همشهری آنلاین- امیر فرخاد- فرشاد شیرزادی: جعفر ابراهیمی نصر(شاهد) متولد مهرماه ۱۳۳۰ است. او که حدود ۴۱ است به طور جدی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار می کند تا کنون بیش از ۱۵۰ عنوان کتاب در قالب های مختلف مجموعه داستان، داستان بلند، شعر، رمان، زندگینامه ائمه، بزرگان، کتاب های آموزشی و تئوری چاپ کرده است. ابراهیمی کتاب هایی هم با همکاری دیگران به چاپ رسانده که با احتساب آنها شمار کتاب هایش شاید به بیش از ۲۰۰ عنوان برسد.گفت و گوی ما را با جعفر ابراهیمی بخوانید:
برخی معتقدند قدمت ادبیات کودک و نوجوان فارسی به ۱۱ قرن می رسد. شما به این تقسیم بندی ها معتقدید؟
خیر، برای اینکه نه ما و نه اروپا ادبیات کودک و نوجوان نداشتیم. التبه منکر این نمی شوم که در گلستان مطالبی درباره آداب تربیت و چگونگی تربیت کودکان نوشته شده و یا نظامی با فرزند خودش صحبت می کند: ای چهاده ساله قرعة العین/ بالغ نظر علوم کونین// می باش به عمر خود سحرخیز/ وز خواب سحر گهان بپرهیز.
هیمن ها هم از قرن هفتم به بعد است. شعرهای عامیانه ای هم سروده شده که به دلیل ریتمیک و آهنگین بودن برای کودکان قابل فهم است. در قدیم زیاد به کودکان اهمیت داده نمی شد و خواندنی ها برای بزرگسالان بود. شعرهای دیگری هم هست که مربوط به ادبیات شفاهی ما می شود. در دوره مشروطه هم با دنیای کودکان فاصله دارد و شعرها جنبه مستقیم گویی دارد. عمر مفید ادبیات کودک در ایران به طور جدی ۵۰ سال است. نمی توانیم بگوییم رمان و یا نمایشنامه داشتیم و به شاهنامه فردوسی تکیه کنیم. ادبیات کودک مثل خیلی چیزهای دیگر از غرب وارد ایران شد و در اروپا هم از ۳۰۰-۴۰۰ سال پیش در ادبیاتشان به کودک توجه کردند.
ایرج میرزا شعرهایی دارد که برای بچه ها قابل فهم است. حتی شعری برای مادر دارد.
بیش و کم آغاز ادبیات کودک همین جاست. ایرج میرزا، بهار، یحیی دولت آبادی و بعضی از شعرهای پروین اعتصامی و چند نفر دیگر جزو همین دسته اند. میرزا چون با زبان فرانسه آشنا بود بعضی کارهاش به ادبیات کودک نزدیکتر است. حتی بعضی شعرها را مستقیم از فرانسه برداشته، شعرهایی هم دارد که خیلی جدی است مثل: داشت عباسقلی خان پسری/پسر بی ادب و بی هنری.
میرزا چون زبانش سهل و ممتنع بود شاید اگر امروز بود برخی آثارش جزو ادبیات کودک و نوجوان محسوب می شد. ولی همانطور که گفتم مستقیم گویی در شعرها وجود دارد. فقط در این میان کارهای یحیی دولت آبادی به شعر کودک و ادبیات امروزی نزدیکتر است: باز شد دیدیگان من از خواب/ به به از آفتاب عالم تاب. همانطور که می بینید دنیا و نگاه کودک بیشتر در این آثا وجود دارد. بعد از آن جبار باغچه بان است که ادبیات کودک را به طور جدی تر دنبال کرد.
بعد از او چه؟
محمود کیانوش و عباس یمینی شریف کار ادبیات کودک را دنبال کردند. البته دومی قصه هایش حرفه ای نیست و ارزش ادبی ندارد ولی دو سه شعر ماندگار دارد مثل: من یار مهربانم/ دانم سخن فروان با آنکه بی زبانم، با عنوان «کتاب» و شعر دیگری با اسم «درخت» و «ما فرزندان ایرانیم» از وی مانده است. ادبیات کودک به طور جدی با کیانوش شروع شد. بعد از آن روی قصه هایی کار کردند و در مجلات به چاپ می رسید. باید به آثار بانوی قصه نویسی ایران در بخش کودکان، فردوس وزیری اشاره کرد. در بخش قصه چند کار سمبولیک داشتیم که حرف هایشان برای بزرگسالان بود اما مفاهیم عام بود مثل «ماهی سیاه کوچولو» صمد بهرنگی که موضوعش اجتماعی و قالبش برای کودکان است. بعد از محمود کیانوش ادبیات کودک رشد خاصی پیدا کرد.
آیا آثاری مثل «قابوسنامه» اثر کیکاووس بن اسکندر بن وشمگیر زیاری در صف ادبیات کودک و نوجوان محسوب نمی شود؟
بیشتر این ها درباره تربیت و آداب زندگی است و برای کودکان نوشته نشده. او کتاب را برای وقتی می نویسد که بچه اش بزرگ شده نه برای دوران بچگی اش. در این میان باز کتاب هایی هستند مثل کلیله و دمنه که قصه هایی دارند و چون شخصیت های حیوانی اند موضوعات به نظر کودکانه هم می آیند. معمولاً نویسنده با بازنویسی و یا بازآفرینی می تواند آثاری برای کودکان به وجود بیاورند. این در بیشتر کشورها هم مرسوم است و بچه ها را هم با ادبیات کهن آشنا می کند.
هم به زبان فرانسه اشاره کردید و هم به این آثار. کتاب هایی را مثل «شازده کوچولو» اثر آنتوان دوسنت اگزوپری جزو ادبیات کودک و نوجوان محسوب می کنید؟
شهرت این کتاب ها اغلب به دلیل کارتون و یا نمایشنامه هایی است که از روی آنها ساخته شده و گرنه برای کودکان نوشته نشده. بیشتر این داستان ها در مورد کودکان است ولی به قصد خواندن آنها نگاشته نشده. آثاری مثل «شاهزاده و گدا» چارلز دیکنز «هاکلبری فین» و «تام سایر» مارک تواین و بسیاری از داستان های ژول ورن از روی داستان شان کارتون ساخته شده ولی نمی توان جزو ادبیات کودک به حسابشان آورد.
با تألیف بیشتر موافقید یا ترجمه؟
تألیف بهتر است و ما تلاش می کنیم همه تألیف کنند تا سطح کارها بالا برود. ترجمه هم به جای خودش لازم و خوب است اما آثار سطحی زیادی هم ردیف آثار تألیفی داریم که چاپ می شوند. هزینه و خرج کمتر، ناشران را به سوی این کتاب ها می کشاند چون حتی هزینه تصویرگری هم در میان نیست و یا مترجمان پول نمی گیرند. البته از لحاظ ترجمه وضع خوبی داریم و انتخاب های خوبی صورت می گیرد. آفتی که هست کارهای غربی با فرهنک ما همخوانی ندارد و حتی در مواردی هم داستان ها و شعرهای قوی تری در کشور ما هست. ترجمه زمانی که ناشران کارهای خوب انجام دهند قابل قبول است اما بسیاری از ناشران فقط به این کتاب ها بسنده می کنند.
در مورد کتاب های ترجمه اشاره کردید که با فرهنگ ما سازگاری ندارند. آیا در ادبیات کودک بیشتر جنبه های اشتراک بین بچه ها وجود ندارد؟
اگر کتابی قوی و نمایانگر فرهنگ غرب هم باشد اشکالی ندارد. منظورم کتابهایی اند که خوب باشند و نیاز امروز بچه ها را تأمین کند. اشتراک در کارهای کودک زیاد است و بچه های دنیا نیازهای خاصی دارند اما افرادی غیر حرفه ای هستند که کتاب چاپ می کنند و جنبه سلطه فرهنگ غرب بر ذهن کودکان را بیشتر ملاک و مبنا قرار می دهند. این کتاب ها بیشتر کتاب های کارتونی هستند.
مثلاً سری کتاب های «ماجراهای تن تن» چطورند؟
به شدت با کتاب های تن تن مخالفم و این کارها نیاز به بحث و گفت وگو دارد. چون نشان از استعمار امریکا و اسرائیل در کتاب ها دیده می شود. در مورد این کتاب ها که به صورت گسترده چاپ می شود خیلی متوجه قضایا نیستیم و بچه ها هم بیشتر برای جذابیت ماجراجویی کتاب آن را دوست دارند. با احتیاط باید گفت کتاب هایی هست که شاید بچه ها را در طولانی مدت از مطالعه دور کند.
در قیاس با کشور همسایه مان ترکیه وضع ادبیات کودک و نوجوانمان چطور است؟
در خاورمیانه ایران حرف اول را می زند. شاید ترکیه در ادبیات بزرگسال قوت هایی داشته باشد اما در ادبیات کودک در ایران حرکت شده. چند سال پیش در نمایشگاهی در ترکیه بودم و کتاب های آنها را پایین تر از آثار خودمان دیدم. باید بگویم بعد از انقلاب هم در عرصه تصویرگری و هم شعر و داستان حرکت خودجوشی انجام شد که موفق بود.
ادبیات کودک ما در مقایسه با ادبیات کودک اروپا از چه جایگاهی برخوردار است؟
اروپا چندین قرن است که برای کودک کار می کند و از قرن هجدهم شروع کردند و نزدیک به ۳۰۰ سال است که دارند کار می کنند و پیشینه دارند در حالی که عمر ادبیات کودک ما شاید به سختی به ۷۰ سال یا ۸۰ سال برسد. این در حالت خوش بینانه اش است. در مورد شعر شاید بتوانیم بگوییم ۵۰ سال و در مورد قصه شاید بتوانیم بگوییم ۴۰ سال چون قبل از انقلاب قصه خیلی کم داشتیم. چیزهایی هم که به اسم کودک و نوجوان چاپ می شد سیاسی اجتماعی بود و چون نمی توانستند برای بزرگسالان بنویسند برای بچه ها کار می کردند و افکار سیاسی خودشان را به بچه ها می داند و این آثار به درد بچه ها نمی خورد و جنبه نمادین داشت. بعد از انقلاب بود که ادبیات کودک و نوجوان به طور جدی پا گرفت و کسانی زندگیشان را از این راه تأمین کردند و به طور حرفه ای در حوزه تصویرگری، کتاب های علمی آموزشی و دینی چاپ شد. الآن فکر می کنم به جایی رسیده ایم که نمی خواهم بگویم برابری می کنیم با اروپایی ها اما در بسیاری شرایط شاید کار ما از آنها خیلی بهتر باشد. در شعر چون قابل ترجمه نیست کمتر اقبال مطرح شدن داشتیم ولی در داستان پیشرفت های چشمگیر بیشتری داشته ایم. فکر کنم شاعران و نویسندگانی داریم که چیزی کم از نویسندگان و شاعران خارجی ندارند ولی ما کمتر امکاناتی را که آنها دارند، داریم.
وضع ادبیات کودک و نوجوان دنیای عرب چگونه است؟
ما از عرب ها که خیلی جلوتریم، همان طور که گفتم در کشورهای خاورمیانه فکر کنم ایران حرف اول را بزند. خصوصاً از لحاظ محتوایی و شعر و داستان. البته بعضی کشورها مثل مصر و عراق خوبند و کارهایی کرده اند ولی باز هم فکر نکنم به پای ایران برسند.
چه کتاب هایی تا به حال به زبان های دیگر دنیا ترجمه شده است؟
کتاب های زیادی از نویسندگان مختلف چاپ شده، از خود من هم شاید ۱۳، ۱۴ عنوان کتاب به زبان های انگلیسی، عربی، چینی و کره ای ترجمه و در خود ایران هم به زبان های کردی و ترکی چند کار چاپ شده. منتها بنا به منحصر به فرد بودن زبان ما که تا حدودی در جهان مهجور است، ترجمه کتاب هایمان کمتر دیده می شود. البته نسبت به گذشته بهتر شده ولی ترجمه هایمان مثل ترجمه از زبان انگلیسی نیست که فراگیر باشد. مترجمانی که بتوانند از انگلیسی ترجمه کنند کم داریم. یکی از دلائلی که کمتر ادبیات ما ترجمه شده، همین است. شاید عرب ها از این نظر از ما جلوتر باشند چرا که به هر حال زبان عربی مخاطبان فراگیرتری دارد.
غیر از آموزش های دینی و آموزه های مذهبی چه چیزهای دیگری در کتاب های کودک و نوجوان ما دیده می شود؟
حرکت هایی برای گروه سنی خردسالان انجام شده که نیازهای روحی بچه های کوچک توسط شاعران و نویسندگان حرفه ای مطرح می شود. به نظرم طلیعه خوبی برای آینده است، چیزهایی مثل دست به آب رفتن را در حوزه خردسالان آورده ایم که پیش از این کسر شأن می شد. در خانه شعر کودک ترانه های متعددی چاپ کرده ایم که با عنوان «ترانه های خانه» و یا «هیچانه ها» از سوی نشر افق سال ها پیش چاپ شده. دومین کتابی که گفتم ۵۲ شعر از هفت شاعر است شعرهایی مثل «گاو حسن چه جوره» و شعرهای نمونه اینها را برای بچه ها ساخته ایم. ۲۰۰، ۳۰۰ شعر انتخاب کردیم که با ظرافت خاص به این ۵۲ شعر رسیدیم، شاید کاری باشد که در آینده ادامه پیدا کند چرا که برای بچه های تازه این حرکت ها شروع شده. در کنار کتاب های کودکان ونوجوانان کتاب های خردسالان هم به خوبی جای خودش را پیدا کرده. قبلاً در جشنواره ها فقط ادبیات کودک و نوجوان بررسی می شد. ترانه های دیگری چاپ شده که بچه ها می توانند بخوانند مثل ترانه های عروسی، تولد، ترانه های آسمان و ترانه هایی در مورد خدا. روی گزینش شعرها کارهای مثبت و طولانی مدتی صورت گرفت و زمان زیادی هم برد.
در ادبیات کودک و نوجوان کار چه کسانی را می پسندید؟
افراد زیادی هستند که برای کودکان کار کرده اند و معتقدم نویسنده و شاعر و تصویرگران بزرگی داریم. نمی توانم بگویم کدام بزرگترند. اما کسانی که با عشق و علاقه کار می کنند آثار ماندگاری دارند. در مورد شاعران از علی(ع) می پرسند کدام را دوست دارید و می گوید این شاعران مگر در میدان دویده اند که من یکی را انتخاب کنم. در مجموع یکی در داستان موفق بوده و یکی در شعر کودک و هر کدام صاحب نوعی نگاه خاص هستند و بعضی نگاهشان ماندگارتر است. اگر بخواهم اسم ببرم شاید اسم ها تکراری باشد و یا در این لحظه افرادی از ذهنم بیفتند.
چه چیز باعث شد به جای ادبیات بزرگسال به ادبیات کودک و نوجوان رو بیاورید؟
حقیقت این است که همه چیز دست خداست و به گمانم خیلی چیزها را نمی شود به اختیار خود انتخاب کرد. گاهی اوقات حتی شرایط تعیین کننده است. همان طور که بر حسب تقدیر محل تولد خودم را انتخاب نکردم استعدادها و ذوق هایی که داشتم خدا به من داده و خودم اختیار نکردم ولی فکر کنم شرایطی که باعث شد من به طرف ادبیات کودک بروم این است که در روستایی زندگی می کردم که خیلی شاعرخیز است. یکی از روستاهای اردبیل پشت کوه های هشتپر توالش. چون در ۱۰ سالگی وارد تهران شدم همیشه نسبت به زادگاهم احساس غربت داشتم، چون در دو سال اولی که در تهران بودم مادرم و برادر و خواهرم در روستا بودند و من با پدرم تنها بودم و احساس تنهایی مرا به طرف شعر سوق می داد. البته به نظرم این هم نمی تواند خیلی تأثیرگذار باشد چون وقتی در روستا هم بودم به شعر علاقمند بودم. وقتی شعری می شنیدم به دقت گوش می دادم یا جمله های قافیه داری می گفتم. حال وقتی به تهران آمدم من و پدرم و عمویم با هم زندگی می کردیم.
چه کسی شما را به کتاب خواندن ترغیب کرد؟
عمویم یک چمدان کتاب داشت که به من کمک کرد با کتاب آشنا شوم. بعد از آن خودم شروع کردم به شعر گفتن و در ۱۴، ۱۵ سالگی نخستین شعرهایم در مجلات چاپ می شد. همان موقع هم که چاپ می شد و بعد از آن، کسانی که شعرهایم را می خواندند می گفتند زبانت خیلی ساده است و سهل و ممتنع شعر می گویی و دنیا و نگاهت خیلی کودکانه است و می توانی برای بچه ها شعر بگویی اما من آن موقع آشنایی ای با ادبیات کودکان نداشتم و نمی دانستم ادبیات کودکی هم وجود دارد. در طول دوران کودکی و نوجوانی ام حتی یک کتاب هم که مربوط به کودکان و نوجوانان باشد، نخواندم و هرچه می خواندم کتاب های بزرگسالان بود آنها را می خواندم و حق انتخاب هم نداشتم. هر کتابی که دستم می رسید می خوانم تا اینکه عضو کتابخانه عمومی پارک شهر شدم و آنجا بود که می توانستم انتخاب کنم و کتاب هایی را با شرایط خودم برگزینم و همینطور کارهایم ادامه داشت تا انقلاب شد و سال ۵۸ به طور جدی شعر کودک و داستان را هم در سال ۵۹-۶۰ شروع کردم. در سال ۶۴ نخستین رمانم را با عنوان «بهار در روستای ما» به چاپ رساندم که ابتدا به صورت مسلسل در کیهان بچه ها چاپ شد و بعد توسط انتشارات امیرکبیر با عنوان «در کوچه های خیس» به چاپ رسید. این کتاب جایزه ای هم گرفت. بعد از این ها در سالهای ۶۵-۶۶ کتاب «یک سنگ یک دوست» را نوشتم. در سال ۶۷ این کتاب چاپ و برنده جایزه کتاب سال شد. این ها نخستین رمان هایی بود که برای نوجوانان در سطح کشور چاپ می شد.
قبل از اینها رمان تألیفی برای کودکان داشتیم؟
نه، قبل از آن کانون چند کتاب ترجمه چاپ کرده بود ولی تألیفی نداشتیم. من از آن به بعد کارم ادامه داشت.
از چه سالی رسما وارد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شدید؟
قبل از انقلاب کارمند دارایی بودم که اگر کارم ادامه داشت وضع مالی بهتری هم داشتم اما از سال ۶۰ انتقال پیدا کردم به کانون و از همان لحظه ای که به کانون وارد شدم از کارم لذت می بردم چون عاشق کارم و دنیای کودکان بودم، هنوز هم سعی کردم کودک درونم را حتی در ۷۰ سالگی حفظ کنم. این کار البته سخت است و با بزرگواری باید تمسخر دیگران را تحمل کرد.
چرا؟
وقتی یک فرد ۷۰ ساله کار کودکانه انجام می دهد از دید آدم های منطقی و معمولی کار غلطی به نظر می آید.
خاطرهای از آن سال ها در ذهنتان هست که با کارتان هم ارتباط داشته باشد؟
تخلصی که انتخاب کردم مربوط به دوره نوجوانی ام است. یادم می آید کلاس ششم ابتدایی بودم شعری گفتم و از معلم پرسیدم این شعر متعلق به کیست که گفت یا از سعدی است یا نظامی و جلو معلم گفتم شعر را خودم نوشتم معلم پکر شد و بعد از آن البته چند موضوع را به من داد تا رویش به عنوان شعر کار کنم. بعدها با این معلم دوست شدم. اسمش محمدی بود. اگر از دنیا رفته خدا بیامرزدش و اگر در قید حیات است خدا عمرش را طولانی کند. کتاب های زیادی به من می داد و می خواندم. انشایی به ما دادند که می خواهید در آینده چه کاره شوید و من نوشتم که می خواهم شاعر و نویسنده شوم. بچه ها موقع نوشتن انشا می خندیدند چون من دو سال بود که از روستا آمده بودم و فارسی را خوب حرف نمی زدم و وقتی که ادعا می کردم که می خواهم به زبان فارسی شعر و داستان بنویسم، شاید هم خنده دار بود ولی من پیش بینی کرده بودم که بچه ها در انشا مسخره ام کنند، نوشته بودم شاید شما مسخره ام کنید و بخندید ولی روزی فراخواهد رسید که شعرهای من در کتاب های درسی چاپ خواهد شد و بچه های شما مجبور خواهند شد شعرهای مرا حفظ بکنند. مثل ملانصرالدین که همینطور حرفی زده بود من هم حرفی زدم ولی این اتفاق بعدها به یاری خدا افتاد، شعرهایم در کتاب های درسی چاپ شد و بچه های هم نسلم شما همین شعرها را خواندند. از چاپ شعرها خیلی خوشحال بودم و دنبال کسی می گشتم که با خوشحالی ام مرا همراهی کند و با من شریک شود و بچه ها مسخره می کردند می گفتند در ایران هزاران جعفر ابراهیمی وجود دارد و یکی از دوستانی که هنوز هم با هم ارتباط داریم به من پیشنهاد کرد که تخلصی از حافظ انتخاب کنم و جالب بود که در آن سال سه نفر به نام ابراهیمی در کلاسمان بود و دو تا هم جعفر ابراهیمی! دوستم می گفت خب من هم جعفر ابراهیمی هستم می گویم شعرها متعلق به من است چه ادعایی داری که ثابت کنی؟ برای همین حافظ را باز کردم و این شعر آمد: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد/ بنده طلعت آن باش که آنی دارد. احساس کردم آن آنی و استعدادی که باید داشته باشم دارم. پس از آن دو شعر در کنار هم از من چاپ شد و دوستان هم تأیید کردند که شعرها از من است و جالب اینجا بود که کلمه «شاهد» شاهد من بود و می گفت که شعرها متعلق به من است. آن موقع نمی دانستم که شاهد چه معناهای دیگری دارد. نمی دانستم معناهای عرفانی دارد و حافظ حتی به معنی معشوق، شهید زنده و چیزهای دیگر هم از شاهد استفاده کرده است. همان شاهد روی اسمم بود و اوائل انقلاب پسوندی دنبال اسمم قرار گذاشتم و در شناسنامه جعفر ابراهیمی نصر هستم.
ادبیات کودک و نوجوان ادبیاتی است که در هیچ جای دنیا سانسور نمی شود. دست نویسنده چقدر در این ادبیات باز است؟
به نظرم اگر در هرجای دنیا سانسوری وجود داشته باشد در ادبیات کودک و نوجوان است. اگر در کشورهایی آزادی کاملی در نشر کتا بها وجود دارد در مورد کودکان سختگیری می کنند، حتی اگر کسی بخواهد سردبیر نشریه کودکی شود و یا نشر کودک راه بیندازد سختگیری بیشتری می کنند تا ادبیات بزرگسال. در ادبیات کودک همیشه نظارتی وجود دارد و در ایران هم وجود دارد. کسانی که برای کودکان کار می کنند ذاتی سانسورچی هستند یعنی هر فکری را نمی توانند برای بچه ها به طور طبیعی بگویند. طبیعی است حرف هایی که به درد بزرگسال ها می خورد به درد بچه ها نمی خورد و من باید با نگاه بچه ها به آنها بنگرم. آقای محمود کیانوش جمله جالبی دارد و می گوید کسی که شاعر کودک است حتی اگر خودش اعتقاد به خدا نداشته باشد چون کودکان به طور فطری به خدا اعتقاد دارند باید از خدا برایشان بگوید و درباره خدا شعر بنویسد. این طبیعی است که ما وقتی داریم برای کودکان شعر و داستان می نویسیم از کودک درونمان استفاده می کنیم و سعی داریم از زبان او حرف بزنیم. هرچند که یک من دیگر هم وجود دارد و گاهی وقت ها برای دل خودم هم شعر می گویم و آنجا نظارت را به کار نمی برم و دیگر آن مربی که در ذهن نویسندگان کودک هست دیگر در ذهنم وجود ندارد. ممکن است شعرهایی بنویسم که در ایران نتوانم چاپشان کنم ولی وقتی برای کودکان کار می کنم به طور طبیعی خیلی چیزها را رعایت می کنم و خیلی های دیگر هم، همین کار را می کنند. کسانی که برای کودک کار می کنند به معصومیت کودکانه اعتقاد دارند و سعی نمی کنند که چیزهایی که به درد کودکان نمی خورد وارد عرصه کودکان کنند. اما در حوزه نوجوانان فرق دارد در گروه سنی نوجوانان ممکن است در بعضی کارها با سانسور هم روبه رو شویم چون اگر ما سن نوجوانی را تا ۱۹ سالگی بگیریم در سنی است که بالغ شده و می داند عشق و شهوت چیست و اگر بخواهیم از نگاه آنها شعر بگوییم و یا داستان بنویسیم آزادی عمل کمتری وجود دارد. در حوزه نوجوان کار یکسره متفاوت است.