تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۷:۴۲

ترجمه - امیدجعفرنژاد: آیا آمریکا قرار است با کشورهای دیگر جهان رفتار بهتری داشته باشد؟

این سؤالی است که این روزها همه جا شنیده می‌شود. پاسخ به همین سؤال دسته‌بندی‌های مختلفی را در میان مردم و سیاستمداران کشورهای مختلف ایجاد کرده‌است.

نویسنده انگلیسی روزنامه ایندیپندنت در مقاله‌ای به این سؤال این‌گونه پاسخ می‌دهد که شاید این چنین باشد...اما سیاست‌ خارجی آمریکا استراتژی‌های خاص خود را دنبال می‌کند که بعید است در دولت اوباما هم تغییر کند. البته این نویسنده جایی هم برای امیدواری باقی می‌گذارد و شروطی را مطرح می‌کند که اگر آنها محقق شوند، شاید دنیا بتواند به دوران اوباما امیدوار باشد. سیاست خارجی آمریکا در معرض فشارهای ساختاری است که هنوز حل نشده باقی مانده است.

اشک‌ها سرانجام خشک می‌شوند؛ اشک‌های مربوط به سال‌های ریاست‌جمهوری بوش و همچنین اشک‌های ترس و وحشت در چشمان رئیس‌جمهور سیاه پوست آمریکا. اما در حال حاضر چه اتفاقی می‌افتد؟

مطلب پیش پا افتاده روز این است که باراک اوباما ناگزیر امید‌های جهان نظاره گر را بر باد خواهد داد اما واقعیت بسیار ملموس‌تر از این حرف‌هاست.اگر می‌خواهیم ببینیم که چگونه اوباما روی ما و دیگر مردم نقاط مختلف دنیا تاثیر خواهد گذاشت اعم از اینکه این تاثیر خوب یا بد باشد، باید عوامل ساختاری عمیقی را که سیاست خارجی ایالات متحده را تشکیل می‌دهند، پیدا کنیم.

بولیوی، فقیرترین کشور آمریکای لاتین است و محله‌های فقیرنشین آن‌که 13‌هزار پا بالاتر از سطح دریا قرار دارد به‌نظر دنیایی فراتر از تئاتر مراسم معارفه باراک اوباما می‌رسد.

اما اگر به دقت به این کشور نگاه کنیم، می‌توانیم به یکی از تناقض‌های ایالات متحده پی ببریم و آن این است که بولیوی جنبش موفقیت آمیز حقوق بشر را در خانه پرورش داده است، با این وجود آمریکا جلوی جنبش‌های حقوق بشر را در کشورهای خارجی گرفته است.بولیوی جزئیات کاملی از ضد‌و نقیض‌هایی که یک رئیس‌جمهور سیاه پوست امپریالیسم آمریکا با آن روبه‌رو است را به ما نشان می‌دهد.

اوو مورالس، رئیس‌جمهوری بولیوی داستانی بسیار شبیه به داستان اوباما دارد. در سال 2006 میلادی وی نخستین رئیس‌جمهور بومی و نمادی از وجود دموکراسی در کشورش شد.هنگامی که نیروهای اسپانیایی در قرن شانزدهم وارد بولیوی شدند، مردم بومی آن کشور را به بردگی گرفتند و از میلیون‌ها نفر تا سر حد مرگ کار کشیدند.

در سال 1950 میلادی، یک شهروند بومی بولیوی حتی اجازه نداشت تا مرکز شهر لاپاز و جایی که کاخ ریاست‌جمهوری و کلیسای جامع شهر قرار داشت، برود یا حتی به آن نزدیک شود. مردم بولیوی به میمون و بوزینه شباهت داده می‌شدند و انواع و اقسام توهین‌های دیگر را هم می‌شنیدند.

مورالس در خانواده یک کشاورز فقیر که سیب زمینی کشت می‌کرد و در کوه‌ها زندگی می‌گذراند به دنیا آمد و با خوردن پس مانده‌های پوست پرتقال و موز در میان زباله‌ها بزرگ شد.از 7 خواهر و برادر وی، 4 نفر در هنگام طفولیت مردند. در طول بزرگسالی مورالس، فرض بر این بود که بولیوی توسط اقلیت سفید پوست اداره می‌شود و سرخپوست‌ها بسیار نابالغ تراز آن هستند که بتوانند یک کشور را اداره کنند.

اگر فرض بر این باشد که ایالات متحده از نظر قانون اساسی کشوری است که دموکراسی در آن رعایت می‌شود، از آن انتظار دارید که ظهور دموکراتیک مورالس را به وی تبریک بگویند.اما صبر کنید؛ بولیوی ذخایر عظیمی از گاز طبیعی دارد که سرمایه‌ای ژئو پلیتیک و راهبردی برای آن کشور محسوب می‌شود و کشوری است که تعداد بسیار زیادی از شرکت‌های آمریکایی را در خود جای داده است.اینجاست که پیچیدگی‌ها به‌وجود می‌آیند.

قبل از روی کار آمدن مورالس، رئیس‌جمهور سفیدپوست قبلی خوشحال بود از اینکه به شرکت‌های آمریکایی اجازه می‌دهد به سادگی گاز بولیوی را با خود ببرند و مقدار ناچیری را برای مردم بولیوی باقی بگذارند. در واقع تنها 18 درصد از اشراف‌زادگان در حالی که درصد کمی از منافع را برای خود برمی‌داشتند، تمام کشور را در اختیار منافع آمریکا قرار دادند.در سال 1999 میلادی، یک شرکت آمریکایی به نام «بکتل» کنترل ذخایر آبی بولیوی را بر عهده گرفت و بهای آب مصرفی برای اکثر مردم فقیر به دو برابر رسید.

مورالس بر خلاف این برنامه انتخابات برگزار کرد.او اظهار داشت که ذخایر بولیوی باید برای منافع ‌ مردم به‌شدت فقیر این کشور صرف شود و نباید گروه کوچکی از آمریکایی‌های بسیار ثروتمند از آن استفاده کنند. مورالس به وعده خود عمل کرد. اکنون بولیوی 82 درصد از ذخایر عظیم گاز را در دست دارد و مورالس، پول آن را برای افزایش بودجه‌های مربوط به بهداشت تا میزان 300 درصد مصرف کرده و نخستین سیستم ارائه مستمری را ایجاد کرده است.

مورالس یکی از محبوب‌ترین رهبران در جهان دموکراتیک به شمار می‌رود. موجی که مورالس و چاوز در جنوب آمریکا ایجاد کرده‌اند کاملا قابل مشاهده است. میلیون‌ها نفر از مردم برای نخستین بار در زندگیشان دکترها و مدرسه‌ها را می‌بینند.

اگر این روند به‌صورتی درست و منصفانه برای مردم خود آمریکا توضیح داده شود، خوشحال خواهند شد و از آن حمایت خواهند کرد اما چگونه دولت آمریکا و ‌بیشتر رسانه‌ها‌در مورد آن عکس العمل نشان خواهند داد؟جورج بوش نسبت به اینکه دموکراسی در بولیوی در حال از بین رفتن است اعتراض می‌کند و سفیر جدید آمریکا در بولیوی، مورالس را با اسامه بن لادن مقایسه می‌کند. چرا چنین است؟اگر تمام ذخایر خود را به شرکت‌های آمریکایی بدهید، یک دموکرات به حساب می‌آیید ولی اگر ذخایر کشورتان را صرف مردم خود کنید یک دیکتاتور به حساب می‌آیید. اما خواسته مردم بولیوی چیز دیگری است.

به دلایلی که گفته شد، آمریکا سعی می‌کند وجهه مورالس را از بین ببرد. براساس یک اتفاق عجیب، تقریبا اکثر ذخایر گاز بولیوی در شرق کشور قرار دارد که ثروتمند‌ترین و سفیدپوست‌ترین افراد در آنجا زندگی می‌کنند.بنابرایـــــن دولت آمریکا هزینه‌های جنبش‌های سرسخت جدایی‌طلبان راست گرا که قصد دارند این مناطق از هم گسسته شود، پرداخته و آنها را تحریک می‌کند. سپس سفیدپوستان همانند روزهای خوش گذشته با خوشحالی گاز را به شرکت‌های آمریکایی تحویل می‌دهند و مورالس بدون هیچ ذخایری باقی خواهد ماند.

دخالت‌های آمریکا در بولیوی آنقدر زیاد شد تا اینکه مورالس در ماه سپتامبر گذشته مجبور شد سفیر آمریکا را به‌علت توطئه علیه دموکراسی از این کشور اخراج کند. اخیرا مورالس همه‌پرسی‌ای را برای قانون اساسی جدید بولیوی برگزار کرد که حقوق مردم بومی این کشور را تحکیم می‌بخشد. مردم بولیوی هم با اکثریت آرا به این همه‌پرسی رای مثبت دادند.

اما داستان اوباما و مسائل ضد‌و نقیض او ؛ اوباما فردی است که خواسته‌های خوب و درک مناسبی دارد اما در سیستمی کار می‌کند که در معرض فشار‌های غیردموکراتیک زیاد قرار دارد؛ بولیوی نمایانگر این تنش است.ظهور مورالس، آمریکایی را به یاد ما می‌آورد که جهان آن را دوست دارد.بولیوی نشان‌دهنده « بله ما می‌توانیم» و جنبش‌های حقوق مدنی است. با این وجود بودن ذخایر گاز، آمریکایی را به یاد ما می‌آورد که جهان از آن نفرت دارد.آرزوی ایجاد طیف کامل حکمرانی بر ذخایر جهان و هر آن چه که افراد بومی فکر می‌کنند.

اوباما به کدام بخش از این آمریکا تعلق دارد؟ پاسخ در خود سؤال است. مورالس به اوباما به‌عنوان برادر خوشامد گفته است و اوباما هم این مسئله را روشن کرده که بر خلاف سال‌های سوءاستفاده بوش، خواستار مذاکره است. با این وجود چه کسی از سوی اوباما به‌عنوان مشاور در امور بولیوی تعیین شده است؟ یک وکیل که نام وی «گرگ کریگ» است و یادآور «گونزالو سانچز دی لوزادا»  است. لوزادا، رئیس‌جمهور سرسخت راست‌گرای سابق بولیوی بود که بعضی از شدید‌ترین قوانین خصوصی‌سازی‌ سال 1980میلادی را وضع کرد و هم‌اکنون به جرم نسل کشی تحت تعقیب است. گروه مشاوران کریگ گفته‌اند، مورالس «حمله‌ای علیه دموکراسی» را هدایت می‌کند.

فشارهای ساختاری در سیستم ایالات متحده که خشونت را به سوی رهبر دموکراتیکی مانند مورالس رانده است، در فضای سرد واشنگتن حل نشده است.ایالات متحده هنوز هم محتاج سوخت‌های فسیلی کشورهای خارجی است تا چراغ‌های خود را روشن نگاه دارد و شرکت‌های آمریکایی هنوز هم سناتور‌هایی از2 حزب جمهوریخواه و دموکرات را با پول می‌خرند.

اما در حالی که این دلیلی برای ناامید شدن به شمار می‌رود، دلیلی برای بدگمان بودن محسوب نمی‌شود. به‌دلیل اینکه در حالی که اوباما تحت‌تأثیر آن عوامل قرار خواهد داشت، به‌تدریج آنها را با گذشت زمان از بین خواهد برد.اوباما انرژی را مستقل کرده است که این امر به منزله روی برگرداندن از نفت و گاز خارجی و روی آوردن به انرژی‌های باد، خورشید و موج‌های دریا به شمار می‌رود که در اولویت برنامه ریاست‌جمهوری وی قرار دارد.

اگر ایالات متحده دیگر محتاج گاز بولیوی نباشد، بنابراین دولت‌های آمریکا تمایل بسیار کمتری برای سرنگونی هر کسی که بخواهد بولیوی را رهبری کند، خواهند داشت.(اگر دولت‌های ایالات متحده به نفت احتیاج نداشته باشند، بسیار کمتر در عربستان سعودی و همچنین جنگ‌های نفتی در خاورمیانه سرمایه‌گذاری می‌کنند.)

اوباما همچنین اظهار داشته است که  اثرات مخرب پول‌های شرکت‌ها در سیستم سیاسی آمریکا را از بین خواهد برد. وی کمتر از هر رئیس‌جمهور دیگر آمریکا از سال 1920 میلادی تاکنون قصد داردپشت پرده پول‌های به دست آمده در شرکت‌ها را پنهان کند.هر چه اوباما بیشتر تلاش کند، جنبش‌های دموکراتیک ‌ فضای تنفس بیشتری برای کنترل ذخایر و منابع خود خواهند داشت.

اما هیچ‌کدام از اینها قطعی نیست و باید منتظر بمانیم و ببینیم. برای دیدن و دریافتن تاثیر حضور اوباما بر تحولات نقاط مهم جهان مانند بولیوی، باید منتظر ماند.

ایندیپندنت- 29 ژانویه 2009