همشهری آنلاین - مژگان مهرابی: «دکتر محمد معین» صاحب لغتنامه معین که عمر و جوانیاش را برای اشاعه فرهنگی پارسی هزینه کرد، خانهاش در همین نزدیکی است. در همسایگی ما. این خانه روزگاری برای خودش بروبیایی داشته و فرهیختگان به آن رفتوآمد میکردند و امروز مسئولان فرهنگی منطقه آن را به موزهای تبدیل کردهاند و در آن کلاسهای موسیقی برگزار میشود.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
همسایگی دکتر و پدر همسرش
خانه بزرگی است، مساحتش بیش از ۵۰۰مترمربع به نظر میآید. کف آن آجرفرش است و از میان آن جوی باریکی میگذرد که کاشیهای آبی رنگش با دلت بازی میکند و اگر آن را دنبال کنید به حوض بزرگی که در میان حیاط میرسید. «مهدی سبحانی»، مسئول خانه موزه استادمعین منتظر آمدن ماست و با همکارانش به استقبال میآید.
استاد حدادی دکتر معین را خوب میشناسد و به این مرد بزرگ ارادت دارد. میگوید: «معین مردی بود که در نجابت، کمال و فضل همتا نداشت. آنقدر خوب بود که استاد امیرجاهد که در همسایگی او زندگی میکرد، وصلت با دخترش را به او پیشنهاد داد. از این ماجرا سالها میگذرد اما هنوز در بین جامعه ما عرف است که مرد باید به خواستگاری برود اما در مورد استادمعین این ماجرا برعکس بود.»
سبحانی پیشنهاد میدهد تا از عمارت دیدن کنیم. پلههای سنگی ما را به داخل خانه هدایت میکند. او توضیح میدهد که خانه استاد امیر جاهد و استادمعین در کنار هم قرار داشته و توسط دیواری از هم جدا میشده است. در مرمت خانه توسط شهرداری، دیوار حائل برداشته و به جای آن راه پله ایجاد شده است.
پلانهای فیلمبرداری سریال شهرزاد
دیوار خانه استادمعین آجری است. روی آن تابلو فرش و قابهای منبتکاری دیده نمیشود. هرچه هست سادگی است. تزیینات دیوار به دست نوشتهها و مدرک تحصیلی دکتر که از دارالفنون گرفته، بسنده میشود. سبحانی ما را به اتاق مخصوص دکتر معین راهنمایی میکند. ۲ اتاق تو در تو. یکی از آنها اتاق کار استاد بوده و کتابخانه بزرگی در آن قرار دارد. کشوی کتابخانه به سبک ارسیهای قدیمی باز میشود. سبحانی گله میکند که فیلمبرداری برای سریال شهرزاد صدمات زیادی به اینجا زده است. او میگوید: «چون خانه قدیمی است کارگردانهای زیادی درخواست میکنند در اینجا فیلم بازی کنند. برای اینکه خانه آسیب نبیند شرطهای زیادی را تعیین کردهایم.» نقشه بزرگی روی طاقچه است و تاریخ آن به سال ۱۳۴۴ برمیگردد. ۲ رو دارد و خطوط راهها و خطوط نفتی ایران را نشان میدهد. اتاق کنار کتابخانه محل استراحت و نشیمن دکتر بوده و چند مبل گذاشته شده تا تداعی روزهای دور همی دکتر معین باشد. چند ویترین هم هست که عکسهای قدیمی استادمعین و خانوادهاش در آن نگهداری میشود. استاد حدادی با دقت نگاه میکند و نخستین چیزی که نشانمان میدهد کارت عروسی دکتر معین است که سال ۱۳۲۴ را ثبت کرده.
تنها دکترای ادبیات در دهه ۳۰
اتاق نشیمن دکتر معین فضای خوبی برای یک گفتوگوی دوستانه است. آنجا را انتخاب میکنیم تا هم استاد حدادی درباره این این مرد برایمان بگوید و هم ما کمی خستگی از تن به در کنیم. او میگوید: «در تاریخ تولد استادمعین چند روایت است اما تاریخی که در مدرک تحصیلی او نوشته شده درست است. اردیبهشت سال ۱۲۹۷. او در محله زرجوب شهر رشت به دنیا آمد. در خانوادهای عالم و روحانی. پدرش ابوالقاسم و جد پدریاش شیخ محمدتقی ملقب به معینالعلما بود. دکتر معین خیلی زود یتیم شد و به فاصله ۵ روز مادر و پدرش را از دست داد و سرپرستی او را پدربزرگش معینالعلما تقبل کرد.»
دکتر محمد معین دوره ابتدایی را در مدرسه اسلامی گذراند و تحصیلات متوسطهاش را در دبیرستان شاپور ادامه داد. ۲ سال آخر هم به مدرسه دارالفنون رفت. سال ۱۳۱۰ به دانشکده ادبیات و فلسفه راه یافت و ۱۳۱۳ نیز موفق به اخذ مدرک لیسانس شد. این در حالی بود که ۱۶ سال بیشتر نداشت. حدادی ادامه میدهد: «دکتر معین بعد از گذراندن ۶ ماه افسری به سمت دبیری دبیرستان شاپور اهواز انتخاب شد و بعد از ۳ سال هم ریاست دانشسرای شبانهروزی اهواز را عهدهدار شد. او در سال ۱۳۳۱ موفق به اخذ مدرک دکترای زبان ادبیات فارسی شد. در واقع نخستین کسی بود که موفق به گرفتن دکترای ادبیات فارسی شده بود.»
۵ سال در اغما
استاد معین سال ۱۳۲۴ برای همکاری با علامه علیاکبر دهخدا در لغتنامه برگزیده شد. بعد از فوت آن مرحوم و براساس وصیت دهخدا به ریاست لغتنامه منصوب شد. جالب اینجاست که نیما یوشیج بدون اینکه او را بشناسد دکتر معین را وصی کارهای خود قرار داد تا اشعارش را گردآوری کند. «دکتر محمد معین سال ۱۳۲۴ با مهین پرنیان امیرجاهد ازدواج کرد. ۵ فرزند داشت که یکی از فرزندهای دو قلوی او در ۶ سالگی بر اثر بیماری آپاندیس فوت کرد.» استاد حدادی این را میگوید و ادامه میدهد: «این مرد فرزانه آذرماه سال ۱۳۴۵ بعد از بازگشت از سفر سوریه دچار سکته مغزی شده و به اغما رفت و پس از ۵ سال در تیرماه سال ۱۳۵۰ دارفانی را وداع گفت. مرحوم معین در چند سالی که در بیمارستان بستری بود، همسرش مهین از صبح زود تا پاسی از شب به بالینش میآمد و از او پرستاری میکرد. رابطه عاشقانه آنها ستودنی است.»
پیکرش غریبانه تشییع شد
حدادی به مقالهای که درباره مظلومیت دکتر معین نوشته اشاره میکند و میگوید: «در خاطرات مرحوم دهخدا آمده که برای نوشتن لغتنامه ۲ جوان در این کار به من کمک کردند. سیدجعفر شهیدی و دکتر محمد معین. جای بسی تأسف است که وقتی میخواستند کتاب را چاپ کنند پول نداشتند و هزینه آن را از فروش فضولات اسبهای مجاری پادگان باغشاه فراهم شد. روز تشییع پیکر دهخدا هیچکس نبود. برای دکتر محمد معین هم کسی نبود. من در اینباره مقالهای نوشتم با این مضمون «ای تهران بمیر... ر.»».
«عبدالرحیم جعفری» بنیانگذار انتشارات امیرکبیر در کتاب در جستوجوی صبح نوشته است: «پس از اینکه تصمیم گرفتم فرهنگ لغتی را بهصورت کاربردی تهیه کنم دوستداران دکتر معین را پیشنهاد کردند. کار حروفچینی دستی بود. هر بار غلطگیری مستلزم به هم ریختن کلمات میشد. در قراردادی که با مرحوم محمد معین نوشتم او شرط کرد تا هر اندازه که بخواهد میتواند در نسخه اولیه دست برده و غلطگیری کند. این کار تا ۱۵ بار غلطگیری ادامه پیدا میکرد. تأسف من آنجا به اوج خود رسید که فرهنگ معین وقتی چاپ شد دیگر دکتر معین در بین ما نبود. مقبره این مرد فرهیخته مقابل آقا سید جلالالدین اشرف در شهر آستانه اشرفیه است و در کنار حشمت رود قرار دارد.»
-----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۴ در تاریخ ۱۳۹۵/۰۹/۰۲