همشهری آنلاین-مرضیه موسوی: برسابه که خیلی از اهالی خیابان اکباتان چیز زیادی در مورد او نمیدانند نخستین زن مربی کودکستان تهران بود. کودکستان به نام او یعنی کودکستان برسابه معروف شد و کوچهای که کودکستان در آن قرار داشت هم به همین نام شناخته شد. بعد از سال ۱۳۱۰ تا سالهایی که برسابه زنده بود بچههای زیادی از گوشه و کنار شهر برای یادگیری آموزشهای قبل از مدرسه پا به این خیابان و کودکستان میگذاشتند.
بنبستی به نام برسابه
کوچه برسابه بنبست کوچکی است که ۴ ساختمان در آن به چشم میخورد؛ ساختمانی نوساز با ساکنانی که تازه به این محله پا گذاشتهاند. ساختمانی متروکه که بیشباهت به یک گاراژ نیست و درهای آن بسته است و ۲ ساختمان با درهای شبیه به هم که به نظر میرسد ساختمانهای کودکستان و مدرسه برسابه در آن قرار داشت. از آن سوی خیابان اکباتان، تیرکهای چوبی و سقفهای شیروانی در محوطه ۲ ساختمان برسابه به چشم میخورد. همسایههای این روزهای این ۲ ساختمان یک کارگاه صنعتی است و گاراژ خودرو و یک قهوهخانه که قدمت چندانی ندارد. به نظر میرسد ساختمان کودکستان و مدرسه این روزها مثل خیلی از ساختمانهای قدیمی دیگر تبدیل به انبار شده باشد. از صاحب گاراژ تا مدیر قهوهخانه و کارگاه، کسی برسابه را به درستی نمیشناسد. فقط میدانند که روزگاری در اینجا «کودکستانی قدیمی» وجود داشته که صاحبش یک خانم ارمنی به نام برسابه بود؛ اطلاعاتی که کمی آنطرفتر رهگذران و مغازهداران خیابان اکباتان هیچ جزئیاتی از آن در ذهن ندارند. چون حدود ۸۰ سال پیش که این کودکستان تأسیس شده بود در این خیابان حضور نداشتند.
نخستین کودکستان تهران
«نصرالله حدادی» تهرانشناس درباره کودکستان برسابه میگوید: «نخستین کودکستان شهر تهران توسط برسابه هوسپیان دایر شد. نخستین کودکستان تهران در خانهای اجارهای نزدیک پل امیربهادر دایر میشود و برسابه، مربی این کودکستان میشود. بعدها این کودکستان به خانهای در نزدیکی عمارت مسعودیه منتقل میشد و کوچه به نام برسابه شهرت پیدا میکرد.» بعد از چند سال برسابه مدرسهای کنار ساختمان کودکستان راهاندازی کرد. مدیریت و اداره کودکستان و مدرسه، هر دو برعهده برسابه بود که در ژنو در زمینه علوم تربیتی و روانشناسی کودکان و نوجوانان تحصیل کرده بود. سال ۱۳۱۰ که کودکستان دایر میشود هنوز خیلی از خانوادهها لزومی برای حضور فرزندانشان در کودکستان نمیدیدند و آن را نوعی اشرافیگری میدانستند؛ همانطور که در آن سالها خیلی از بچهها در محلههای فقیرنشین، حتی فرصت رفتن به مدرسه و تحصیل هم نداشتند.
هیچکدام از دوستان من کودکستان نرفته بودند
«کامبیز درمبخش» هنرمند کاریکاتوریست یکی از بچههای قدیمی محله «چراغبرق» که برخلاف همبازیها و بچههای هممحلهای خود در ۶ سالگی شانس رفتن به کودکستان برسابه را پیدا کرده بود میگویــــد: «در کودکستان، خانم برسابه به ما درس میداد. شعر میخواندیم و نقاشی و چیزهای دیگر به ما یاد میدادند. خانم برسابه مربی مهربانی بود؛ خانمی چاق و کوتاه قد که همه بچهها را دوست داشت.» کامبیز درمبخش از بچههای همسایه یاد میکند که همیشه نسبت به کودکستان سؤالهای زیادی در ذهن داشتند: «محلهای که ما در آن زندگی میکردیم محلهای نسبتاً فقیر بود و به همین دلیل از بین بچههای همسایه حتی یک نفر هم به کودکستان نرفته بود. خیلی از آنها همیشه مرا سؤالپیچ میکردند. آنهایی هم که غرور بیشتری داشتند گرچه چیزی نمیپرسیدند اما وقتی حرف از کودکستان میشد گوشهایشان را تیز میکردند.»
روپوشهای دامندار کودکستان برسابه
قوانین کودکستان برسابه برای بچههایی که تا به حال چنین فضایی را تجربه نکرده بودند کمی عجیب به نظر میآمد. درمبخش میگوید: «روزهای اول از کودکستان بدم میآمد. همه ما، هم دخترها و هم پسرها لباسهای یک شکل میپوشیدیم. روپوشهای دامنداری که من از پوشیدن آن خجالت میکشیدم و روزهای اول با گریه به کودکستان میرفتم. اما همان روزهای اول با مهربانی خانم برسابه و فضای دوستداشتنی کودکستان به آنجا علاقهمند شدم و کمکم به روپوشهای آنجا هم عادت کردم.»کودکستان برسابه تا سالها رقیبی نداشت و جولانگاهی بود برای بازی و در کنار آن آموزش بچههای درجهداران و افراد متمول.
کودکستان هنوز مد نشده بود
صاحب گاراژ روبهروی کوچه برسابه میگوید: «۱۰ سالی میشود ما اینجا هستیم. اطلاعات زیادی درباره کودکستان برسابه ندارم. اما میدانم سالهاست که این کودکستان غیرفعال است و ملک آن به یکی از کاسبان خیابان اکباتان فروخته شده.» «علی» آقا که دوست ندارد فامیلیاش را بگوید ۶۵ سال دارد و از ساکنان قدیمی محله است. او میگوید: «زمان کودکی من یعنی ۶۰ سال پیش هم خیلی رسم نبود بچهها به کودکستان بروند. چه برسد به ۸۰،۹۰ سال پیش. ما ساکن خیابان وحدت اسلامی بودیم و من اصلاً نمیدانستم کودکستان یعنی چه. تا همین ۴۰،۳۰ سال پیش خیلی از مردم حتی بچههای خود را تا دیپلم و سیکل هم نمیگذاشتند مدرسه برود. درس خواندن مربوط به گروه ضعیف و متوسط جامعه نبود چه برسد به کودکستان.»
او به ساختمان قدیمی کوچه برسابه نگاه میکند که دیگر از پا افتاده و تیرکهای چوبی سقف در حال از هم پاشیدن است. درست چند قدم آنطرفتر از کوچه بنبست برسابه و یکی، ۲ ساختمان فرسوده و قدیمی آن، ساختمان عمارت مسعودیه یا همان وزارت معارف سابق مرمت شده و کاشیکاریهای زیبا به چشم میخورد.
منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۲۴