به هر حال جنبش محافظهکاران که اکنون خارج از حاکمیت است، صفحاتی از تاریخ آمریکا را بهخود اختصاص دادهاست.
ریچارد پرل که از شناختهشدهترین نومحافظهکاران در عرصه سیاست خارجی واشنگتن است به تازگی در مقالهای به نام «در کمین رود پوتومون» (رودی در شرق آمریکا)، که در نشریه گروه نومحافظهکاران یعنی نشنال اینترست به چاپ رسانده، نگاهی داشتهاست به سیاستها و دوران دولت جورج بوش.
پرل در دولت ریگان معاون وزیر دفاع بود و در سالهای اولیه دولت بوش هم مدیریت نهاد سیاست دفاعی را بهعهده داشت. این روزها نومحافظهکاری بهویژه در حوزه سیاست خارجی، لقب چندان احترامبرانگیز و خوشنامی نیست. نومحافظهکاران بهعنوان طراحان جنگ عراق، اکنون در موقعیت دشواری قرار دارند.
پرل در این مقاله قصد داشته توضیح دهد که چرا نومحافظهکارانی مانند او نباید مسئول ناکامیهای دولت بوش شناخته شوند. به گفته پرل این ناکامیها هیچ ربطی به نومحافظهکاران ندارد.
او مینویسد: « نومحافظهکاران به اشتباه بهعنوان تاثیرگذاران عمیق بر سیاستهای دولت بوش، تصویر شدهاند. اما درباره اشتباهات بسیاری که در عراق صورت گرفت، یک نکته قطعی بهنظر میرسد و آن اینکه، این تحولات و اشتباهات هیچ ربطی به ایدئولوژی ندارد و هیچکدام، از تفکرات نومحافظهکاری الهام نگرفته و نشان دهنده این تفکرات هم نیست.»
این سخنان نوعی اقدام به انکار صرف است. اما کسی باور نمیکند که تفکرات نومحافظهکاری هیچ تاثیری بر سیاستهای دولت بوش نداشتهاست. خود پرل در سالهای اخیر صدها صفحه پندواندرز در زمینه سیاستخارجی برای مقامات دولت آمریکا نوشته که معروفترین آن کتاب سال 2003 درباره جنگ با تروریسم است. پرل، همه سخنانی که این روزها درباره دولت بوش و سیاستهایش زده میشود را نتیجه کار «تئوری پردازان توطئه»ای دانسته که در نشریاتی مانند نیویورک تایمز یا نهادهایی مانند لیندون لاروش فعالیت میکنند.
او بعد از چاپ این مقاله در یک برنامه تلویزیونی و در توضیح بیشتر نوشتههایش از این هم فراتر رفت و گفت، چیزی به نام سیاست خارجی نومحافظهکاری وجود ندارد. به همین دلیل روزنامه واشنگتن پست در گزارشی از سخنان پرل چنین نوشت: شاهزاده تاریکی، وجود خود را تکذیب کرد.اما نوشتههای پرل حاوی نکته مهم دیگری بود و آن اینکه، نظرات بوش در عملکرد و سیاستگذاری دولت گذشته آمریکا تاثیر چندانی نداشتهاست. به گفته پرل، نهادهای فدرال بدون توجه به اینکه روسایشان چه میگویند، به سیاستگذاری میپرداختند.
او در این مقاله نوشتهاست، سیاستهای خارجی و امنیتی که رئیسجمهور در سخنرانیهای خود در محافل عمومی و خصوصی اعلام میکرد، ربط و تاثیری بر فعالیتهای بروکراسیهای مسئول در واشنگتن نداشت. این نهادها نیازی به دستورالعملهای رئیسجمهور نداشتند و براساس دستورالعملهای خود عمل میکردند. مثلا در سیا، تعداد کسانی که با افکار بوش همعقیده بودند اصلا زیاد نبود.
اما تئوری جدیدی که پرل مطرح میکند با بسیاری از واقعیات سیاستخارجی آمریکا در سالهای اخیر بهویژه در ارتباط با ماجرای جنگ عراق، متفاوت است. بزرگترین خطای سیا یعنی اعلام اینکه صدامحسین سلاح کشتار جمعی دارد، به این دلیل اتفاق نیفتاد که این سازمان میخواست بوش را دور بزند، بلکه به این دلیل بود که میخواست تایید و توجه کاخ سفید را جلب کند.
پرل تاکید دارد که «محافظهکاری» بهعنوان یک ایدئولوژی، شکست نخورده است بلکه مورد تهاجم نهادی در آمریکا قرار گرفته که نیرومندتر از والاستریت است و آن بروکراسی آمریکایی است. این بروکراسی اکنون همچنان در کمین است.
وال استریت ژورنال- 25 فوریه 2009