همشهری آنلاین - فیروزه علیمرادیان: حاج احمد غلامرضا را بیشتر اهالی به حاج احمد اسفندیاری میشناسند زیرا او از قدیمیترین اهالی روستای اسفندیاری در منطقه است. روستایی که حالا برای خودش محلهای در کنار بوستان ۲۲ بهمن شده است. از ۷ سالگی در مجالس اهلبیت(ع) حضور فعالی داشته و نگاه نافذ و صدای دلنشینش به قلبها آرامش میدهد. وقتی از خاطرات دوران کودکی و نوجوانیاش در برگزاری مراسم مذهبی برایمان حرف میزند، ما را به گذشتههای محله و حال و هوای آن روزهای ماه محرم میبرد. میگوید تمام زندگیاش را وقف این خاندان کرده و هرچه دارد از برکت اهلبیت(ع) است. در یکی از روزهای محرم مهمان خانه پدریاش در محله خانیآبادنو میشویم و از گذشته و احوالات و برنامههایش میپرسیم. او که اصالتاً یزدی است با لهجه زیبای یزدی برای ما از گذشتههای محله میگوید.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
تاریخ ناطق و زنده محله
محل سکونت فعلی حاج احمد برجهای هرمز شهرک غرب است. خانهای که به اصرار خانوادهاش انتخاب کرده اما تمام دلبستگی و دادلدگیهایش در خانه پدری و زادگاهش محله اسفندیاری است. سالهای سال پدر در محله اسفندیاری سکونت داشته و میگوید هیچ جای تهران را با اسفندیاری عوض نمیکنم. همین علاقه خاص او به محله و اهالی است که اینک در کارنامهکاری او دهها اقدام برای محله ثبت شده است. از ساخت مسجد حضرت رسول اکرم(ص) گرفته تا ساخت مدرسه و پارک و امکانات فرهنگی اجتماعی. همه جای محله و کوچهپسکوچههایش را به خوبی میشناسد زیرا عمری با چشمان خود شکلگیری این کوچه و خیابانها را دیده است. میتوان از صحبت و خاطراتی که دارد کتاب محله نوشت. حاج احمد تاریخ ناطق و زنده محله ماست.
قدیمیترین اهالی
حدود ۱۴۰ سال پیش پدربزرگ حاج احمد از یزد به روستای اسفندیاری در حاشیه شهرری کوچ میکند. از اینرو میتوان اجداد او را از قدیمیترین ساکنان منطقه دانست. حاج احمد در سال ۱۳۲۴ در همین روستای اسفندیاری متولد میشود. از معدود اهالی منطقه است که ۵۲ سال پیش دیپلم گرفته و به همین خاطر آن زمان اهالی او را یکی از باسوادترین فرد روستا میدانستند و بسیاری از کارهای خود را برای پیگیری به او واگذار میکردند. حاج احمد از روزهای جوانیاش میگوید: «۲۳ سال بیشتر نداشتم که به خاطر اعتماد اهالی تمام کارهای روستا به من واگذار و من نماینده مالکان روستا شدم.»
شروع خدمت به حسین(ع) از دوارن نوجوانی
نخستین هیئت در روستای اسفندیاری توسط دایی حاج احمد برپا شد. راهاندازی این هیئت محلی برای خودش سبک و روش خاصی داشت. پیرغلام محله خاطرات شیرینی از مشارکت اهالی در برپایی هیئتهای قدیمی دارد و میگوید: «آن زمان مسجد و هیئت زیادی در شهر و روستاها نبود. مسجدهایی هم که ساخته شده بود مکانهای کوچکی فقط برای برپایی نمازجماعت و مراسم ختم بود و ظرفیت همه عزاداران را نداشت. در روستای ما سالی یکبار در گوشهای یک حسینیه به مدت ۲ هفته بنا میشد.
بزرگان روستا، محلی مناسب برای برپایی مراسم انتخاب میکردند و ظرف چند روز با کمک چوبهای بزرگ و پیتهای حلبی پر از خاک و سیمان ستونهای تکیه را درست میکردند. هر کسی از خانه خود پارچه و پرچم مشکی میآورد و دیوارها و سقف حسینیه ساخته میشد. یادم هست آن سالها هر یک از اهالی ده، از خانهاش فرش و گلیم برای ۲ هفته به حسینیه روستا میآورد و بعد از پایان مراسم میبرد. سطح معیشت اهالی به گونهای نبود که بتوانند برای حسینیه و تکیه لوازم و وسایل بخرند. راستش را بخواهید همه هیئتهای قدیم اینگونه بود و با مشارکت و لوازم خانههای اهالی پا میگرفت اما کمکم با نذورات اهالی برای روستا چند حسینیه دائمی ساخته شد.»
عزاداری در روستای اسفندیاری
این قدیمی روستای اسفندیاری در ادامه به نکته جالبی اشاره میکند و میگوید: «۶۰ سال پیش در روستای ما تلویزیون نبود و کمتر کسی هم رادیو داشت. اهالی خیلی در جریان مناسبتهای تقویم نبودند. چند روز قبل از ماه محرم با پارچههای مشکی و پرچمهای یاحسین(ع) که در خانههای بزرگان نصب میشد اهالی متوجه میشدند که محرم در راه است. یادم هست پیش از محرم چند نفر از اهالی دیگهای مسی هیئت را میسابیدند تا سفید شود.»
در مراسم عزاداری آن سالها صفا و سادگی خاصی بود. هرشب روضه متعلق به یک خانه بود و اعضای آن خانواده، تمامی لوازم برپایی مراسم روضه را آماده پذیرایی میکردند. حاج احمد این جمله را میگوید و در ادامه از مشارکت اعضای خانواده در برپایی مراسم عزاداری در روستا بیشتر صحبت میکند: «پیش از شروع ماه محرم به تمامی اهالی فراخوان داده میشد که در لیستی نام و شب مختص به اجرای روضهشان را ثبت و تمامی ملزومات را حاضر کنند. قبل از روز عاشورا همه خانوادهها مبالغ مربوط به تهیه ناهار ظهر عاشورا را جمع میکردند و با سادگی هرچه تمام دیگها را روی اجاقهای هیزمی گذاشته و اغلب غذاها پلو به همراه خورشت قیمه و قرمهسبزی بود.»
حفظ دیوان حافظ؛ یادگار مادرم
حاج احمد پیرمرد خوش اخلاق و مردمداری است که به گفته خودش آداب معاشرت و مردمداری را از مادرش «معصومه حسینی» که در زمان خودش تنها زن با سوادمحله اسفندیاری بود و حافظ دیوان حافظ، به ارث برده است.
او عشق و ارادتش به اهلبیت(ع) را هم مدیون مادرش میداند و میگوید: «از همان کودکی به واسطه پدر و مادرم با اجرای این مراسم مذهبی آشنا شدم و رفته رفته که بزرگتر شدم و به شرایط مالی مناسبی رسیدم با کمک دیگر اعضا برای هیئت ملزومات بهتر و بیشتری تهیه کردیم و این رسم تا به الان ادامه پیدا کرد. در آن روزها مرحوم مادرم چراغدار برگزاری هیئت بود و ارادت خاصی به اهلبیت(ع) داشت و ما هم در حد توان راه او را پیش رفتیم و حالا خانه ما سالیان سال است که در خدمت عزاداران و مهمانان حسینی است.»
او ادامه میدهد: «سال ۱۳۵۴ با همسرم که خانمی بسیار متدین است ازدواج کردم و از همان سالهای ابتدای زندگی، خانه ما عزاخانه اربابم ابا عبداللهالحسین(ع) شد.
از سال ۱۳۶۰ هم طبق وصیت مادرم و با علاقه و عشق خودم وهمسرم به برپایی مراسم مذهبی پرداختیم. ۳ فرزند دختر دارم که به برکت صاحبان مجلس و تربیت خوب همسرم هر ۳ حسینی هستند و به مدارج عالی دست پیدا کردهاند.»
توسل به حضرت زهرا (س) رمز موفقیت خانوادهام است
برکت زندگیام را از ارادت به ائمه(ع) و بهویژه خانم فاطمه زهرا(س) دارم. حاج احمد این جمله را میگوید و ادامه میدهد: «از مادرم یاد گرفتم تا همیشه و همه جا به اهلبیت(ع) توسل کنم و آنها را الگوی کارهای خود قرار دهم.»
او به تولد فرزندانش اشاره میکند و میگوید: «با تولد دخترانم زندگیام دگرگون و بیشتر از گذشته درهای رحمت الهی به رویمان باز شد. دخترهایم در این مجالس بزرگ شدند و وابستگی خاصی به حضرت زهرا(س) دارند. به برکت همین وابستگی فرزندانم از همه لحاظ الگو و نمونه هستند.»
خانهام عزاخانه ارباب است
گرچه خانواده حاج احمد به شمال شهر و برجهای هرمز شهرک غرب رفتهاند اما هنوز هم خانه سابق آنها مثل سابق پابرجاست و به فروش نرفته است. حاج احمد این خانه را نفروخته و هر سال ماههای محرم و صفر در اختیار عزاداران امام حسین(ع) قرار میدهد. حاج احمد از توسعه این هیئت خانگی برایمان میگوید: «دوست دارم بهزودی و با لطف و نظر خدا این خانه قدیمی را به ساختمان ۴ طبقه تبدیل کنم البته در حال حاضر خانهام در تمام اعیاد و مراسم مذهبی در خدمت ائمه اطهار(ع) است، اما دوست دارم فضای بیشتر و بهتری را به این امر اختصاص دهم.»
در ادامه حاج احمد از علاقهای که به محله دارد میگوید: «با آنکه در حال حاضر خانهام اینجا نیست اما محل کارم اینجاست و بیشتر روز اینجا هستم. زندگی و همنشینی کنار همسایههای قدیمی را دوست دارم.»
دغدغههای حاج احمد
پیرغلام محله اسفندیاری دغدغههای بسیاری دارد و میگوید: «متأسفانه در چند سال اخیر تهاجم فرهنگی زیاد شده است. ما فرهنگ و تمدن اصیلی دارم. متأسفانه جوانان ما به سمت غربی شدن و فرهنگ بیریشه غرب سوق پیدا کردهاند. بهتر است خانوادهها بیشتر روی این موضوع وقت بگذارند و شرایط مناسب را برای حضور در مجالس حسینی آماده کنند. بهتر است با کلام شیرین و جذاب با جوانان صحبت کنیم. به آنها مسئولیت بدهیم و حتی اگر خطایی کردند با زبان و برخورد مناسب آنها را به راه بیاوریم. مگر نه اینکه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در متوجه کردن شخصی که به غلط وضو میگرفت با خوش خلقی آن فرد را راهنمایی کردند! پس بهتر است با جوانان دوست باشیم.»
-----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۹ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۸/۰۶