به گزارش همشهری آنلاین، یکی از معروفترین روابط والد و فرزندی در تاریخ روانشناسی، رابطه بین «آنا فروید» و پدرش «زیگموند فروید» است؛ این پدر و دختر، در موارد مختلفی خودشان سوژه نظریات روانکاوانه خود شدند. آنا فروید، با دغدغه متفاوتی که نسبت به پدر داشت، راه خود را در حوزه روانکاوی کودکان ادامه داد.
فرزند ناخواسته
آنا فروید ششمین و آخرین فرزند خانواده بود. براساس نقلقولهایی که در متن کتابهای معروف روانشناسی آمده است، آنا فرزندی ناخواسته بود و مادرش به او توجه لازم را نداشت. همین مسئله او را به یک دختربچه ناسازگار تبدیل کرد. تنها پدرش بود که حتی به شیطنتهای آنا هم توجه مثبت نشان میداد؛ فروید در نامهای که به یکی از دوستانش نوشته بود، از او به عنوان یک «کودک زیبای تخس» یاد کرده بود.
آنا همواره حسادت شدیدی نسبت به خواهر بزرگترش داشت. سوفی که دوسال و نیم سال از آنا بزرگتر بود، از توجه مادر بهره میبرد. آنا تا آخرین لحظهای که سوفی همراه خانواده بود، با او سر ناسازگاری داشت تا جایی که برای پدرش نوشت: «من از اینکه سوفی ازدواج کرد خوشحال هستم، چون که جروبحث بیپایانی که بین ما بود، برای من وحشتناک بود.»
مادر دیکتاتور
آنا تصویر ناخوشایندی از مادرش داشت. او در زندگینامهاش نوشته است: «مادرم از خودش قانون میساخت و هیچ قانونی را رعایت نمیکرد.» او از کودکیاش به عنوان دورانی که بچههای بزرگتر خانواده او را کنار گذاشته بودند، یاد میکرد و خود را به عنوان کسی که فقط حوصله آنها را سر میبرد، به یاد میآورد.
آنا در خاطرهای از تعطیلاتی در دوران کودکیاش، این طور نوشته است: «دیگران همه سوار قایق شدند و رفتند و من را در خانه رها کردند. شاید به خاطر اینکه قایق دیگر جا نداشت، شاید هم به خاطر اینکه من زیادی کوچک بودم. در آن زمان من شکایتی نکردم و پدرم که در حال مشاهده این صحنه بود، من را تحسین کرد و تسلی داد. این کار پدر من را چنان خوشحال کرد که دیگر هیچ چیز اهمیتی نداشت.» شاید به همین دلیل بود که آنا فروید بعدها تصمیم گرفت در زمینه روانشناسی کودک و تغییر دیدگاههای آن زمان نسبت به کودکان تلاش کند.
پدر، قهرمان آنا
احساس طردشدگی آنا، او را به پدرش بیشتر نزدیک کرد. او در چهاردهسالگی در جلسات انجمن روانکاوی بهطور منظم شرکت میکرد. فروید رؤیاها و کابوسهای آنا را تحلیل کرد و آنا نتیجه این تحلیلها را در قالب مقاله به انجمن روانکاوی ارائه داد و موفق شد عضو انجمن شود.
او زندگیاش را وقف خدمت به کودکان کرد. آنا فروید با همکاری یکی از دوستانش مدرسهای راه انداخت که در آن مدرسه کودکان غذایشان را خودشان انتخاب میکردند و خودشان به کارها نظم میدادند و به آنها احترام گذاشته میشد. کودکی رنجآور آنا پشتوانهای برای تلاش در راه شناخت کودکان شد؛ تلاشهایی که نتیجه آنها تغییر دیدگاه جهانی نسبت به کودک و مسائل او بود و راهی نو را در زمینه آموزش کودکان باز کرد.