تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۶:۲۷

مهندس محمد درویش*: نفوذ یک لیتر آب در زمین جنگلی 7 دقیقه، در زمین کشاورزی 46 دقیقه و در زمین بدون پوشش 4 ساعت و 6 دقیقه است.

 چه سخنی از این ساده‌تر و در عین حال گویاتر می‌تواند اهمیت حفظ سبزینه و منابع طبیعی را در زیست محیط ایران نشان دهد. وقتی بدانیم نفوذپذیری آب در جنگل، 40 برابر خاک بدون پوشش است؛ چگونه می‌توانیم بی‌محابای فرداها در برابر تغییر کاربری غیرعلمی و افزایش برهنگی سرزمین‌مان سکوت کنیم و دم برنیاوریم؟ رخدادی که آشکارا موجودیت منابع طبیعی ما را به چالش گرفته است. از همین روست که وقتی به مرور سخنان عالی‌ترین رهبران ایران در مناسبت هفته‌های منابع طبیعی سال‌های گذشته می‌پردازیم، نمی‌توانیم همراهی خویش را با این سخن رئیس‌جمهور وقت اعلام نداریم: «اهتمام به منابع طبیعی، مهم‌ترین رکن توسعه پایدار است.»

چنین است که باید بپذیریم، تصور زیستن در جهانی عاری از مواهب طبیعی، چیزی نیست جز همان کابوس مرگبار و فضای دوزخ‌واری که اغلب ما آن را در زنهار کتاب‌های آسمانی و یا بر پرده‌ نقره‌ای هنر هفتم درک کرده‌ایم. از همین روست که کیفیت و کمیت منابع و اندوخته‌های طبیعی در هر سرزمینی، نخستین و بنیادی‌ترین شرط استمرار حیاتی پویا و با نشاط به شمار می‌رود. دریافت مهمی که همزمان با بلوغ فکری جوامع و پوست‌اندازی تمدن، نوع بشر بیشتر درمی‌یابد که چه رابطه‌ تنگاتنگ و تودرتویی با چه ابعاد عظیم و غیرقابل پیش‌بینی‌ای بین مسائل زیست‌محیطی و منابع طبیعی با کیفیت زندگی وجود دارد.

آنچه  امروز از هماوردی انسان با طبیعت برجای مانده، چیزی نیست جز انفجار  جمعیت، کاهش تنوع زیستی، آلودگی محیط‌زیست و نبود امنیت غذایی؛ درصورتی که این انتظار  زیادی نبود که نسل  دانای امروز بتواند به‌گونه‌ای رفتار کند تا دست‌کم فرزندانش بتوانند از طعم شیرین هم آغوشی با طبیعت سخن بگویند و لذت برند، نه از مصایب تلخ هماوردی با آن رنج و دردی فزاینده را تحمل کنند.

بر این اصل، گزاف نخواهد بود که بگوییم: تمدن معاصر در شرایطی نخستین دهه از هزاره سوم  عمر خویش را به پایان می‌برد که فرسنگ‌ها از مسیری متعادل و خردمندانه از منظر ملاحظات بوم‌شناختی فاصله گرفته و بسیاری از روند‌های زیست‌محیطی‌اش با شتابی پس‌رونده مواجه شده است، به‌نحوی که شاید بیش از هر زمان دیگری بتوان ادعا کرد: جامعه انسانی از بنیاد ناپایدار می‌نماید؛ ادعایی که بسیاری از اندیشمندان  حوزه محیط‌زیست بر آن مهر تأیید زده‌اند.

البته باید اذعان داشت که اندیشه «پایداری منابع طبیعی و محیط‌زیست»، در شمار موضوعاتی است که درجه‌ اهمیت‌ آن در جستارهای زیست‌محیطی، نشان از آگاهی و رفاه نسبی منطقه‌ یا جامعه‌ای دارد که موضوعات یاد شده در آن به چالش کشیده شده است. به سخنی دیگر، کشف و اندازه‌گیری و ارزیابی شاخص‌های پایداری زیست (نظیر کیفیت تنوع‌زیستی) مسئله بسیار مهمی است، اما برای آنانی که مجال آن را دارند یا این مجال به آنها داده شده است تا به مسائل بزرگ و مهم خویش بیندیشند! از همین روست که متأسفانه در اغلب کشورهای جنوب مشاهده می‌شود که مثلاً تنوع زیستی به موضوعی فانتزی بدل شده و امکانی برای پرداختن به ابعاد آن به‌نحوی که سزاوار باشد، کمتر به‌وجود آمده و می‌آید.

در حالی که تا دو یا سه دهه‌ پیش، شمار  کسانی که می‌پنداشتند طبیعت این توان را دارد تا از خود محافظت کرده (ذاتاً خود را بازسازی کند) و می‌توان فعالیت اقتصادی و توسعه‌ منتج از آن را جدای از محیط‌زیست طبیعی مورد بررسی قرار داد، در اکثریت قرار داشتند، امروزه شرایط به‌گونه‌ای دیگر رقم خورده و شاهد رشد شتابناک باورهایی هستیم که پندارهای نسل گذشته را به درستی به چالش کشانده‌اند؛ باورهایی که می‌گویند: «اگر می‌خواهیم عملکرد اقتصادی جامعه به پایداری برسد، باید ملاحظات زیست‌محیطی در فعالیت‌های تجاری بیشتر رعایت شود. اینک بهره‌برداری از مواداولیه و به‌دنبال آن تجمع و رها‌شدن  این مواد در محیط‌زیست به حجمی رسیده که از حد ظرفیت تحمل بوم‌شناختی فراتر رفته است. بنابراین برای کاستن از شتاب مصرف مواداولیه، باید مصرف  جهانی آن به بهانه‌ توسعه‌ اقتصادی، قانونمند شده و مهار شود؛چه، اگر می‌خواهیم مواداولیه‌ ما دچار تخریب نشوند، باید به آنها فرصت بازفرآوری و زیست‌پالایی مجدد دهیم.»

نتیجه

جمعیت، آلودگی و منابع3 حوزه‌ عمده‌ای هستند که ریشه‌ اغلب بحران‌ها یا دشواری‌های زیست‌محیطی جهان  ما، پیرامون یا متأثر از آنهاست. با این وجود و به‌رغم حضور طیف ظاهراً پرشمار و متنوعی از مسائل زیست‌محیطی، به قول دانیل چیراس، صاحب کتاب ارزشمند «علوم زیست‌محیطی؛ اقدام برای آینده‌ای پایدار » به‌نظر می‌رسد ریشه‌های اصلی اغلب این مسائل در حوزه محیط‌زیست به درخت واحدی می‌رسند؛ به سخنی دیگر، از آنجا که عموماً درکی ناقص و مبتنی برعلایق یا مصلحت‌سنجی‌های بخشی، متوجه اقدامات بازدارنده‌ بحران‌های زیست‌محیطی است، مشاهده می‌کنیم که راهکارهای ارائه شده یا سیاست‌های به کار رفته، بعضاً به تغییرات و جرح و تعدیل‌های حاشیه‌ای پرداخته یا تنها بخشی از یک مسئله را حل کرده‌اند و درنتیجه عملاً و با نادیده انگاشتن ابعاد واقعی بحران، مسائل را وخیم‌تر کرده و هزینه‌ درمان را در طول زمان بالاتر ‌برده‌اند. چیراس حتی پا را از این هم فراتر نهاده و صراحتاً می‌گوید: «با گذشت سال‌ها به این دریافت رسیده‌ام که بسیاری از تلاش‌های ظاهراً اساسی صورت گرفته به انگیزه‌ حفاظت از محیط‌زیست، اصلاً ربطی به موضوع نداشته‌اند!

در حقیقت، بیشتر تلاش‌ها را دقیقاً می‌توان به مثابه جانشین و وسیله‌ای موقت تلقی و ترسیم کرد، زیرا اغلب آنها فقط به نشانگان  بیماری می‌پردازند و از فهم دلایل اصلی نهفته در آن عاجزند.» به هرحال آنچه انکارناپذیر می‌نماید، آن است که نگرانی از آینده‌ زیست‌محیطی جهان و عواقب درازدستی‌های نابخردانه‌ آدمی در اندوخته‌های طبیعی آن، اینک نه صرفاً دغدغه روشنفکران و اندیشمندان حوزه محیط‌زیست که در شمار 5گرایه نخست مردان سیاسی زمین است.

امید که در آیین‌های گرامیداشت هفته منابع طبیعی در ایران، مردان و زنان سیاست‌سالار ایرانی هم عملاً ثابت کنند که رعایت ملاحظات مبتنی بر حفظ محیط‌زیست، در شمار اولویت‌های محوری برنامه‌های ایشان جای دارد. عزم دولت ایران برای انتشار گزارش ملی کشور درخصوص تغییرات آب و هوا و پیامدهای جهان‌گرمایی، می‌تواند شناسه‌ای امیدبخش در این حوزه به شمار آید؛ شناسه‌ای که انتشار نخستین پیش‌نویس این گزارش – همزمان با هفته منابع طبیعی –نویدبخش سزاوارانه آن است.

*عضو هیأت علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع