تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۸۵ - ۰۹:۲۱

نسترن کبیری: در گذشته‌ای نه چندان دور کرج قصبه‌ای رؤیایی بود، با باغ‌های انبوه و طبیعتی بکر و رشک برانگیز.

 آسمانش طعم دود ماشین را نچشیده و ذهنش‌ از دغدغه‌های یک کلانشهر خالی بود. از هر جای شهر کوه‌های اطراف و چشم‌اندازهای زیبا قابل دیدن بود.

 از زمانی که توسعه بی‌رویه، مازاد جمعیت تهران را به طرف کرج سوق داد، این شهر به مرور شمایل روستایی‌اش را از دست داد و در زمره کلانشهرهای ایران درآمد.

 به صورتی که امروز ساخت و سازهای بی‌رویه که کمتر تابع قوانین و مقررات شهر‌سازی‌اند، چشم‌انداز‌ها و زیبایی‌های بصری را از بین برده و هوایی غبارآلود را برای کرج به ارمغان آورده‌اند.

تا پیش از انقلاب، آهنگ توسعه شهری در کرج بسیار کند بود، پس از انقلاب و بخصوص در پی وقوع جنگ تحمیلی،‌شمار مهاجران از استان غربی بویژه مناطق محروم کشور به کرج افزایش یافت و موجب رشد ناگهانی جمعیت و توسعه ناموزون این شهر شد.


در اواخر دهه70 سودای بساز و بفروشی این «باغ شهر» را نشانه رفت و اگر تا دیروز برخی به دنبال احداث شهرک توریستی و ویلا بودند؛ وزارت مسکن و شهرسازی با تصویب طرح ایجاد شهرک‌های مسکونی در اطراف تهران، ساخت و ساز بی‌رویه این شهرک‌ها در پیرامون کرج افزایش یافت.

اما از سویی بافت قدیمی شهر پاسخگوی میهمانان جدید نبود و آپارتمان‌هایی که مثل قارچ و بدون استانداردهای لازم یک هفته‌ای بالا می‌آمدند، پذیرای مهاجرین شدند؛مهاجرینی که بیشتر از استان‌های محروم و کم ‌درآمد کشور دل کنده بودند و برای افزایش درآمد و برخورداری از امکانات آموزشی، بهداشتی، تفریحی و فرصت‌های شغلی جدید به کرج پناه آورده بودند و در واقع فقر، نبود امکانات و خشکسالی خانواده‌های پرجمعیت بیشتری را وادار به مهاجرت به این شهر کرد.

مهاجرین از راه رسیده گویش‌ها و رفتارهای متفاوتی را به همراه آوردند و به همین اندازه فرهنگ‌های متفاوت آنها، در خرده فرهنگ شهر کرج دچار استحاله شد، همچنان که برخی از گویش‌ها و رفتارها به مرور زمان کمرنگ می‌شود و آنها در خرده فرهنگ‌های جامعه ذوب می‌شوند. در این دوره شاهد مادرانی هستیم که کلاس‌های زبان خارجی، آموزش‌موسیقی، مدیتیشن و... را یک نیاز تلقی می‌کنند.

 در حالی که نسبت به کتابخوانی و تکمیل تحصیلات خود رغبتی نشان نمی‌دهند. نحوه پوشش این خانواده‌ها نشانگر فرار از فرهنگ سنتی است. آنها می‌خواهند هر چه سریعتر شبیه قشر هنجار‌شکن جامعه شوند. حتی اگر تاوان این عمل، از دست دادن پیشینه فرهنگی باشد.


فرزندانی که تا دیروز در محیط شهرهای کوچک پرورش یافته‌اند ناگهان در کلانشهر کرج رها می‌شوند و به راحتی می‌توانند رفتارهای جدید را تجربه کنند. در مقابل این گروه خانواده‌های سنتی قرار دارند که ریشه‌های فرهنگی و مذهبی قویتری دارند. آنها با مشکلات خاصی روبه‌رو هستند. فرزندان این خانواده‌ها در محیط مدرسه‌ و جامعه همسالان خود را در زورقی از رنگ و تجدد می‌یابند.


کار، ‌مشکلی اساسی
قصه جویندگان کار در کرج به درازای افسانه جویندگان طلا در کاناداست. بسیاری از کارجویان ناکام، با حداقل مدرک تحصیلی در وهله اول به مسافرکشی با ماشین‌های قسطی روی می‌آورند، توسعه بی‌رویه کرج مثل قطاری که از ریل خارج شده باشد، ادامه دارد و فاصله هسته اولیه کرج با اقصی نقاط شهر هر روز بیشتر می‌شود.

در این حالت افزایش سفرهای درون‌شهری اجتناب‌ناپذیر است و به این ترتیب یکی از آسان‌ترین راه‌های درآمد متولد می‌شود. بعد از مسافرکشی، کار در کارخانه‌های بیشمار و اطراف کرج و تهران بهترین گزینه است. با تولد مترو، موج مهاجرت‌های روزانه شدت گرفت.


شهروندان کرجی روزها در تهران کار می‌کنند و شب‌ها در کرج آرام می‌گیرند. انگار کرج قسمتی از مشکلاتش را به سمت تهران غلطاند و به نوعی انتقام سال‌های پیش را می‌گیرد. از سویی شغل‌های کاذب هم جزو لاینفک مشکلات کلانشهرها شده‌اند. انگار عید نوروز، ماه رمضان، داربی‌های سرخابی و شنبه‌‌بازارها بدون دوره‌گرده‌ها صفایی ندارد و ما ناخواسته به آنها عادت کرده‌ایم.


قلعه شنی و امواج پیاپی
جامعه شهرنشین کرج به مرور شکل می‌گیرد. آنها خود را با خرده فرهنگ‌های کلانشهر وفق می‌دهند و در حوزه آپارتمان‌نشینی قوانین جدیدی را تجربه می‌کنند. جوامع مهاجر‌پذیر دوران گذار را سپری می‌کنند. متأسفانه جامعه شهرنشین کرج همچون قلعه‌ای شنی هر لحظه با موج جدید مهاجران آسیب می‌بیند. مهاجران جدید برای آشنایی و پذیرفتن قوانین جدید، انرژی و زمان را به هدر می‌دهند. گویی تاک پیر کلانشهر کرج همچون اختاپوس از هر جهت دست می‌جنباند و بزرگ می‌شود.


محمد شهر، کمال‌شهر، مشکین‌دشت و مردآباد به دلیل مهاجرت گسترش یافته و از روستا به شهر تبدیل شده‌اند و مدیریت آنها تناسبی با مدیریت شهر کرج ندارد و گسترش این چهار شهر در محدوده شهر کرج غیرقانونی و مشکل‌زا است. یکی از مسائلی که موجب حاشیه‌نشینی می‌شود، ساخت و سازهای غیرمجاز است.


شهرداری‌ها عموماً‌ به تنهایی توان برخورد با ساخت و سازهای غیرمجاز را ندارند. برخورد با سازندگان بناهای غیرمجاز، یعنی درگیری فیزیکی و جمع‌آوری مصالح که این کار نیازمند حکم قضایی و نیروی انتظامی است. براساس تبصره 7 ماده100 قانون شهرداری‌ها، نیروی انتظامی مؤظف به همکاری با شهرداری است. متأسفانه این همکاری در کرج ضعیف است.


 کرج مثل تاکی پیر روی سر یک میلیون و 700هزار نفر سایه انداخته است؛ از سیاستمدارانی که او را استان البرز می‌نامند و برای حل مشکلاتش اختیارات و بودجه بیشتری می‌طلبند تا حاشیه‌نشین‌های آسیب‌پذیر. از سوی دیگر، گسترش اقشار فقیر و کم‌درآمد در شهر بذر بزهکاری می‌پراکند.


 کرج هر روز با مشکلاتی مثل مهاجرت اقشار کم درآمد، خشکاندن باغ‌های اطراف شهر، آلودگی‌ هوا، ترافیک، افزایش بزهکاری و قاچاق روبه‌روست. تا زمانی که حریم شهر و خارج از محدوده توسط نقشه جامع تعیین نشده‌ باشد؛ مهاجرت و پیامدهای آن ادامه خواهد داشت و هر روز این روستای قدیمی در گرداب مشکلات فرو می‌رود و کمترین نشانی از سرزندگی و نشاط را از دست می‌دهد.

کرج این تاک پیر رفته‌رفته در دامان مشکلات فرو می‌رود و رنگی از گذشته بر چهره ندارد، بلکه این شهر به آرامی به هیأت هیولایی در می‌آید که ساکنانش را تهدید خواهد کرد.