همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: عباسعلی براتیپور، به هیچ عنوان جزم اندیش نبود. ذهنیتی متوسع داشت و هر نوع اندیشهای در جهان شاعرانهاش جای سخن و واگویه و تأمل داشت. با او در روز درگذشت حاج قاسم سلیمانی گفتوگویی کردم که به شکل مکتوب منتشر نشد. حال به بهانه درگذشتش نقبی به گذشته میزنیم و روزی که با ما از اندوه مردم ایران در سوگ قاسم سلیمانی و صحبتهای محمود دولتآبادی سخن گفت... از مجموعه شعرهای او «بهت نگاه»، «وعده دیدار»، «داغ تشنگی»، «سوار مشرقی» و «ماه در فرات» به یاد ماندنی است. گفتوگوی منتشر نشده ما را با شادوران عباسعلی براتیپور بخوانید:
حال و اندوه مردم ایران پس از ترور سردار قاسم سلیمانی در عراق در این چند روز چگونه بود؟ برایمان به گونه موضوع را وصف کنید که همه مردم به شکل ملموس بتوانند فارغ از هر نوع نگاه هنری و حتی شاعرانه آن را درک کنند. عوام و خواص.
شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، چنان در روح و اندیشه مردم ایران تأثیر گذاشت که همه را در بهت و اندوه عجیب و ناراحتی عمیق فرو برد. مردم ایران از زمانی که خبر درگذشت سردار را شنیدند، نگران و مضطرب شدند. من هر که را میدیدم اشک از دیدگانش جاری بود.
خودتان چه حال و روحی دارید؟
من هم مانند دیگران نتوانستم خودم را کنترل کنم. ایران غرق در سوگ و عزا بود چرا که سردار سلیمانی را توده مردم میشناختند. شاید برخی شناخت کمتری داشتند اما همین که خبر شهادتش منتشر شد و رسانه و تلویزیون تصویر ایشان را نشان دادند و برخی از فعالیتهای ایشان، از جمله در جبهه، به محض مشاهده اخلاص این مرد با ایمان چشمانشان نمناک و مرطوب شد. میخواهم خلاصه بگویم، مردم ایران غرق در سوگ و اندوه و فغان بودند. تفاوتی هم نمیکرد، من هر که را میدیدم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، بسیجی و مردم عادی و هر کسی که هر اندیشه و عقیدهای داشت، وقتی خبر شهادت سردار سلیمانی را شنیدند، غرق در ماتم شد. آنها نفرین و لعنت فرستادند به امریکای جنایتکار و آنها که دستشان را به خون این بزرگمرد آغشته کردند و نامردانه و ناجوانمردانه نیامدند در جبهه مقابل او بایستند و با پهباد، نیمههای شب او را ترور کردند.
بسیاری از هنرمندان و حتی روشنفکران از امیر مهدی ژوله بگیریم تا محمود دولتآبادی در مقابل این خبر واکنش نشان دادند و ترور او را محکوم کردند. نظرتان درباره محکوم کردن این ترور از سوی سلبریتیها و روشنفکران چیست؟
فرقی نمیکند؛ به طور کلی همه کسانی که در این کشور حضور داشتند از این شهادت مظلمانه ناراحت شدند. چه روشنفکران و چه آحاد مردم. فطرت انسانی وقتی جریحهدار شود، احساس خودش را بروز میدهد و حسش را بیان میکند. آقای محمود دولتآبادی که جزو این مردم است و متعلق به این آب و خاک. بیشک و بیتردید به هیچ وجه از این مردم و احساسات آنها جدا نیست و جدا نیفتاده است. به طور کلی هر که ما آنها را روشنفکر خطاب میکنیم، که دشمن امنیت کشور نیستند. شهید سلیمانی در راه امنیت کشور و پایداری کشور شهید شد. بعید میدانم که هیچ روشنفکر حقیقی خردورز خواهان امنیت کشورش نباشد. فرقی هم میان روشنفکران ما از طیفها و نحلههای مختلف ندارد. وقتی اتفاق ناگواری رخ میدهد آنها به فطرتشان رجوع میکنند و فطرت پاک انسانی کار بد را بد و کار خوب را خوب میداند. همه روشنفران ما متعلق به این جمعیت و ایران عزیزند و خون ایرانی در رگهایشان جاری است.
- اهل بیت(ع) به غلو اعتقاد نداشتند| فلسفه شعر عاشورا مقابله با ظلم است
- رهبر انقلاب در پیامی درگذشت عباسعلی براتی پور پیشکسوت شعر آئینی و انقلاب را تسلیت گفتند
امنیت و آرامش مردم ایران امروز چقدر مرهون فعالیتهای سردار سلیمانی است؟
امنیت و آرامش مردم ایران صد در صد مرهون رشادتها و پایمردیهای سردار سلیمانی است. اگر او نبود شاید داعش به ما لطمات زیادی وارد میکرد. او نه تنها از مرزهای ما گذر کرد و آنها را به سوریه و لبنان تاراند، حتی در بلند مدت ریشه داعش را کند و خاطر مردم ایران را آسوده کرد. چه بسا برخی مواقع شایعههایی را پخش میکردند که جنبههای واقعی هم ممکن بود به خود بگیرد. اینکه ممکن است داعش به ایران هم حمله کند. اما به محض اینکه این سخن به گوش سردارمان رسید، همه قافله را جمع کرد و با یارانش به انهدام فرقه داعش همت گماشت و در این راه موافق شد و پوزهشان را به خاک مالید.
در اقصی نقاط ایران بیلبردها، مزین به تصاویر سردار سلیمانی است. به عنوان شاعر و هنرمند میخواهم از شما بپرسم که در اعماق وجود این مردم چه میگذرد؟
بنرهایی که میبینیم و عکسهای این بزرگ مرد در دست مردم است، برخاسته از دل مردم ایران است. انعکاس احساسات مردم روی تابلوها قرار دارد. همه دلهایشان را جایگاه شهید سلیمانی کردهاند. سلیمانی رفت اما در دلهای ما خاطرهاش جاودانه خواهد ماند.
آیا شعری هم برای شهادت سردار سلیمانی تا به این لحظه سرودهاید؟
(صدای شادروان براتیپور در لحظه خواندن شعر میلرزد و مرتعش است)
گل سرخی ز گلزار جهان رفت
پرستویی به اوج کهکشان رفت
پرستویی که با بال شکسته
چه خونین بال و پر از آشیان رفت
ز گلزار شهادت عاشقانه
به بانک جبرییل دامنکشان رفت
شهادت آرزوی قلبیاش بود
مسیحا سا به سوی آسمان رفت
شهدان انتظارش میکشیدند
سبکبال از میان همرهان رفت
امیر کاروان عشق و ایثار
سلیمانی امیر کاروان رفت