به گزارش همشهری آنلاینف زورخانه عبدالله زارع در بزرگراه شهید آوینی، پشت مجموعه ورزشی سلمان فارسی هرشب از ساعت ۷ پذیرای ورزشکاران و باستانیکاران است. در این زورخانه نام پهلوان شاه کرم بارها تکرار میشود. یاد پهلوان به دلیل خضوعی که داشته در ذهن اهالی و ورزشدوستان این دیار باقی مانده است. حضور پسر پهلوان شاه کرم به نام مهدی کربلایی بهعنوان مدیر این زورخانه میتواند یادآور روزهای پهلوانی پدر باشد. در زورخانه عبدالله زارع حضور پیدا کردیم تا پهلوان را از نگاه افرادی ببینیم که پهلوان شاه کرم را دیده و در زمان او زیستهاند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
پاتوق ۷۰ ورزشکار
مهدی کربلایی ۱۵ سال مدیریت ورزش باستانی در اداره تربیتبدنی شهرستان ری را برعهده داشته است. او که متولد ۱۳۳۲ است میگوید: «وقتی کودک بودم پدرم اجازه نمیداد وارد زورخانه شوم، مگر در کنار خودش اما از آنجا که علاقه به این ورزش در خانواده ما موروثی شده بود برادر بزرگترم با پیت حلبی ضرب میگرفت و من هم در خانه تمرین چرخ میکردم و پدر اشکالاتم را میگفت. بزرگتر که شدم به ورزشگاههای «علی کاوه» و «زمانی» میرفتم و بعد از پدرم، مرشد آقا قاسم معروف به (قاسم خوشهیکل) حق استادی برگردن من دارد.»
متواضع و فروتن بود
در بین حاضران در زورخانه آقانظر، پهلوان شاه کرم را خوب میشناسد. میگوید: «آن موقع که پهلوان حسین آهنگر در ابتدای بازار دکان آهنگری داشت. من روبهروی آهنگری او شاگرد مغازه بودم. همیشه شاهد تواضع و فروتنی او بودم، با اینکه زور بازوی قوی داشت هیچگاه به مظلوم زور نمیگفت یا اگر دستفروشی جلو مغازهاش بساط میکرد هیچ گلهای نمیکرد و معتقد بود روزیرسان خداست و این را با رفتار ثابت میکرد.»
آقانظر میگوید: «حالا آدمهایی مانند پهلوان شاه کرم زیاد نیستند. انگار گل آنها را از چیز دیگری سرشته بودند. یادم میآید نزدیک به دهه محرم که میشد پهلوان ساعت کارش را کمتر میکرد و بیشتر وقتش را صرف آماده کردن مقدمات مراسم محرم میکرد. بیصدا و در خفا کارها را انجام میداد؛ یک ماه مانده بود به محرم سراغ خیمههای هیئت تکیه میدان بزرگ میرفت چادر خیمه را بررسی میکرد. آنقدر چادر خیمه بزرگ و سنگین بود که هر کسی از پس جابهجایی آن برنمیآمد و دست آخر پینهدوز را خبر میکرد از جیب خودش به او مزد میداد و حدود یک ماه پینهدوز، خیمه را وصله و پینه میکرد و خودش ساعاتی از روز را جلو دست پینهدوز میایستاد و کمکش میکرد تا هرچه زودتر خیمه امام حسین(ع) بالا برود.»
نخستین صلوات مرا تا اینجا آورد
عباس قربانپور، معروف به عباس دایی از پیشکسوتان ورزش باستانی و زورخانهای است و اکنون در زورخانه محله سرتخت فعالیت میکند. وقتی در مورد پهلوان شاه کرم از او میپرسم میگوید: «من هیچگاه او را فراموش نمیکنم. پهلوان شاه کرم یکی از مشوقهای من در ورزش زورخانه بود.»
عباس قربانپور همانطور که خاطرات نوجوانیاش را مرور میکند میگوید: «حالا که ۷۱ سال از خداوند عمر گرفتهام هنوز هم آن روز نقطه عطف زندگی ورزشی من به شمار میرود؛ روزی که قرار بود تعدادی از بچههای آموزش دیده وارد گود شوند و هر آنچه که یاد گرفته بودند را اجرا کنند. حدود ۱۷ نفر بودیم. میل بچهها افتاد و خیلیها نتوانستند آنطور که شایسته بود اجرا کنند. همه ما منتظر بودیم که ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد که به یکباره پهلوان حسین شاه کرم برایم صلواتی فرستاد من که ۱۶ سال بیشتر نداشتم در وجودم غرق شادی شده بودم. حتی چند نفری اعتراض کردند اما پهلوان گفت در بین بچههایی که در گود میل بازی کردند میل او نیفتاد و همچنان از صلواتی که به من داده بود در جمع بزرگان دفاع کرد. آنقدر این اتفاق برای من و پدر و عموهایم بزرگ بود که فردای آن شب به خاطر صلواتی که پهلوان برای من فرستاده بود در زورخانه جشن گرفتند.»
عباس قربانپور که خود یکی از وزنههای ورزش باستانی این دیار است میگوید: «پهلوان شاه کرم بسیار تنومند و سنگین وزن بود، حرفه آهنگری او تأثیر عمیقی روی روح و جسم او گذاشته بود.»
---------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ به تاریخ ۱۳۹۵/۶/۸