچ ابایی از آن نداشتند. ماجرای اشرف پهلوی و سربازان آمریکایی حتی همان روزها هم میان مردم دهان به دهان می‌چرخید. وقتی آمریکایی‌ها در خیابان امیرآباد باشگاهی برای افسران خود ساختند، طولی نکشید که آن باشگاه به یکی از مراکز فساد و فحشا تبدیل شد و اشرف پهلوی هم شد پای ثابت این باشگاه. خود او در کتاب من و برادرم درباره ارتباطش با سربازان آمریکایی در این مرکز فحشا می‌نویسد:«در نخستین سال‌های پس از رفتن پدرم به تبعید، تغییرات مهمی در زندگی من ایجاد شد... با از بین رفتن کنترل شدیدی که پدرم نسبت به ما اعمال می‌کرد و در شرایط حاد و پر فراز و نشیب دوران جنگ، من آزاد بودم که برنامه روزانه‌ام را آن طوری که خودم می‌خواستم تنظیم کنم... با درنظر گرفتن شیفتگی خاص که به فرهنگ غربی پیدا کرده بودم، هنگامی که شنیدم سربازان آمریکایی به پایگاه امیرآباد خواهند آمد، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم... دلم می‌خواست یک شب را بدون دردسر و دور از تشریفات رسمی در چنین مجلسی بگذرانم. از این رو...[به‌صورت ناشناس] به امیرآباد می‌رفتم... رابطه سربازان آمریکایی نسبتا گرم و دوستانه بود...» (کتاب پهلوی، اشرف، من و برادرم، صص 111-108)


امیرعباس هویدا
نخست‌وزیر فاسد

امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر شاه علاوه بر فساد مالی، به انواع فساد اخلاقی هم آلوده بود. ساواک در گزارشی به تاریخ 30/5/1350درباره فساد اخلاقی هویدا می‌نویسد:«در هفته گذشته حاج‌کریم بخش سعیدی (عضو فراکسیون پارلمانی حزب مردم) در یک صحبت خصوصی درباره علت جدایی آقای نخست‌وزیر و همسرش اظهار داشت در مسافرتی که نخست‌وزیر به اتفاق همسرش به شاهرود رفته بود در آنجا با زنی بانفوذ به‌نام لقاء‌الدوله (از بهائیان متمول و با نفوذ منطقه شاهرود، سمنان و دامغان) که از خانواده هویدا نیز هست ملاقات و به انجام امور مملکتی نیز می‌پردازد… پس از ورود و اتمام تشریفات دولتی، هویدا به خانم لیلا امامی(همسرش) می‌گوید: تو در منزل لقاء الدوله بمان چون من باید با مقامات محلی ملاقات کنم و شام را نزد آنها باشم. خانم هویدا به بهانه گردشی در شهر از خانه لقاء الدوله خارج می‌شود و به خانه فرماندار شاهرود می‌رود. خانم هویدا سر زده وارد اتاقی که نخست‌وزیر در آنجا استراحت می‌کرد می‌شود و با کمال تعجب مشاهده می‌کند که هویدا با یک پسربچه که از قرار معلوم به وسیله فرماندار برای او آورده شده مشغول … است. مشاهده این منظر باعث ناراحتی شدید خانم هویدا می‌شود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هویدا تقاضای طلاق می‌کند.»



اسدالله علم
شبکه شکار زنان مجرد و متأهل


اسدالله علم، نخست‌وزیر شاه در فساد جنسی دست کمی از خود شاه و دیگر درباریان نداشت. او که معتقد بود مردان بزرگ نیاز به سرگرمی دارند و هیچ سرگرمی بهتر از مسائل جنسی نیست، عملا نقش دلال محبت را برای شاه بازی می‌کرد و شبکه‌ای از فساد و زن‌بارگی در دربار ایجاد کرده بود. علی شهبازی، یکی از نیروهای گارد شاهنشاهی و سرتیم محافظ شاه، کسی که تا پایان عمر، در خارج از کشور، مغرب، پاناما، آمریکا و مصر او را ترک نکرد، در خاطرات خود، پرده از فعالیت‌های این شبکه‌ فساد به سرکردگی اسدالله علم برمی‌دارد. شهبازی معتقد بود از وقتی که علم نخست‌وزیر شد در وزارت دربار «تشکیلاتی ویژه برای سرگرمی شاه درست کرده بود که اعضای آن سازمان عبارت بودند از خود علم، افسانه رام، سیروس پرتوی، امیر متقی، ابوالفتح آتابای، کامبیز آتابای، هرمز قریب، سلیمانی، سرهنگ جهان‌بینی، عباس حاج فرجی، حسین حاج فرجی، ابوالفتح محوی، خانم آراسته و سرهنگ اویسی، تعدادی خارجی هم با آنها همکاری داشتند. این تشکیلات یک بودجه سرسام‌آور داشت.» او درمورد وظیفه این تشکیلات می‌گوید: «کارشان این بود که خانم‌های شوهردار و دختران بخت برگشته یا همسران و دختران کسانی را که می‌خواستند مقامی بگیرند، برای شاه بیاورند.» (کتاب سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج ۱ صص ۳۰۶ تا ۳۱۹)


اردشیر زاهدی
پارتی‌های وزیر خارجه


اردشیر زاهدی، وزیر خارجه دربار شاه هم کارنامه پر و پیمانی از فساد اخلاقی، عیاشی و شهوت‌رانی داشت. «مایکل بارنر» نماینده ایالت مریلند و عضو حزب دمکرات آمریکا درباره اعمال ضداخلاقی زاهدی که در مجله نیویورک‌تایمز منتشر شده آورده است:«...‌استفاده از حربه سکس و تریاک در منزل اردشیر زاهدی سفیر ایران، برای جلب سیاستمداران متنفذ آمریکا ورد زبان محافل واشنگتن است... بعد از گذشت ساعاتی از معارفه زاهدی به جوانی که محافظ او بود دستور داد تا منقل تریاک و حشیش را بیاورد. همه دور و بر او لم داده بودند، وافور و تریاک را به هم رد می‌کردند. بعد از مدتی زاهدی به یکی از زنان مجلس(آنها اغلب فاحشه بودند که معمولاً آنها را پیدا می‌کرد ولی بعضی نیز از کارمندان سفارت بودند) گفت برقصد او در جمع شروع به رقصیدن و لخت شدن کرد درحالی‌که ایرانی‌ها و مهمانان تماشا می‌کردند جملات رکیک و زننده بر زبان می‌آوردند و به اعمال جنسی مشغول می‌شدند، در یکی از پارتی‌ها نماینده کنگره، ال‌اف را دیدم. او مهمان افتخاری بود، او تریاک نکشید ولی زاهدی زن‌های مجلس را به نوبت جلو او رژه برد و انتخاب اول را به او محول کرد و او یکی از زنان ایرانی را انتخاب کرد و... .»


حسنعلی منصور
خوشگذرانی در آلمان


حسنعلی منصور، دیگر نخست‌وزیر رژیم پهلوی هم ازجمله درباریانی بود که شواهد بسیاری برای فساد اخلاقی او وجود دارد. علاوه بر اخراج منصور از مدرسه نظام به‌دلیل فساد اخلاقی، دکتر عباس میلانی درباره عیاشی و خوشگذرانی حسنعلی منصور در دوران حضور در آلمان، به نقل از نصیر عصار می‌نویسد:«هویدا و منصور (که به توصیه هویدا به اشتوتگارت آمده‌ بود) خوشگذران‌ بودند...بخش قابل ملاحظه‌ای از مردان آلمانی در جنگ جان داده بودند و همین واقعیات، موقعیت‌ منصور و هویدا را در شهر ممتاز می‌کرد. گرچه‌ در سال‌هایی که هویدا نخست‌وزیر بود، یکی از دستیارانش‌ (پرویز راجی‌) در وصفش گفته بود که: نه همجنس‌باز است...نه اشتهای جنسی‌ فراوانی دارد و گرچه منصور، پیش از مرگش به زن‌بارگی‌ شهرت‌ یافته بود اما انگار در اشتوتگارت نقش‌های این دو در این زمینه درست وارونه بود. از سویی هویدا، با استفاده از زندگی‌ راحت و پرتجمل خود با چند زن‌ مختلف‌ آلمانی‌ ‌رابطه برقرار کرده بود. در مقابل‌ منصور در تمام دوران مأموریتش تنها با یک دختر جوان آلمانی رابطه‌ای نزدیک داشت...دوران مأموریت منصور در واتیکان‌ در سال 1957به سررسید و او نیز بلافاصله‌ به‌ ایران‌ بازگشت. در چند ماه اول اقامتش در تهران با دو زن مختلف سروسرّی پیدا کرد. اولی‌ هنرپیشه‌ای پرآوازه‌ بود و دومی‌ همسر یک دندانپزشک چکسلواکی‌الاصل.» (کتاب معمای‌ هویدا، عباس‌ میلانی-ص 140)


رحیم‌علی خرم
معشوق مادرشاه  


نام رحیم‌علی خرم با انواع و اقسام فساد و جنایات اخلاقی گره خورده است. او یک کارگر ساده بود که وقتی به همراه گروهی از کارگران برای آسفالت کردن خیابان‌های مجموعه کاخ سعدآباد به این محل رفت، مقدمه آشنایی‌اش با مادرشاه فراهم شد. مادر شاه که همراه با ندیمه‌اش از آن محل عبور می‌کرده، چشمش به هیکل غیرعادی و درشت رحیم‌علی خرم می‌افتد. مادر شاه که به مصاحبت با مردان قوی‌هیکل و عظیم‌الجثه علاقه داشت، دلداده او می‌شود. آشنایی خرم با مادر شاه بلیت ورود او به دربار و چرخه فساد رژیم پهلوی شد. او خیلی زود در این سیستم فاسد فربه شد و به انواع و اقسام فسادهای مالی، سیاسی و اخلاقی دست زد. رحیم‌علی خرم بعدها، محل کارگاه آسفالت‌پزی خود در جاده کرج را تبدیل به کاباره جزیره کرد و زمین‌های اطراف آن را صاحب شد و پارک خرم (پارک ارم فعلی) را تاسیس کرد. خرم به وسیله ایادی خود در این پارک، زنان و دختران جوان و حتی زنان شوهرداری را که همراه با شوهر و فرزندان خود به این محل آمده بودند، می‌ربود و در محل مخصوصی که در پارک برای خود ساخته بود، مورد تجاوز قرار می‌داد. در جریان محاکمه او پس از پیروزی انقلاب اسلامی فاش شد که خرم در محل پارک و میکده خود چند شیر درنده داشته و قربانیان خود را در صورت مقاومت در برابر خواسته‌های نامشروع جنسی در قفس شیرها می‌انداخته است.