همشهری آنلاین-سودابه رنجبر: «میدان کوچک» جایی است که بیش از ۲قرن به همین نام خوانده میشود، هر چند در گذر زمان بافت و معماری مغازههای آن تغییر کرده اما تعداد آنها همان است. ۱۵ پلاک. ۴گوشه میدان باز است و از شمال به کوچه نیریزی و خیابان حرم و از جنوب به یکی از درهای ورودی حرم وکوچه سقاخانه میرسد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
عرض معبر ورودی از سمت خیابان حرم ۳متر است. از معبر که میگذری به میدانگاهی میرسی که امروز منظره چندان جالبی ندارد، مگر چهره پیرمردهایی که از همان کودکی کنار دست پدرانشان بودهاند و حالا نیز پشت دخل مغازه خودشان ایستادهاند و یک دنیا خاطره از روزهای گذشته به همراه دارند. ادبیات کهن در گفتارشان موج میزند شمرده شمرده حرف میزنند، بدون لهجه خاصی، به قول خودشان پدربزرگهایشان قبل از عهد ناصرالدین شاه در این میدان تجارت میکردند.
پاتوق آدمهای بزرگ
«کریم پورامینی» متولد سال ۱۳۱۶ است. منتظر میایستم مغازه خلوت شود، میگوید: «از وقتی دست چپ و راستم را شناختم در این مغازه بودهام. خدا رحمت کند پدربزرگم، شیخ محمد حسنپور امینی و پدرم شیخ حسین را. آنها بارفروش بودند. آن موقع اعتبار آدمها بر دینداریشان بود.» پورامینی دهه ۷۰ زندگیش را میگذراند، چشم میدوزد به مرکز میدان کوچک و میگوید: «آن روزها خیلی با صفا بود به جای درختهای کاج و نارون که چند سالی است مهمان ما شدهاند، ۳اصله درخت توت بود، وقت رسیدن توتها از هر شاخه درخت یک پسربچه آویزان بود. اینجا برای خودش بروبیایی داشت. وسط میدان یک فلکه کوچک بود که آب روان دور آن میچرخید و به جای ماشینها و دود بنزین، چهارپایان در حرکت بودند.»او در ادامه میگوید: «محلههای هاشمآباد و نفرآباد، جمعیت زیادی داشت و اینجا محل رفت وآمد آنها به میدان شهرری بود. میدان کوچک پاتوق خیلی از آدمهای بزرگ این شهر تاریخی به شمار میرفت.
پورامینی از اعتبار آدمها میگوید، از خانوادههایی نام میبرد که در آن روزها آبروی اهالی ری بودند. خانوادههای اعتمادی، رئیسی، معینی و... تاوقتی اعتمادیها در اینجا بودند به دلیل ارزش و اعتقادهای مذهبی آنها رضا پهلوی یک سرباز از اهالی ری نبرد. حتی در دوره جنگ جهانی که قحطی ایران را گرفته بود بزرگان این شهر سرمایه خود را خرج اهالی کردند، رسم آن دوران اینگونه بود. او تا ششم ابتدایی درس خوانده،مدرسهاش در همین نزدیکی بوده، در کوچه «شاه غلامان» البته امروز بهغیر از نام کوچه اثری از آن باقی نیست. پورامینی نام معلم خود را خوب به خاطر میآورد؛ «سیدعبدالرحمن».
روغنکشی با قاطر
ضلع شمالی میدان کوچک، بیش از هرجای دیگری بافت سنتی خود را حفظ کرده، مغازه خانواده احمدی با ۲۵۰مترمربع زیربنا. وارد مغازه که میشوی، عکسهای اجدادشان از بالا به پایین به دیوار میخکوب شده است. این چهرهها و نامها برای خیلیها آشناست. دفتر خاطرات خیلی از اهالی که عمری را گذراندهاند با دیدن عکسهای پدر و پدربزرگ سید یوسف احمدی، ورق میخورد. سید یوسف میگوید: «ما آنقدر از قصههای میدان کوچک شنیدهایم که خودمان گاهی فکر میکنیم در آن دوران زندگی کردهایم.»
سید یوسف، متولد سال ۱۳۵۸ است و اطلاعات خوبی از گذشته دارد. میگوید: «تاریخ بنای مغازه برای سال ۱۳۳۰ قمری است، حدود یک قرن گذشته.» ستونهای مغازه به عرض ۳متر میرسد، سقفهای گنبدی و دیوارها از آجرهای کوچک مربعی ساخته شده است. پیش از این سقفها دارای محفظهای برای تهویه بود اما برای تأمین ایمنی سوراخها را پوشاندهایم.» سید یوسف ادامه میدهد: «اینجا مغازه روغنکشی کنجد، دانههای روغنی و حلواپزی بوده است. قدیمیها خوب به خاطر دارند که نیروی چرخش آسیاب با چرخیدن قاطر تأمین میشد. قاطر به دور خود میچرخید و سنگهای آسیاب، دانههای کنجد را له میکردند و زیر دیگچه آن محفظهای بود که روغن از آنجا خارج میشد. خیلیها همان موقع برای تماشا میآمدند. مغازه بغلی ما حلواپز بودند و مشتریهای ما بهصورت عمده از شهرستانها و تهران برای خرید میآمدند. حالا همان مغازه کوچک تبدیل به کارخانه حلوا شکری ری شده است. پشت بیمارستان هفتمتیر.»
خانه رئیسیها
سردر خانه ۲ شیر سنگی خیز برداشتهاند. در دست یکی از آنها لوحی قرار دارد که روی آن نوشته است سنه ۱۳۳۰ هجری قمری. آجر چینها زینت نمای ساختمان شدهاند. ۲ سکوی کوچک در ورودی خانه است، سنتی که قدیمیها کنار در منزل مینشستند، اینجا خودش را نشان میدهد. اهالی میگویند مدتی افاغنه در این خانه زندگی میکردند و حالا چند سالی است که خالی از سکنه است.»
امیر محمد عطارنژاد، پسر عطار معروف (محمدرضا عطارنژاد) میگوید: «این خانه که حدود۱۰۶ سال از عمرش میگذرد متعلق به خانواده رئیسیهاست. خانه آنها یکی از پایگاههای مهم در شهرری بود. اهالی برای رفع مشکلات خاص خود و کدخدامنشی آنها مراجعه میکردند و آنها احترام خاصی در بین اهالی تهران و ری داشتند.» عطارنژاد توضیح میدهد که تکیه بزرگ ری از پشت خانه رئیسیها تا کوچه پاچنار ادامه داشت و رئیسیها از هیئت امنای تکیه بودند. درست روبهروی خانه آنها منزل نوربخش بود که اکنون اثری از آن خانه باقی نیست پسر نوربخش پزشک و جراح ارتوپد برای خدمت به اهالی شهر خود، مطبش را همانجا روبهروی منزل رئیسی بنا کرده بود. پزشک حاذقی که از تهران نیز بیمار داشت.
نگو میدان کوچیک بگو پارکینگ
از آن منظرههایی که اهالی قدیم از آن تعریف میکنند حالا فقط چند ماشین مانده است که خود را به زور در وسط میدان کوچک جا کردهاند. پورامینی از کسبه میدان کوچک میگوید: «ما هر روز شاهد دعوا و مشاجره هستیم، ماشینها را پارک میکنند و میروند و یکدیگر را به زحمت میاندازند. یوسف احمدی که صاحب قدیمیترین بافت میدان کوچک است نیز تأکید میکند و توضیح میدهد که کمعرض بودن معبر میدان کوچک مشکلات زیادی را برای زائران سیدالکریم(ع) ایجاد کرده. روزهای جمعه، نمازگزاران بیشتر از۱۰ دقیقه میایستند تا جمعیت حرکت کند، روز عرفه و شبهای قدر که ساعتهای طولانی اهالی پشت جمعیت در حال حرکت منتظر میمانند.»
احمدی از طرح ساماندهی بافت فرسوده پیرامون حرم حضرت عبدالعظیم(ع) نیز میگوید: «حدود ۳۰ سال است که این طرح در هاشمآباد و نفرآباد در حال اجراست، هنوز نوبت به ما نرسیده که از این بلاتکلیفی خارج شویم.» او با اشاره به نارضایتی کاسبان میدان کوچک میگوید: «اجرای این طرح با توجه به پیشنهادهای شهرداری برای ما سودی ندارد. اما از این بلاتکلیفی خسته شدهایم.ماموران اداره بهداشت ازمغازههای ما بازدید کردند و چندین باربه ما تذکردادهاند که سقف مغازهتان کوتاه است و از طرف دیگر شهرداری نیز برای ساماندهی بافت فرسوده پیرامون حرم حضرت عبدالعظیم(ع) درخواست تخلیه داده است.»
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰در تاریخ ۱۳۹۴/۰۱/۳۱