همشهری آنلاین - رابعه تیموری: دیگر کارکنان بیمارستان خاتمالانبیا(ص) خانواده حاج قاسم را خوب میشناسند. حاج قاسم توان گفت و شنود با آنها را ندارد، اما دکتر و کارمند و پرستار بیمارستان آنقدر از او و خوبیهایش شنیدهاند که همه مثل یک پدر دوستش دارند. حاج قاسم بعد از عمل جراحی که ۶ ماه پیش انجام داد، به اغما رفت و هنوز هم اسیر تخت بیمارستان است. روز یکشنبه هفته گذشته همراه تعدادی از اعضای هیئت به عیادت او رفتیم تا از این خدمتگزار موسپید دستگاه حسینی احوالپرسی کنیم.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
مهمانان ویژه
خودرو آقا محمود که وارد بیمارستان میشود، نگهبان جلو در تذکر میدهد: «فقط برای سوار یا پیاده کردن مسافر میتوانید در بیمارستان توقف کنید.» آقا محمود سرش را از شیشه کمی بیرون میکشد. نگهبان با دیدن او لبخندی میزند و میگوید: «شما هستید آقای قیاسی؟ بفرما، بفرما...»
آقا محمود جانباز ۷۰درصد دفاعمقدس است و بر اساس قوانین بیمارستان خاتمالانبیا(ص) اجازه دارد از پارکینگ محوطه بیمارستان استفاده کند. اما بعد از این مدت طولانی که او و خانوادهاش به بیمارستان رفت وآمد دارند، جدا از احترامش بهعنوان یک جانباز، به خاطر حرمت و محبت پدرش، در میان کارکنان آنجا جایگاه خاصی دارد.
زمان ملاقات است و بخشهای مختلف بیمارستان شلوغ. اتاق حاج قاسم روبهروی واحد پرستاری بخش مغز و اعصاب قرار گرفته. ربابه خانم، عروس و دخترهای حاج قاسم با پرستاران بخش آنقدر صمیمانه چاقسلامتی و خوشوبش میکنند که انگار سالهاست همدیگر را میشناسند. حاج قاسم روی تخت آرام و بیحرکت است و صدای نفسهای بلند و سنگینش که از دستگاه تنفسی پخش میشود، در فضای اتاق پیچیده است. در اطراف تخت بیماری که به اندازه پردهای از تخت حاجی فاصله دارد، عدهای از اطرافیانش حلقه زدهاند.
دلتنگیهای صبورانه
ربابه خانم به کنار تخت حاج قاسم میرود و با محبت صدایش میکند: «حاج قاسم، سلام... خوبی؟ امروز چطوری؟ ببین همه بچهها آمدهاند، محمود، فرشته، دخترها، دامادت، تو نمیخواهی بلند شوی و آنها را ببینی؟»
انگار حاجی همه چیز را خوب میشنود و متوجه میشود، اما توان حرکت و عکسالعملی را ندارد. او ۶ ماه پیش و بعد از عمل جراحی غده هیپوفیز به کما رفته و مدتی در سی. سی. یو و آی. سی. یو بستری بوده. چند روزی است که حاجی را به بخش منتقل کردهاند، اما اگر تغییری در شرایط جسمی او به وجود نیاید، او را با تجهیزات پزشکی لازم به منزل میفرستند تا خانواده پرستارش باشند.
اختلاط مادر با حاجی چنان عاشقانه و با محبت است که بچهها دلشان نمیآید احوالپرسی مادر را کوتاه کنند و ساکت و آرام کنار تخت بابا به تماشایش مینشینند. چندان نمیگذرد که حاج هوشنگ بهرامیان، حاج عسکر امانی و حاج نقی صادقی هم از راه میرسند. سلام و علیکشان با حاج قاسم با مایهای از شوخیهای دوستانه همراه است و نشان میدهد رفاقتهای کهنه آنها صمیمیتی خاص دارد. حضور ما در این جمع سبب میشود که نقل گذشتهها و صحبت از اخلاق و منش حاجی به میان آید.
حاج امانی، مداح هیئت بنتالزهرا(س) و از هممحلهایهای قدیمی خانواده قیاسی است. او میگوید: «حاجی از وقتی جوان بود، خیلی مراقبت میکرد که رفتارش حسینی باشد. آن سالها نقاش ماشین بود، همیشه نگران بود که مبادا کارش خوب نباشد و مدیون مردم شود. بنده خدا در هر شرایط مالی بود، خمس و زکات مالش را سر موقع پرداخت میکرد.»
عزیز یک محله
از روزی که حاج قاسم بیمار شده، افراد زیادی که اهل محله مقدم یا عضو هیئت بنتالزهرا(س) نیستند، به عیادت و احوالپرسی او آمدهاند. حاج بهرامیان از بزرگترهای هیئت بنتالزهرا(س) است و از ۲۰، ۳۰ سال پیش با حاج قیاسی دوست و هممحلهای بوده. او از روزهایی یاد میکند که با بچههای محل هیئت را بنا کردند: «سال ۱۳۴۲ بچههای محله مقدم دور هم جمع شدند تا برای عزاداری محرم و صفرشان جا و مکانی پیدا کنند. آن زمان کنار خانه حاج قاسم یک زمین خالی بود که ما توی آن چادر زدیم. در ماههای محرم و صفر مجالس روضه سیدالشهدا(ع) را همانجا برگزار میکردیم، ولی شبهای جمعه برای جلسات هفتگی هیئت یا وقتی ماههای عزا توی زمستان میافتاد، هیئت در خانه بچههای محل میچرخید.»
ناگفته پیداست در حال و هوای دهه ۴۰ برپایی هیئت با مشکلات خاصی همراه بوده که اگر کسی برای عشق و عقیدهاش، عواقب آن را به جان نمیخرید، در خانهاش را به روی سوگواران سیدالشهدا(ع) باز نمیکرد. در آن روزها حاج قاسم تصمیم گرفت خانهاش را مکان ثابت هیئت سیار محله قرار دهد. حاج امانی میگوید: «حاجی از سر عشق و خالصانه برای سیدالشهدا(ع) خدمت و نوکری میکند. این عشق هم از جوانی در وجودش بود.»
متین داماد حاج قاسم است. او میگوید: «حاجی خیلی مردمدار و دلسوز است. گاهی که برای خرید جهیزیه یا مایحتاج خانواده نیازمندی با هم به بازار میرویم، میبینم که چقدر دقت به خرج میدهد که هم پول امانت خیّران به بهترین شکل هزینه شود و هم وسایلی آبرومندانه برای نیازمندان فراهم کند. حاج آقا به اعضای خانوادهاش هم وابستگی و علاقه عجیبی دارد. عروس و دخترهایش یا داماد و پسرش هم برایش هیچ فرقی نمیکنند. پیر و جوان محل حاجی را دوست دارند. با محبتها و زبان خوش حاجی، جوانان زیادی پایه ثابت هیئت شدهاند.»
جای خالی باباقاسم
حاج صادقی کنار تخت حاجی نشسته و نگاهش به دستگاه تنفسی است که صداهایش تقلای حاجی برای تنظیم شدن نفسش را نشان میدهد. او میگوید: «بعد از فوت پدرم و دیگر بزرگان هیئت، حاج قاسم هیئت را خیلی خوب سر پا نگه داشت. بنده خدا آدم خیرخواهی است و اگر کسی مشکلی داشته باشد، خودش را به رنج و زحمت میاندازد تا مشکل او را حل کند.»
ربابه خانم ساکت است و با لذت به صحبتهای بقیه گوش میکند. صحبتهای عروس و دخترها که با هم روزهای خوش پیش از بیماری بابا قاسم را یاد میکنند، نشان میدهد برای مهربانیهای پدرانه و شوخطبعیهای حاجی حسابی دلشان لک زده: «یادت هست ماه رمضان که از نماز جمعه برگشته بودیم، از گرما و تشنگی جان ایستادن نداشتیم. بابا زودتر از ما به حیاط رفت و هر کدام که به خانه میآمدیم، با شیلنگ خیسش میکرد! ... هیچوقت دلش نمیآید چیزی را تنهایی بخورد و هرچه بیرون میخورد، برای همه ما میخرد...»
ماه محرم امسال جای حاج قاسم توی هیئت خیلی خالی بود. هر سال وقتی ربابه خانم و بچهها غذای هیئت را میپختند و خسته و کوفته از پشتبام پایین میآمدند، بابا قاسم کنار پلهها میایستاد و آنقدر قربان صدقه آنها میرفت که خستگیشان در برود. او امسال نتوانست مثل سالهای گذشته، پیش از رسیدن محرم، دیگ و اجاق و گوشت و بنشن غذا را روبهراه کند، اما نگرانی کارهای هیئت روی تخت بیمارستان هم آرامش نمیگذاشت.
تاسوعا و عاشورا در بیمارستان
آقا محمود تعریف میکند: «کسانی که کپسول گاز به هیئت امانت میدادند و کسی که از او گوشت و مرغ سفره را میخریدیم، خودشان این وسایل را به در خانه آوردند و گفتند حاج قاسم را خواب دیدیم که نگران هیئت است.»
شبهای تاسوعا و عاشورا، حاج قاسم به وسیله تلفن همراه دخترش، مداحی و عزاداری هیئت را گوش کرده. زهرا خانم تعریف میکند: «آن شبها که کنار بابا بودم، به یکی از بچهها زنگ میزدم و از او میخواستم تلفنش را روشن نگه دارد تا صدای مداحی هیئت پخش شود. بعد تلفن را کنار گوش بابا میگذاشتم تا او هم بشنود. گاهی شیطنت میکردم و گوشی را از کنار گوشش دور میکردم، بابا به سختی سرش را تکان میداد تا شاید بتواند به آن نزدیک شود. اگر انتظارش طولانی میشد، با مشقت چشمهایش را باز میکرد و بیقراریاش را به من نشان میداد.»
وقتی زمان ملاقات تمام میشود، متین کنار بابا قاسم میماند و بقیه از او خداحافظی میکنند. خانواده حاج قاسم آرزو دارند به دعای اهالی محل و لطف آقا سیدالشهدا(ع) در شب اربعین، حاجی باز هم توی هیئت باشد و برای دسته عزاداری خدمت و مداحی کند...
تقویم مناسبتهای دینی
مجموع برنامههــای هیئت بنتالزهرا(س) جنوب غرب، روزشمار مناسبتهای مذهبی است. این هیئت که در انتهای کوچه شهید نورانی قرار گرفته، بر خلاف بسیار از هیئتها که فقط در روزهای عزاداری محرم و صفر یا ایام شهادت ائمه(ع) مراسم دارند، در ایام جشن و شادی اسلامی هم جوش و خروش خاصی دارد. حاج قیاسی و همسرش در کنار عزاداریهای پررونق سیدالشهدا(ع) و دیگر امامان معصوم(ع)، در میلاد ائمه(ع) و مناسبتهایی مانند پیوند حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع)، عیدهای مبعث و غدیر هم برای مردم محله جشن و مراسمی باشکوه تدارک میبینند و سفرهداری میکنند تا جوانان بیشتر جذب هیئت شوند.
ساختمان کوچک و قدیمی این هیئت زمانی خانه استیجاری آقا محمود فرزند خانواده قیاسی بوده. سالها پیش وقتی اعضای هیئت زیاد شدند و منزل حاج قاسم گنجایش پذیرایی از آنها را نداشت، هیئت را به باشگاه مرحوم جمشیدی منتقل کردند.
با راه و رسم سیدالشهدا(ع)
هیئت بنتالزهرا(س) از روزی که پا گرفته بود، در کنار عزاداری و مولودیخوانی ائمه(ع)، مکان دستگیری از نیازمندان محله بود. بعد از فوت مرحوم جمشیدی، وارثانش از حاج قاسم خواستند در باشگاه فقط به برگزاری مراسم مذهبی بپردازند و نیازمندان برای رفع نیاز و بازشدن گره مشکلاتشان به هیئت مراجعه نکنند. حاج قاسم معتقد بود سیدالشهدا(ع) سینهزنی کسی را میپذیرد که از حال برادر دینیاش بیخبر نباشد و این شرط را نپذیرفت. در آن سال آقا محمود بعد از سالها مستأجری با فروش طلاهای همسرش و خودرویی که قرار بود از بنیاد جانبازان تحویل بگیرد، صاحبخانه شده بود.
اما او و همسرش فرشته خانم وقتی دیدند محرم نزدیک است و هیئت جا و مکانی ندارد، تصمیم گرفتند در طبقه دوم منزل کوچک و قدیمی حاج قاسم، در کنار پدربزرگ و مادربزرگ بچهها زندگی کنند و این خانه را در اختیار هیئت قرار دهند. خانه حاج قاسم نقلی و قدیمی است و در طبقه پایین آن که در دهه محرم هیئت خانمهای محله است، حاج قاسم و ربابه خانم زندگی میکنند، طبقه دومش که به اندازه ۲ اتاق کوچک گنجایش دارد، محل سکونت خانواده ۴ نفری آقا محمود است و در پشتبام خانه هم آشپزی هیئت انجام میشود.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۶ در تاریخ ۱۳۹۵/۰۷/۱۱