به گزارش همشهری آنلاین، رسـیدگی بــه این پرونده ۱۷ اردیبهشت سال ۹۶ و از وقتی شروع شد که زن جوانی به طرز مرموزی در خانهاش در یک مجتمع مسکونی کشته شده بود. خیلی زود بازپرس کشیک قتل در محل جنایت حضور یافت و تحقیقات جنایی با انتقال جسد زن جوان به پزشکی قانونی قوت گرفت.
نخستین معاینات پزشکی نشان میداد مهشید در اثر خفگی جان باخته است اما موضوع مهمی که نظر کارآگاهان را به خود جلب کرده بود فرو رفتن جسم نوک تیز به گلوی مقتول بود.
- شکایت از زن شوهرکش | نجات معجزهآسای مرد جوان از دست همسرش | رهگذرها بدن نیمهجانش را به بیمارستان رساندند
- اعترافات جدید یک قاتل دروغگو؛ راز جنایت در ویلای کردان | مرد همسرکش بالاخره جای جسد را نشان داد
دروغگویی شوهر/ اعتراف به قتل
حسام، همسر مقتول که در همان دقایق اولیه درصحنه تحقیقات کارآگاهان حاضر بود، در حالی که از کشته شدن همسرش به شدت ناراحت بود، گفت: مــن در فرودگاه کار میکنم، ســاعت ۹ و نیم شــب بود که از محل کار به خانه برگشتم. وقتی خواســتم با کلید در ورودی را باز کنم نتوانستم چــون در از داخل قفل بود و هرچه در زدم کسی باز نکرد. نگران شــدم به همین خاطر به سراغ همسایهها رفتم و پیگیر همسرم شدم اما هیچ کس از همسرم خبر نداشت و در ادامه با کمک همســایهها و با پیچ گوشــتی قفل در را باز کردیم و وقتی وارد خانه شدم جسد همسرم را دیدم که روی تخت افتاده بود.
کارآگاهان برای کشف راز معمای این جنایت مرموز تحقیقات گســتردهای را انجــام دادنــد اما ســرنخ و انگیزهای برای این جنایــت پیدا نکردند و سرانجام با بازجوییهای بیشتر از حسام بود که او لب به اعتراف گشود و راز جنایتش را برملا کرد.
در دادگاه
پس از اعتراف حسام به قتلی که مرتکب شده بود وی به دادسرا منتقل شد و پس از مراحل بازپرسی به زندان رفت و پس از آن برای رسیدگی به پروندهاش در شعبه یکم دادگاه کیفری به دادگاه منتقل شد و پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه دادگاه رئیس دادگاه از پدرومادرمقتول نیز خواست در جایگاه بایستند. آنها مدعی بودند دامادشان مرد خوبی است و اختلافی با همســرش نداشــته است و وقتی این ماجرا رخ داده بسیار تعجب کردند. آنها علی رغم میل باطنی، خواستار قصاص دامادشان شدند.
سپس به دستور رئیس دادگاه متهم پای میز محاکمه ایستاد و در اظهاراتش گفت: من هرگز نقشهای برای کشتن همسرم نداشتم. او ادامه داد در جریان یک درگیری مهشید را کشــته اســت و ســپس بــا صحنهسازی و گذاشــتن کلید پشــت در خانــه طــوری وانمــود کــرده کــه در زمان قتل خانه نبوده اســت.
این مرد گفت: مــن و همسرم زندگــی خوبی داشــتیم تــا اینکــه مدتی قبــل از ایــن حادثه خیلــی اتفاقی هنگام بررســی گوشی همســرم متوجه شــدم او با مــرد غریبهای رابطه دارد. شــوکه شــده بودم و نمیدانســتم باید چه کار کنم. بعد تصمیم گرفتم از خودش بپرســم که این مرد کیســت اما همسرم منکر آشنایی شد و وقتی پیامهای داخل گوشی را به او نشان دادم عنوان کرد حتماً گوشی دست دخترمان بوده و به اشتباه تماس و پیامکی ارسال شده است.
وی ادامه داد: حرفــش را باور نکردم و بعــد از این ماجرا به شــدت به همســرم مشکوک شــده بــودم تا اینکــه مدتی بعد مــدارک دیگــری از این ارتبــاط پیدا کردم. اعصابــم به هم ریخته بــود و خــواب و خــوراک نداشــتم. روز حادثــه دختــرم را که ۸ ســال داشــت به مدرســه بردم و بــه او گفتم ظهــر به خانه مادربزرگــش برود چــون مــن و مادرش میخواهیــم جایــی برویــم.
حسام اظهار کرد: بعــد خودم به ســرکار نرفتــم و به خانه برگشــتم. باید تکلیــف ایــن ماجــرا را روشــن میکــردم وقتی به خانه رسیدم از همسرم خواستم توضیح دهد اما او باز هم منکر شد و کار به درگیری کشید. اعصابم به هم ریخته بود و کنترلی بر رفتارم نداشــتم. او را کتک زدم بعد دهانش را با یک شــال بستم. برای اینکه آرام شــوم به حیاط رفتم و سیگار روشــن کــردم اما وقتــی برگشــتم دیدم همســرم نفس نمیکشد ســعی کردم با فرو کردن جسم نوک تیز به زیر گلویش او را نجات بدهم اما هیچ فایده ای نداشت و مرده بود.
نمیدانستم چه کار کنم فقط تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که با صحنهسازی خودم را تبرئه کنم به همین خاطر یک پلاستیک روی سرش کشیدم و کلیــد را داخل قفل در گذاشــتم و بیرون رفتم تا همه فکر کنند همســرم به دســت یک ناشــناس به قتل رسیده است. موقع برگشــت هم طوری وانمود کردم که من ســر کار بــودم. حالا من از این کار اشتباهم پشیمانم. هرچند خودم را مستحق مرگ میدانم اما خواستار بخشش هستم. مرد جوان رو به اولیای دم کرد و گفت: مرا به خاطر نوهتان ببخشید.
پس از پایان جلسه محاکمه قضات وارد شور شدند و پس از مشورت متهم را با توجه به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم کردند. این متهم حالا با مهر تأیید قضات دیوان عالی در یک قدمی چوبه دار قرار دارد.