محمد علی کشاورز: خشت و آینه
همگان بر این باورند که موج نوی سینمای ایران اعتباری فاخر به سینمای ایران بخشید و این صنعت را که تاریخ درازدامن فرهنگ و تمدن ایران پشتیبانیاش میکرد، در جهان مشهور ساخت. عمده بازیگران شاخص موج نوی سینمای ایران، پیشینه تئاتری غنی داشتند و تجربیات خود در زمینه تئاتر را نیز در خدمت این سینما به کار گرفتند. زندهیاد محمدعلی کشاورز یکی از بازیگران توانای موج نوی سینمای ایران است که زندگی و آثارش بخش مهمی از تاریخ هنر معاصر ایران را تشکیل میدهد.
زندهیاد کشاورز به سال ۱۳۰۹ در محله سیچان اصفهان به دنیا آمد و در همین منطقه تحصیلات ابتدایی را در مدرسهای متعلق به ارامنه آغاز کرد. همین تحصیلات او نیز روشن کننده بخشهایی از تئاتر ایران است. او بعدها به تهران مهاجرت کرد و توانست در اداره تئاتر مشغول به فعالیت شود. او در مقام بازیگری خبره با کارگردانهایی همکاری کرد که نظام فکری هرکدامشان کاملا در تضاد با همدیگر قرار داشت. از حمید سمندریان که هیچ اعتقادی به متن و نمایشنامه ایرانی نداشت، گرفته تا عباس جوانمرد که همه هم و غماش متن و نمایشنامه ایرانی بود و کارگردانهایی چون پری صابری و علی نصیریان که بینابین این دو جریان حرکت میکردند. شروع فعالیتهای سینمایی زندهیاد کشاورز نیز با شکلگیری موج نوی سینمای ایران همراه بود. او سینما را با «شب قوزی» فرخ غفاری آغاز کرد و در ادامه به بازیگر محبوب این جریان سینمایی تبدیل شد و با فیلمسازان شاخصی چون ابراهیم گلستان، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و علی حاتمی کار کرد. پس از انقلاب نیز او در عمده آثار متفاوت از جریان سینمای بدنه حضور داشت و با فیلمسازان اثرگذاری چون عباس کیارستمی، علی حاتمی، بهروز افخمی، محمد متوسلانی، مجتبی راعی، محسن مخملباف و... به همکاری پرداخت. تفاوت نظامهای فکری و زیباشناختی این فیلمسازان که رویکردهای مختلف به سینما را موجب شده بود، اهمیت ویژهای در کارنامه هنری زندهیاد کشاورز دارد.
عمده سریالهای شاخص تلویزیونی در تاریخ تلویزیون در ایران نیز با بازیگری زندهیاد کشاورز تولید شدند، از سریال «دایی جان ناپلئون» گرفته تا آثار شاخصی چون «سربداران»، «پدر سالار»، «افسانه سلطان و شبان» و... چنین کارنامهای بر ضرورت ثبت تاریخ شفاهی این هنرمند برجسته تاکید دارد. بیژن شکرریز در کتاب «پدرسالار» در مقام یک تاریخنگار هنر به گفتوگو با کشاورز پرداخته و از این نظر کتاب او شاخص و یکه است. به همین دلیل هرچند که گفتوگوهای شکرریز در دوران بیماری (و بعضا فراموشی رویدادهای زندگی) و سالهای پایانی حیات این هنرمند گرفته شده، اما تسلط او به علم تاریخ شفاهی و آشنایی کاملش با جریانهای سینما و تئاتر ایران معاصر، باعث شده تا نوری بر بخشهای تاریک زندگی و پیشینه هنری این هنرمند تابانده شود و در نتیجه اوراقی درخشان اما فراموش شده از تاریخ سینما و تئاتر ایران در حافظه فرهنگی کشور ثبت شود. فراموش نکنیم که شکرریز سابقه همکاری با زندهیاد کشاورز را نیز داشته است. پیشتر منابعی در گفتوگو با زندهیاد کشاورز منتشر شده بودند، هرچند که آن منابع نیز اهمیت دارند، اما نمیتوان آنها را در زمره تاریخ شفاهی محسوب کرد.
پری صابری: هفت شهر عشق
کتاب «بانوی رند» شامل تاریخ شفاهی زندگی و کار هنری پری صابری با تاریخنگاری بیژن شکرریز به تازگی توسط نشر ثالث در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. پری صابری یکی از اثرگذارترین شخصیتها در تاریخ تئاتر معاصر ایران است. حضور کنشمند او باعث شد تا گفتوگوی میان تئاتر ایران و تئاتر مدرن غرب برقرار شود.
بر اساس این کتاب پری صابری در نوجوانی به همراه خانواده به پاریس مهاجرت کرد. او در پاریس در رشته سینما تحصیل کرد و برای فارغ التحصیلی نیز فیلمی بر اساس یکی از رباعیات خیام ساخت. منزل خانوادگی آنها در پاریس محل رفت و آمد برخی از بزرگان ادبیات و فرهنگ ایران بود و فی المثل صادق هدایت هر زمان که به پاریس میرفت به خانه آنها نیز سر میزد.
صابری در پاریس بجز تحصیل سینما و پیاپی به تئاتر رفتن، مدتی را نیز در مدرسه زبانهای شرقی به تحصیل و شاگردی نزد هانری ماسه پرداخت و در همین دوران با عمده ایرانیان فرهنگی حاضر در آنجا با اندیشههای بسیاری از بزرگان اندیشه فرانسه آشنا شد. در همین شهر با دکتر هوشنگ شیرینلو ازدواج کرد. شیرینلو که به تحصیل پزشکی اشتغال داشت از جمله شخصیتهای مرتبط با جبهه ملی بود و بسیاری از کسانی که بعدها از جمله شخصیتهای سیاسی اثرگذار در کشور شدند با او دوستی داشتند. یکی از این شخصیتها علینقی عالیخانی بود که بعدها سمتهای مختلفی چون وزارت اقتصاد و ریاست دانشگاه تهران را تجربه کرد.
صابری پس از بازگشت به ایران با مجامع و محافل روشنفکری آن زمان از جمله محفل ابراهیم گلستان مرتبط شد و هرچند که در دو فیلم مهم موج نوی سینمای ایران یعنی «شب قوزی» فرخ غفاری و «خشت و آینه» ابراهیم گلستان بازی کرد، اما یکسره به فعالیتهای تئاتری پرداخت. دلیل این امر هم توصیه وزیر فرهنگ وقت یعنی مهرداد پهلبد بود که سینمای آن زمان را مناسب فعالیت برای بانوی باسواد و تحصیلکردهای چون پری صابری نمیدانست و در واقع سینما هنوز آنقدر از نظر مضمون و ساختار آنقدر پیشرفت نکرده بود که مناسب شخصیتی چون پری صابری باشد. اینجا بود که گروه تئاتری پازارگاد به زعامت پری صابری و حمید سمندریان شکل گرفت. در ادامه به توصیه رییس وقت دانشگاه تهران، یعنی علینقلی عالیخانی و حمایت او، صابری به دانشگاه تهران رفت و مرکز تئاتر مولوی را به عنوان پایگاهی برای تئاتر دانشجویی راه اندازی کرد. حضور او با دعوت شخصیتهای برجستهای چون اوژن یونسکو هم همراه شد و امروزه بسیاری از بزرگان تئاتر ایران بدین مفتخرند که کار هنری را با «مولوی» شروع کردهاند.
صابری در غرب تحصیل کرد و هنگام شروع کار در ایران نیز مانند حمید سمندریان اعتقادی به نمایشنامه ایرانی نداشت. خودش نیز نمایشنامههای بسیاری را تجربه کرد. اما بعدها با دانشی که از ترجمههای خود به دست آورده بود، شروع به نمایشنامهنویسی کرد و آثار مهمی چون «من به باغ عرفان»، «هفت شهر عشق» و «شمس پرنده» را نوشت که حاصل گفتوگوهای هنر و فرهنگ شرق و غربند. شکرریز در خلال گفتوگوها به خوبی توانسته چرایی ورود به این عرصه را از زبان صابری بیرون بکشد. به عبارتی صابری این امر را آگاهی به غربزدگی خود دانسته و شاید با اینکار خواسته از این غربزدگی فاصله بگیرد. «بانوی رند» نخستین و تنها کتاب درباره زندگی پری صابری است و هیچ «مسئله» ای از زندگی هنری او را ناگفته باقی نمیگذارد. یکی از دورههای کمتر مطرح شده در زندگی این هنرمند، مهاجرت دوباره او به غرب و فعالیتهای هنری چند ساله در آمریکاست. پیشتر هیچ منبعی به روایت این فعالیتها نپرداخته بود. به طور کل شکرریز در مقام یک تاریخنگار توانسته ضمن ارائه بیوگرافی کامل و ترسیم نظرگاه زیباشناسانه پری صابری، به ثبت و ضبط رویدادهایی بپردازد که تاریخ تئاتر و به طور کل هنر معاصر ایران را کامل میکنند.