گرچه آثاری چون ترمیناتور2 این اصل نانوشته را نقض کردهاند اما این امر در مورد مهران مدیری و مرد هزار چهرهاش صدق نمیکند و همانگونه که انتظار میرفت مرد دو هزار چهره تقریبا نتوانست موفقیت قسمت اول این سریال نوروزی را تکرار کند. این مجموعه گرچه دارای نقاط درخشان خوبی نیز بود و گونههایی از فاکتورهای موفقیت قسمت اول را تکرار کرد اما در مجموع برای مهران مدیری و گروه سازنده اثری رو به جلو و موفق ارزیابی نمیشود.
مهران مدیری با خلق شخصیت مسعود شصتچی در قسمت اول، گام مهی در جهت خلق شخصیتهای ماندگار در عالم طنز برداشت و شصتچی به دلیل دارا بودن خصوصیات عمومی برخی از ما ایرانیان مثل ناتوانی در گفتن نه و استعداد خارقالعاده جوگیر شدن توانست در یک کمدی انتقادی نقشی تعیینکننده را بازی کند. انتقادات نرم از جامعه پزشکی، جامعه روشنفکری، ادبی و پلیس که قسمت اول سریال مرد هزار چهره را تا مدتها به سر زبانها انداخت اما در قسمت دوم شخصیت مسعود شصتچی بنا به دلایلی آن کارآیی قسمت اول را نداشت.
این دلایل البته چنانکه در قسمتهای ابتدایی سریال نیز به آن اشاره شد از محدودیتهای ناخواسته در عرصه طنز و طنزپردازی ناشی شد. در واقع اعتراضات نابجای جامعه پزشکی و برخی از نویسندگان و شعرا به مهران مدیری و همچنین سابقه اعتراض مشاغل و قومیتهای دیگر به آثار طنز باعث شد که فیلمنامه این سریال بسیار دست بستهتر و محدودتر از قسمت اول باشد.
گرچه به نظر میرسد ساختار رسمی صدا و سیما و سینمای ایران باید فکری جدی در مورد تبعات حقوقی پرداختن فیلمنامهها به مشاغل و قومیتها داشته باشند و از دایره انتقاد از دیگران که یکی از وظایف هنر است محافظت کنند اما این موضوع نباید بهانهای برای پرداختهای سطحی و شخصیتپردازیهای خیالی و به دور از واقعیت جامعه در عالم هنر باشد.
چنانکه مشاهده شده است کماثرترین و بینمکترین قسمتهای سریالهای مرد هزار چهره و دوهزار چهره به مشاغل یا شبکه روابط غیرواقعی مربوط میشد. آیتمهای پرداختن به گروه مافیایی در قسمت اول و جادوگرها و جادوگری در قسمت دوم مثالهای خوبی هستند چرا که طنز و کمدی هرچه به واقعیت نزدیک باشد و هرچه مخاطب خود و اطرافیان خود را در آینه آن ببیند موفقتر است.
در حقیقت باید عنوان کرد این موضوع که دایره طنز و کمدی را محدود میکند نهتنها مشکل سریال مدیری بلکه مشکل همه دستاندرکاران هنرهای تصویری و نویسندگان طنز است چرا که هر چه دایره شخصیتها و تعدد و تنوع آن در فیلمنامه کمتر باشد شبکه روابط محدودتر و با این محدودیت خلق فضاهای دراماتیک مشکلتر میشود؛ بنابراین طبیعی است که در چنین شرایطی کمدیها نتوانند به لایههای عمقی روان جمعی مخاطب نفوذ کرده و وظیفه اصلی درام یا کمدی را محقق سازند؛ گرچه افرادی چون مدیری به دلیل هوشمندی و تجربه فراوان در این عرصه سعی در زدن و گریختن از این شرایط دارند اما باز هم محدودیتها و عوامل دیگر چون سرعت تولید باعث حرکت کمدی به سطح میشود.
مدیری همواره در آثار خود سعی کرده است نگاهی انتقادی به جامعه داشته باشد. این نگاه انتقادی روی رفتارها متمرکز است؛ رفتارهایی که خلق جمعی ما ایرانیان را تشکیل میدهد؛ رفتارهای نابهنجاری که گاه به دلیل تواتر، تکرار و تاییدی که متاسفانه توسط دیگران صورت میگیرد، بدیهی شمرده شده و به عنوان خلق عمومی در جامعه رخ مینماید.
رفتارهایی چون دورویی، تعارفات بیپایه و اساس، بخل، خودشیرینی، حسادت و... که به عنوان نابهنجاری در جامعه ما عادی شمرده شده است رفتارهایی هستند که یکی از وظایف کمدی پرداخت هوشمندانه و تذکر پیدرپی در جهت اصلاح آن است. مدیری در شبهای برره نشان داد که به صورت هوشمندانه در پی بازنمایی برخی از خلقیات غلط ما ایرانیان در قالب عادتهای بررهای است. او بعد از شبهای برره در مرد هزار چهره این هدف را پی گرفت و با خلق شخصیت مسعود شصتچی در پی تمرکز روی برخی خلقیات جمعی ما برآمد.
اما در قسمت دوم شاید اصلیترین بخش داستان بحث ورود شصتچی در کسوت یک مربی فوتبال باشد. در حقیقت در بخش اول که شصتچی با مدیری اشتباه میشود بیشتر یک سلام و تعارف با مخاطب و یک خود مشت و مالی برای ورود به آیتمهای بعدی بود و این آیتم به دلایلی چنانکه باید خوب درنیامد. بنمایه اشتباه شدن شصتچی با مدیری دست افزار خوبی برای متنی خوب بود اما نه شوخیها و نه موقعیتهای ایجاد شده جذابیت لازم را نداشتند و بهنوعی سرعت در نوشتار و سرعت در تولید در این قمست قابل مشاهده بود.
اما موفقترین بخش مرد دوهزار چهره بخش فوتبال آن بود. سالیان سال است که فوتبال حرفهای با عوارض و آسیبهایش گریبانبخش رسانهای ما را گرفته است و اتفاقات و حواشی آن که کارکرد آن حداکثر سرگرمسازی و فریب نسل جوان است، بخش اعظم رسانههای ما را اشغال کرده. تیراژ بالای روزنامههای ورزشی در مقایسه با کتاب و دیگر مطبوعات و روزنامهها موید این نظر است که آسیبهای فوتبال حرفهای میتواند گریبان نسلی را گرفته و آنها را با موضوعات باسمهای و کمارزش سرگرم سازد.
مدیری با تمرکز روی این موضوع و سرشاخ شدن با جامعه فوتبالی کار ارزشمندی کرد. او با بازنمایی بسیاری از اتفاقات اخیر در فوتبال ایران مثل انتخاب مربی، ارتباط ناصحیح مطبوعات و بازیکنان و دلالی مطلب و روابط دشمنانه در داخل تیمها، مصاحبههای مطبوعاتی و... نوک تیز کمدی خود را به سمت فوتبال گرفت و با این کار درخشانترین قسمت سریال خود را نیز رقم زد و نمونهای از کمدی موفق و به روز را ارائه داد.
در ابتدای متن نوشتیم که به دلایلی مرد دو هزار چهره بهرغم برخی جذابیتها نتوانست موفقیت قسمت اول را تکرار کند، به نظر میرسد به غیر از محدود شدن دامنه طنزپردازی، عامل دیگری نیز موثر است، این عامل خود محوری مدیری در این سریال است. اگر نگاهی به بازیهای این سریال بیندازیم به آسانی درمییابیم که دیگر نقشها به خوبی پرداخت نشده و به بازیها اهمیت چندانی داده نشده است. در حقیقت تمام اجزای این سریال در جهت برجستهسازی نقش مسعود شصتچی بسیج شده بودند که قبلا در سریال قسمت اول برجسته شده بود. در این سریال توانایی دیگر بازیگران نادیده گرفته شده و نویسندگان این سریال به دیگر نقشها بهاندادند.
شاید اگر موفقترین سریالهای مدیری را پاورچین و شبهای برره بدانیم به آسانی میتوان دریافت که یکی از عوامل اصلی موفقیت این سریالها تعدد نقشها و جذابیت آنها بود. بازیگرانی چون رضا شفیعیجم، محمدرضاهدایتی، جواد رضویان و هادیکاظمی از بازیگرانی هستند که در صورت پرداخت نقش میتوانند مجموعهای را متحول کنند اما در مرد دوهزارچهره نویسندگان به آسانی از کنار این موضوع گذشتند گرچه مدیری با میمیک عالی و بازی متفاوت از شصتچی تیپی جذاب و شیرین ساخت و در قسمت اول این تیپ پیشبرنده قسمت اعظم داستان بود اما باید پذیرفت که در صورت وجود نداشتن دیگر نقشها و تیپهای تاثیرگذار در کنار مسعود شصتچی، او نیز قدرت مانور زیادی نخواهد داشت و نقش درجا خواهد زد.
در پایان باید از پایانبندی جذاب سریال نیز یادی کرد. ورود شصتچی به برره و تکرار حوادثی که برای کیانوش در شبهای برره رخ داده بود برای او شاید بهترین پایانبندیای بود که میشد برای این سریال متصور شد چرا که پایان ناگهانی یا پایان در دادگاه بهکلی تکراری و فاقد جذابیت بود و این پایانبندی نقطه آخر خوبی بود برای سریال مرد دوهزار چهره که میتوانست سریال بهتری باشد.
در هر حال امروزه مهرانمدیری چهره اصلی کمدی در تلویزیون ایران است او هنرمندی است. که مردم دوستش دارند و به هوشش ایمان دارند. او دارای بهترین فرصت برای ادای دین به کمدی و انجام وظیفه اصلی و متعهدانه این هنر مقبول و مردمی است.