تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۵:۲۶

سیدپیام کمانه: چندی پیش هم‌اندیشی نشانه‌شناسی فرهنگ(ی) در تالار فارابی دانشگاه هنر برگزار شد.

 این برنامه که از سلسله نشست‌های هم‌اندیشی نشانه‌شناسی هنر بود، با ارائه 10مقاله به پایان رسید. در این هم‌اندیشی به مباحثی پیرامون پیوستگی و گسستگی فرهنگی، پارادوکس همانندی و تفاوت، نقد ترجمه و پدیده عدم امنیت نشانه‌ای پرداخته شد که در پی، گزیده‌ای از برخی از مباحث طرح‌شده در همایش می‌آید.

دکتر امیرعلی نجومیان در ابتدای سخنان خویش گفت: در هر نظام نشانه‌ای فرهنگی همواره کشمکش، تنش یا تقابل بین متن فرهنگی غالب یا میزبان (فرهنگی که بیشتر شکل گرفته و تثبیت شده است) با متن فرهنگی حاشیه‌ای (فرهنگ اقلیت، جدید، مهاجر یا صرفا متفاوت) شکل می‌گیرد. پژوهشگران فرهنگی در این کشمکش همواره از تحمیل فرهنگ غالب بر فرهنگ حاشیه‌ای سخن رانده‌اند. این نظریه که بیشتر در حوزه مطالعات فرهنگی (به‌ویژه نقد پسااستعماری) طرح می‌شود به فرایند «همانندسازی» اشاره دارد. در این فرایند، فرهنگ غالب و میزبان، فرهنگ مغلوب حاشیه‌ای و متفاوت را به همانندسازی ترغیب می‌کند.دکتر نجومیان پس از شرح فرایند همانندسازی به اهمیت بحث هویت در این فرایند اشاره کرد و گفت: هویت کشمکش بین همانندی و تفاوت است.

بررسی تعاریف واژه هویت نتایج جالبی دارد. در فرهنگ آکسفورد اولین معنای هویت با علامت مساوی در ریاضی نشان داده شده است. منظور از این علامت، همانندی کامل است؛ اما تعریف دیگر این است که «فردیت یا وضعیت بودن فرد خاصی که در تمام شرایط و موقعیت‌ها در زمان، یکی یا همان باشد و بماند» ولی واقعا چه کسی می‌تواند یکی باشد یا یکی بماند؟ هویت در واقع فرد را به جامعه ارتباط می‌دهد؛ به عبارت دیگر دلالت بین فرد و اجتماع است. نظریات متفاوتی درباره هویت ارائه شده است.

 یکی از این نظریات بر آن است که بحث از هویت بدون بحث از تفاوت بی‌معناست زیرا هویت نتیجه تفاوت است. در این نظر بیش از شباهت، بر تفاوت تاکید شده است. هویت تنها از طریق تفاوت با دیگران شکل می‌گیرد. این تعریف از هویت در نتیجه نگاه نشانه‌شناسی است، در حالی که هویت با دلالت همانندی، نتیجه نگاه جوهری است.

تفاوت بر پایه شباهت

دکتر نجومیان سپس به رابطه فرهنگ میزبان و میهمان و خواسته‌های دوگانه فرهنگ میزبان پرداخت: همان‌گونه که در بحث هویت تشریح شد، مناسبت فرهنگ میزبان و فرهنگ میهمان تنها به فرایند همانندسازی خلاصه نمی‌شود، بلکه متن فرهنگی میزبان در آن واحد 2خواسته یا دستور کاملا جدا و متناقض نسبت به فرهنگ میهمان دارد. فرهنگ میزبان در خواسته نخست می‌گوید «مانند من باش» ولی در خواسته دیگری به طور همزمان می‌گوید «مانند من نباش و متفاوت باقی بمان.»

به عبارت دیگر فرهنگ غالب یا میزبان هم طلب می‌کند که فرهنگ حاشیه‌ای همگون و شبیه شود و هم «دیگری» متفاوت یا متمایز باقی بماند. نظام فرهنگی غالب از سویی به تمکین «دیگری» نیازمند است تا هژمونی سلطه خود را حفظ کند و درست به همین دلیل که طلب سلطه و غلبه می‌کند، دیگری همواره باید پیشاپیش «دیگری» باقی بماند. اینجاست که با دستوری دوگانه روبه‌رو می‌شویم. برای این مسئله می‌توان مثالی را ذکر کرد؛ جمله معروفی که به میهمان گفته می‌شود «اینجا را خانه خودتان بدانید!» در عین حال که تقاضای همگونی دارد یادآور می‌شود که «اینجا خانه شما نیست»!

دکتر نجومیان با پرداختن به این مطالب به قسمت نهایی بحث خود یعنی همانندی و تفاوت در هنر مهاجرت پرداخت: با درنظرداشتن دستور دوگانه فرهنگ غالب موقعیت هنرمند مهاجر یک موقعیت ناممکن است. او باید برای هنر تعریف دوباره‌ای ایجاد کند تا بتواند خلق کند و در اینجا اهمیت رابطه هویت و خلق مشخص می‌شود؛ زیرا هر اثر هنری برگرفته از نشانه‌هایی از ساختار نشانه‌ای هنرمند است. به دلیل همان دستور دوگانه است که هویت فرهنگی سوژه به‌حاشیه‌رانده‌شده همواره هویتی «خیالی» و «غیرواقعی» باقی می‌ماند و به همین دلیل است که کشمکش بین این دو فرهنگ همیشگی است و سرانجامی ندارد چراکه اگر «همانندی» یا «تفاوت» هریک، بدون نیاز به سوی مخالف به طور کامل حاصل شود، منطق کشمکش و تنش دیگر کارآیی نخواهد داشت.

نقد ترجمه با ابزار نشانه‌شناسی

«نقد ترجمه با ابزار نشانه‌شناسی فرهنگی بین دو حیطه مطالعات ترجمه و نشانه‌شناسی فرهنگی قرار دارد»؛ مهدی مشایخی پس از طرح این نکته به رابطه بین فرهنگ و ترجمه پرداخت: ترجمه قابل تفکیک از فرهنگ نیست. ترجمه را می‌توان به عنوان محصولی فرهنگی در نظر گرفت زیرا در خلأ اتفاق نمی‌افتد. فرهنگ‌های مختلف ویژگی‌های خاص و چالش‌برانگیز خود را هنگام ترجمه بروز می‌دهند و فرایند ترجمه شرایطی آزمایشگاهی را جهت مطالعه نحوه تعامل فرهنگ‌ها فراهم می‌آورد. مطالعات فرهنگی تا آنجا که در ارتباط با بررسی تغییرات فرهنگی و نمودهای زبانی آن است، الزاما مطالعه‌ای مربوط به ترجمه است و نقطه اشتراک مطالعات ترجمه و مطالعات فرهنگی بهره‌گیری از نشانه‌شناسی به عنوان ابزار مطالعه است.

نشانه‌شناسی فرهنگی به عنوان ابزاری کارآمد برای نقد و بررسی کارکردهای ترجمه در فرهنگ مقصد محسوب می‌شود. از میان صاحب‌نظران مختلفی که در این حوزه سخن رانده‌اند «استوارت هال» با مدل «تولید، توزیع، مصرف و بازتولید» خود ابزار مناسبی برای نقد کارکرد آثار ترجمه‌شده در فرهنگ مقصد به دست می‌دهد. با توجه به اینکه زمانی نشانه ساخته می‌شود که تکرار شده و «بازشناخته» شود، تنها موقعی می‌توان گفت که ترجمه‌ای «پذیرش» شده که مفاهیم عرضه‌شده توسط آن نیز در جامعه و فرهنگ مقصد «بازتولید» شود.

مشایخی سپس به مطالعه موردی یکی از آلبوم‌های تولیدشده در آمریکا با نام «هدیه عشق» با الگوی استوارت هال پرداخت. این آلبوم اثر دیپاک چوپرا و آدام پلک است که در آن ترجمه‌ای از اشعار مولانا توسط چهره‌های شاخص و محبوب سینمای آمریکا به همراه موسیقی منسوب به «New age» اجرا می‌شود. در این اثر ویژگی‌های بومی زبان مبدأ مانند تلمیحات و اسامی خاص حذف شده و عشق از منظر مولانا با استفاده از واژه‌هایی مانند «آتش»، «شعله»، «دیوانگی» و... به عنوان عشق شهوانی ارائه شده است. بی‌شک در این نوع از مطالعه، یافتن روابط خطی و مستقیم میان متن مبدأ و مقصد راه به جایی نمی‌برد؛ از این‌رو که متن در هر دو زبان مبدأ و مقصد رابطه‌ای بینامتنی با متون پیرامون خود برقرار کرده و درک رابطه متن مبدأ و مقصد فقط در شبکه‌ای از روابط بینامتنی و بینافرهنگی قابل توجیه و تفسیر است.

آنچه بدیهی است زیرسؤال‌رفتن «اصلیت» متن مبدأ است. این آلبوم ابتدا به عنوان کالایی فرهنگی یک‌بار توسط پدیدآورندگان به همراه نشانه‌هایی خاص تولید شده، سپس این نشانه‌ها با دیگر آثار و محصولات تولیدشده در موج مولانادوستی که در دهه‌های اخیر در آمریکا رایج شده، در فرهنگ مقصد «بازتولید» شده‌اند. این بازتولید مطمئنا متاثر از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه آمریکا بوده است ولی به هر حال می‌تواند دلیلی بر پذیرش و همین‌طور سرنخی برای مطالعه نحوه کارکرد این محصول فرهنگی در جامعه مقصد باشد. مشایخی پس از این مطالعه موردی نتایج بحث خویش را در محورهای سه‌گانه زیر ارائه کرد:

1- نحوه بازتولید یک نشانه در اجتماع، انعکاس روابط قدرت و ساختارهای مسلط اقتصادی و اجتماعی است. اگر شرط پذیرش ترجمه در جامعه مقصد را استفاده و بازتولید نشانه‌های موجود در متن مبدأ فرض کنیم آنگاه فرایند ترجمه چونان سنگ محکی است که با مطالعه و ردیابی آن در جامعه مقصد می‌توان زوایایی ناشناخته از مناسبات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه مقصد را شناسایی کرد.

2- از دید نشانه‌شناسی، بومی‌سازی چیزی نیست جز حذف یا کمرنگ‌کردن نشانه‌های فرهنگ مبدأ و در عوض اتصال یا پوشانیدن نشانه‌های فرهنگ مقصد به متن ترجمه.
3 – آمریکایی‌شدن مولانا اتفاقی نیست که در نتیجه تدبیر معدودی شاعر و مترجم و ناشر به وقوع پیوسته باشد؛ این امر، خواست جامعه بوده و نمایانگر روحیه سلطه‌جو و قدرت‌طلب فرهنگ آمریکایی است که تاب تحمل نشانه‌های بیگانه را نداشته و عناصر فرهنگی وارداتی را لاجرم هم‌شکل خود می‌کند.

بررسی پدیده‌های عدم امنیت و امنیت نشانه‌ای

دکتر بابک معین ارتباط بین هنجارهای ارزشی معمول و هنجارهای معینی را تعریف کننده‌پدیده‌ای عدم امنیت و امنیت نشانه‌ای دانست. وی در تعریف این 2 نوع هنجار چنین گفت: هنجارهای ارزشی، مربوط به رمزگان نشانه‌ای هستند که با معیارهای ارزشی یک فرهنگ و جامعه مطابقت دارند؛ حال آنکه هنجارهای عینی، به واقعیت اعمال انجام‌شده مربوط هستند.در ارتباط با این 2هنجار ارزشی و عینی است که 2پدیده عدم امنیت و امنیت نشانه‌ای بدین شکل تعریف می‌شوند: زمانی با پدیده عدم‌امنیت نشانه‌ای مواجه می‌شویم که فرد به‌عنوان تولیدکننده رمزگان نشانه‌ای (زبانی، رفتاری، پوششی...) آگاه باشد که اعمال وی (هنجارعینی) با رمزگان نشانه‌ای معمول و جاافتاده مطابقت ندارند (برای مثال زمانی که فرد از چگونگی به‌کارگیری رمزگان فیزیکی و رفتار خاص که از او انتظار می‌رود تا در شرایط خاص از طرف او صورت گیرد تا صحه بر ادب و تربیت او گذاشته شود، غافل باشد اما او از این غفلت آگاه باشد). زمانی با پدیده امنیت نشانه‌ای مواجه می‌شویم که افعال و حرکات فرد فقط از دید خود او با هنجارهای ارزشی یک فرهنگ و جامعه مطابقت داشته باشد یا زمانی که رفتار وی با این هنجارها مطابقت نداشته باشد و فرد از این عدم سازش ناآگاه باشد.

دکتر بابک معین سپس به بررسی عکس‌العمل‌های سه‌گانه در قبال پدیده عدم امنیت نشانه‌ای پرداخت و گفت: این عکس‌العمل‌ها جلوه‌های مختلف دارد. عکس‌العمل اول پدیده خاموشی نشانه‌ای است که در آن فرد به دلیل نشناختن هنجارهای ارزشی و رمزگان‌های نشانه‌ای، از به‌کارگیری رمزگان نشانه‌ای معمول سر باز می‌زند و عملی انجام نمی‌دهد تا مورد قضاوت قرار گیرد. عکس‌العمل‌های دوم و سوم دو شکل متضاد هستند.

 در عکس‌العمل دوم فرد به دلیل ناآگاهی از چگونگی کاربرد رمزگان بجا و صحیح در شرایط گوناگون، در به‌کارگیری آنها به غلط اغراق کرده یا به اشتباه آنها را در شرایط نامناسب به کار می‌گیرد (برای مثال تلفظ اغراق‌آمیز «او» به جای «آ» توسط کسانی که می‌خواهند لهجه تهرانی را تقلید کنند). به همین دلیل این عکس‌العمل را «اغراق در به‌کارگیری رمزگان معمول نشانه‌ای» یا «خودبیش‌تصحیحی» می‌نامیم. عکس‌العمل سوم «تلافی نشانه‌ای» نام دارد که به آن «اغراق در به‌کارگیری رمزگان نشانه‌ای در تضاد با رمزگان معمول» نیز گفته می‌شود.

در این نوع، ممکن است فرد به دلیل ناتوانی در به‌کارگیری درست این رمزگان نشانه‌ای، معمول در به‌کارگیری رمزگان متضاد با آنها که طبیعتا غیرمعمول جلوه می‌کنند، اغراق کند یا تعمدا رمزگان نشانه‌ای متضاد را به کار گیرد (برای مثال غلو در به کارگیری رمزگان غیرمعمول پوششی در تضاد با رمزگان معمول). در تلافی نشانه‌ای، به نوعی پدیده هنجارگریزی وجود دارد. در عکس‌العمل دوم، هنجارگریزی به نوعی در راستای رمزهای نشانه‌ای هنجار است که برخلاف عکس‌العمل سوم است ولی در هردو، نوعی هنجارگریزی وجود دارد. گاهی هنجارگریزی‌ها خود هنجارهای جدیدی را پدید می‌آورند.

برچسب‌ها