وقایعی که در سال 2008 در نقاط مختلف جهان رخ داد به قدری متنوع بود که دوربین رسانهها در پوشش تمامی آنها به مشکل برخوردند. بنابراین اگر فیلمی با توجه به برنامه طولانی پیش تولید و حضور در تقویم اکران بتواند به این دغدغههای روزمره مردم بپردازد واقعا ارزش توجه را خواهد داشت.
مهمترین فیلم از این دست قطعا فیلم شوالیه تاریکی- آخرین ساخته کریستوفر نولان- است که پرفروشترین فیلم سال و یکی از آثار تحسین شده ماههای اخیر سینمای جهان بود و برای تحلیلگران و ناظران سیاسی و فرهنگی حرفهای بسیاری برای گفتن داشت. دان اشنور، مدیر انستیتو سیاسی جسآنرو از جمله طرفداران این فیلم بود که کار کریستوفر نولان را در این فیلم ستایش میکند: شاید 5سال قبل ساخت چنین فیلمی بسیار دشوارتر از حالا بود چون شرایط نمیتوانست برای بیان چنین مسائلی در یک فیلم که قرار است برای بیننده جریان اصلی سینما راضیکننده باشد، مهیا شود.
در آن سالها ما تازه جنگ عراق را آغاز کرده بودیم و مبارزه با تروریسم هم ماههای ابتداییاش را میگذراند و هضم فیلمنامههایی از این دست برای بیننده ساده نبود ولی حالا که تماشاگران نتیجه عملیاتهای نظامی در عراق و افغانستان را دیدهاند میتوانند پیام این فیلم را به خوبی درک کنند.
روی سکوف، سردبیر روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل هم معتقد است: شوالیه تاریکی سوژه خوبی برای بررسی شرایط شخصیت اصلی فیلم و همخوانی آن با شرایط روز دنیاست. او ادامه میدهد: این فیلم توانست نشان دهد که خیروشر مدرن چگونه میتوانند درون هر یک از ما وجود داشته باشند. گرچه شوالیه تاریکی حتی قبل از اینکه ایفاگر شخصیت منفی آن (هیث لجر ) از دنیا برود نیز مورد توجه قرار گرفته بود اما ایجادشدن موج جدید استقبال از این فیلم تا حدی مربوط به این واقعه میشد که نشان از شیفتگی اجتماع به حوادثی از این دست است.
مونتانا میلر استاد دانشگاه بولینگگرین در اوهایو در این زمینه میگوید: مردم شوکه شده بودند و من شاگردانی داشتم که برای او گریه میکردند و شیفتگی مردم به کسب اطلاعات بیشتر در مورد او از طریق دنبال کردن تحقیقات پلیس و پزشکان و تماشای فیلم بدل به یک پدیده همهگیر شده بود. اما تنها فیلم شوالیه تاریکی نبود که تلاش کرده بود تا مشکلات امروز ما را منعکس کند و ما را به تفکر برای یافتن راهحلهای منطقی وادارد. انیمیشن وال ای از استودیو پیکسار که یکی از نامزدهای اسکار بهترین فیلم انیمیشن است، فیلمی بود که سینماروها و به ویژه طرفداران نهضت سبز را به تحرک بیشتر واداشت.
الی پاریزر ،مدیر اجرایی شرکت مووآن که یکی از طرفداران حفظ محیط زیست است تماشای این فیلم را به تمامی کارمندان این شرکت توصیه کرده بود و دلیل این کار خود را چنین توضیح میدهد: بهعنوان کسی که مدافع زمین سبز است این فیلم را پسندیدم اما فیلم از نقطه نظر علمی هم دارای جایگاه مناسبی بود و اصرار میکرد در صورتی که مسیرمان را تغییر ندهیم تمدن بشری در نهایت چه سرنوشتی خواهد یافت. من فیلمهای کودکان که دارای داستانهای احمقانه و سادهانگارانه نیستند را دوست دارم اما والای توانسته بود حرفهای جدیاش را در قالب شخصیتهای سرگرمکننده کودکانه بیان کند و این چیزی است که این روزها کمتر دیده میشود.
اما در عین حال افرادی از جمله دیو گیلسون ، سردبیر نشریه مادرجونز معتقدند که شاید این فیلم دارای پیامهای مثبتی در زمینه حفظ محیطزیست بوده اما محصولاتی که برای بازاریابی آن عرضه شده این موضوع را تا حدی جبران کرده است.
وی در توضیح این نظر خود میگوید: معتقدم والای فیلمی جذاب و سرگرمکننده بود اما زمانی که شما از سالن سینما بیرون میآیید و تمامی اسباب بازیها و دیگر وسایلی را که براساس شخصیتهای این انیمیشن ساخته شده، در فروشگاهها میبینید شاید دیگر این فیلم را نتوانید در زمره فیلمهایی ببینید که حافظ محیطزیست هستند.
از دیگر مسائل مطرح در جامعه آمریکا موضوع مهاجران غیرقانونی بود که در سالهای 2000 و 2004 نیز نقش مهمی را در انتخابات ریاستجمهوری ایفا کرده بود و این بار در فیلم ملاقاتکننده به خوبی مطرح شده بود. بالا گرفتن تب مبارزه با مهاجران غیرقانونی در آغاز دومین دوره ریاستجمهوری بوش به تصمیم کنگره برای ساخت دیوار امنیتی در مرز مکزیک شد که به زعم بسیاری نتوانست مانع ورود مهاجران غیرقانونی مکزیکی و آمریکایلاتین به آمریکا شود.
دیوید ایگناتیوس تحلیلگر سیاسی روزنامه واشنگتن پست درباره این فیلم میگوید: شخصیت ریچارد جنکینز همان انزوایی را تجربه میکرد که شرایط سخت اقتصادی میتواند در هر انسانی در یکی از قارههای جهان بهوجود آورد. این فیلم در کنار مطرحکردن مسائل قومی نشان داد که کلیشههای فرهنگی که در فیلمهای روز جهان کم و بیش آن را میبینیم ناشی از عدمدرک سازندگانشان از شرایط جاری جهان دارند و همین نکته در انتخابات ریاستجمهوری باعث شد تا در نهایت باراک اوباما به ریاستجمهوری برسد که کمتر کسی برایش در 2سال قبل شانسی قائل بود اما آرایی که جوانان در حمایت از اوباما به صندوقها ریختند این امید را بهوجود آورد که روزهای حضور پررنگ کلیشههای فرهنگی و ضدمهاجران در سینمای امروز به پایان رسیده است.
ولی در کنار مسائل اقتصادی یکی از اصلیترین مسائل، موضوع انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و انتخاب باراک اوباما بهعنوان رهبر جدید آمریکا بود که بازتابی جهانی داشت اما استقبال مردم از فیلمهای سیاسی چون رای متزلزل ویا دابلیو از الیور استون اصلا چشمگیر نبود. البته دابلیو مثل اکثر فیلمهای الیور استون یک فیلم سیاسی است اما بدون شک در مقایسه با شاهکارهای وی مانند نیکسون و JFK دارای ضعفهای زیادی است و او در دابلیو نتوانسته است تصویر تازه از جورجبوش ارائه دهد و تقریبا فیلم همان جورجبوشی را که همه ما میشناسیم در قالب فیلم بار دیگر به ما نشان میدهد و حتی بهنظر میرسد « استون» در این فیلم به جای بررسی دقیق سیاست بوش، بیشتر به ارائه نظرات شخصی خودش در مورد وی رو آورده است. وجود چنین شاخصههایی باعث شد که این فیلم تنها در چند جشنواره سینمایی اروپایی مورد توجه قرار گیرد و نتواند در گیشه آمریکا به موفقیت قابل توجهی دست یابد.
ایگناتیوس در این رابطه توضیح میدهد: انتخابات امسال یکی از دراماتیکترین انتخابات تاریخ آمریکا بود و این موضوع در نحوه انتخاب باراک اوباما بهعنوان کاندیدای دمکراتها در انتخابات و پس از آن پیروزیاش بر مککین تکرار شد و شاید به همین دلیل بود که فیلمهای سیاسی در یکی از سیاسیترین سالهای تاریخ تماشاگری نداشتند چون مردم در خلال انتخابات شاهد یک فیلم زنده با حضور یک بازیگر محبوب - باراک اوباما – بودند.
اما در زمینه جنگ و مسائل مربوط به آن، سال 2008 شاید یکی از ضعیفترین سالها باشد و 2 فیلم مهم این ژانر را فیلمهای «بدون توقف» – در انتقاد از سیاستهای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق– و فیلم War,Incتشکیل میدادند. ایگناتیوس برای این رویکرد ضعیف سینما به مقوله جنگ استدلالهایی دارد: یکی از دلایلی که فیلمهایی از این دست درباره عراق به موفقیتی دست پیدا نمیکنند این است که تماشاگران هنوز هم شاهد عملیاتهای نظامی در عراق هستند و به نحوی این فیلمها به آنچه در دنیای واقعی میگذرد نزدیک هستند و شاید برای مردم هنوز زود باشد که نسخهای از این وقایع را روی پرده سینما ببینند. نباید فراموش کنیم که بهترین فیلمها درباره جنگ ویتنام- شکارچی گوزن، اینک آخرالزمان و غلاف تمام فلزی – همگی زمانی اکران شدند که سالها از پایان جنگ گذشته بود.
واشنگتن پست /2 فوریه