اگرچه بازگشت قطبی به پرسپولیس در فصل هشتم برای عدهای خوشایند و البته برای عدهای دیگر حتی تهدید به شمار میرفت اما همه چیز خیلی زود تغییر کرد. قطبی در پرسپولیس نتوانست نتایج ایدهآل فصل گذشته را تکرار کند. این در حالی بود که وی وارد حاشیههایی شده بود و حتی در مقام برخورد شدید با رسانهها نیز برآمد و با الفاظی نامناسب، کارنامه رفتار مودبانهاش را دچار خدشه کرد.
قطبی پس از اینکه نتوانست بحران نتیجهگیری در پرسپولیس را حل کند در اقدامی پیشبینینشده، تهران را ترک و کنارهگیریاش از سرمربیگری پرسپولیس را رسما اعلام کرد. پس از جدایی قطبی، افشین پیروانی سرمربی موقت پرسپولیس شد و قرار بر این شد که دستیار قطبی تا زمان معرفی سرمربی جدید، هدایت تیم را برعهده بگیرد. شاید در روزهای نخست آذرماه پیروانی فقط به سودای سرمربیگری پرسپولیس میاندیشید و نه به مشکلاتی که قرار است در ادامه او را نیز به بنبست برساند.
پیروانی در اولین تجربه سرمربیگریاش با پرسپولیس به همان مشکلی دچار شد که قطبی آن را تجربه کرده بود. این درحالی بود که حتی تغییر سیستم نیز پرسپولیس را از بحران خارج نکرد تا جایی که شایعه حضور لوکا بوناچیچ شرایط تازهای را برای پیروانی رقم زد. پرسپولیس طبق سنت لیگ برتر ایران، قهرمانی بود که راه حفظ قهرمانی را ندانست. پس حتی خرید بازیکنان بزرگی چون کریمی، پتروویچ و توره هم چاره کار نبود. به راستی چرا پرسپولیس اینگونه راه نزول پیش گرفت. در این مطلب جلال چراغپور به صورت فنی دلایل این افت را عنوان کرده است.
مشکلات ساختاری پرسپولیس
بازیکنان پرسپولیس با تفکر خاصی جمعآوری شدهاند؛ تفکری که به عقیده من یکسری از فاکتورهای اساسی در آن رعایت نشده است اما یک نکته وجود دارد، مجموعه پرسپولیس ظرفیت مشخصی دارد و در چنین وضعیتی تغییر مربی چندان کارساز نیست. هرچند که معتقدم افشین پیروانی با تغییر سیستم و ایجاد شرح وظایف مشخص برای بازیکنانش شکل هجومی تیم را تقویت کرده است. قطبی تجربه بزرگی در پرسپولیس به دست آورد. او میدانست که بازیکنان ایرانی میانه 3-2 را خیلی خوب بازی میکنند.
همینطور بود. 1-5-4 سیستمی است که بیش از 8 سال آن را تجربه کردهایم. ویژگی اصلی این سیستم ضدحملههای سریع و سرعت بالاست. قطبی با 1-3-2-4 موفق شد و سال گذشته بالاترین آمار نباختن را کسب کرد. چون به خوبی میدانست که باختن در فوتبال ایران چه تبعاتی دارد اما امسال همان سیستم را دنبال کرد. با این تفاوت که خودش بسیار تحت فشار بود و این استرس به تیم هم منتقل شده بود اما پیروانی این فشار را حداقل در هفتههای نخست مربیگری در پرسپولیس احساس نمیکرد هرچند که در ادامه تقریبا همه چیز تغییر کرد. البته پیروانی سعی کرد در عین حال که به بازیکنان آزادی عمل میدهد برایشان شرح وظایف مشخص کند.
او با سیستم 2-4-4- کار را فقط تا یکی، دوهفته به خوبی پیش برد. توره در سیستم 2-4-4 پیروانی همان کار را میکرد که برهانی در سیستم 2-5-3 استقلال. این طرح خوبی بود که یک اشکال بزرگ در آن وجود داشت چرا که اگر فرض کنیم که پرسپولیس در دفاع 30 درصد دچار ضعف باشد اشکال در خط میانی به مراتب بیشتر به چشم میآید، آنجا که حریف با یک پاس سالم به راحتی از میانه عبور میکند و دفاع پرسپولیس را تحت فشار قرار میدهد. این در حالی است که من در بازی پرسپولیس مقابل راهآهن در تمام موقعیتهایی که سرخپوشان توسط حریف تحت فشار قرار میگرفتند فقط یک تکل را دیدم. آن هم تکل کریم باقری در نیمهدوم بود که کاپیتان پرسپولیس کنار خط به درستی آن را انجام داد. در آن برهه هم گفتم که معتقدم پیروانی اگر اشکالات فنی تیمش را حل نکند پرسپولیس به زودی وارد بحران میشود و امروز حداقل نتایج پرسپولیس به ما میگوید که این تیم بحران دارد.
این درحالی است که پیروانی تغییر سیستم داده و تیمش را حالا مثل گذشته با 1-3-2-4 ارنج میکند. نتایج ضعیف پرسپولیس تکراری است. همان اتفاقاتی که برای افشین قطبی رخ داد حالا با فشار بیشتری سراغ افشین پیروانی آمده است. چرا؟ چون نحوه نگرش به انتخاب نفرات پرسپولیس در فصل نقل و انتقالات اشتباه بوده است. معتقدم معضل پرسپولیس
2-4-4 یا 1-3-2-4 نیست. دو نکته وجود دارد؛ خط دفاعی پرسپولیس نمیتواند به موقع بازی حریف را قطع کند، تکل بزند و بازی را دوباره طراحی کند و از سوی دیگرخط میانی پرسپولیس نیز یک عامل مهم را از دست داده است. چه عاملی است که در حال حاضر زارع، باقری، کریمی و نیکبخت آن را ندارند؟
من میگویم سرعت. شاید به خاطر نوع حرکت نوری بگوییم خط میانی پرسپولیس تنها 10 درصد سرعت دارد. اما در 6 فاکتور مهم سرعت دویدن، سرعت عکسالعمل، سرعت جابهجایی، سرعت تصمیمگیری، سرعت انفجاری و سرعت استارت هیچ سهمی به بازیکنان پرسپولیس نمیرسد. معضلی که انگار همه هافبکها را در حالت دفاع قرار داده تا هجوم؛ اتفاقی که برای ایتالیا در جام ملتهای اروپا در سال 2008 رخ داد و آنها حذف شدند چون دونادونی، آمبروسینی و گاتوزو را در کنار هم به بازی گرفت. ترکیب درستی نبود. معتقدم پرسپولیس نیز دچار همین مشکل است. در واقع مدل بستن تیم اینقدر راحت نیست که ما بخواهیم بیهوده بازیکن را انتخاب و با او قرارداد امضا کنیم. آن انتخابهای اشتباه که نشان میدهد انتخابکننده دانش فنی پایینی داشته است این تبعات را هم به دنبال دارد.
پرسپولیس در موقعی که صاحب توپ میشود به دلیل نداشتن سرعت، حریف را غافلگیر نمیکند و هنگامی که توپ را در اختیار ندارد در میانه میدان توپگیری نمیکند، به حریف اجازه بازیسازی میدهد و قادر به قطع حملات سریع حریفش نیست. به این ترتیب هر تیمی که سرعت بیشتری دارد و به خوبی در زمین جابهجا میشود، میتواند پرسپولیس را شکست دهد. و اما ایویچ، او هنوز به پرسپولیس نیامده است اما من فکر میکنم پرسپولیس در تخصص این مربی کروات بزرگ نیست. نه اینکه ایویچ مربی کمدانشی است. ابدا، اما اوضاع پرسپولیس فرق میکند. این پرسپولیس در تخصص ایویچ نیست. چون باشگاه پرسپولیس اساسا با ساختار اشتباهی تیم را بسته است.
ایویچ سن بالایی دارد، این اشتباه است که همه امور فنی را به او بسپارند و تنها در مواردی میتوان از دانش او بهره برد. یعنی باید ابتدا سرفصلهایی مشخص کرده و در ادامه از ایویچ در بخشهایی استفاده شود. نتیجه در فوتبال به حادثه نزدیکتر است تا به برنامه یعنی گاهی یک تیم خیلی هم خوب بازی میکند اما میبازد. این درحالی است که خوب بازیکردن دیگر یک حادثه نیست. بلکه برنامه است. پرسپولیس مشکل ساختاری دارد. حتی اگر همه بازیهایش را هم با پیروزی پشتسر بگذارد من معتقدم فوتبال این تیم با چنین رویهای رشد نخواهد کرد.»