به گزارش همشهری آنلاین، پنجشنبه گذشته به بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مردی در خانهاش با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. دقایقی از اعلام این گزارش میگذشت که تیم جنایی در محل حادثه حاضر شدند. مقتول مردی میانسال بود که در طبقه زیر همکف ساختمان به همراه همسر و فرزندانش زندگی میکرد. او با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود و همسر و دختر ۲۲سالهاش میگفتند که وی توسط فردی غریبه به قتل رسیده است.
روایت مادر
مادر خانواده (همسر مقتول) ابتدا به کارآگاهان گفت: همه ما خواب بودیم که ناگهان با شنیدن صدای مهیبی بیدار شدیم. مرد غریبهای را دیدیم که با پارچه صورتش را پوشانده بود. وی چاقویی در دست داشت و من و دخترم را تهدید کرد. سپس بالای سر شوهرم رفت و درحالیکه او خواب بود با ضربات چاقو وی را به قتل رساند.
وی ادامه داد: ما متوجه قتل نشدیم چون قاتل ناشناس دست و پای من و فرزندانم را بسته و در اتاق زندانیمان کرده بود. فقط از روی صدا متوجه شدم که او به شوهرم حمله کرده است. قاتل بعد از آنکه جان شوهرم را گرفت فرار کرد. احتمال میدهم که شوهرم با این مرد دچار خصومت شده و انگیزه قاتل انتقامجویی بوده است.
روایت دختر
دختر ۲۲ساله مقتول دومین فردی بود که در محل جنایت مورد بازجویی قرار گرفت. او اما روایت متفاوتی بیان کرد و گفت: وقتی قاتل ناشناس وارد خانه شد، مادرم نبود؛ او برای خرید از خانه بیرون رفته بود و وقتی برگشت دید که قاتل ناشناس در خانه ماست. قاتل صورتش را پوشانده بود و ما نتوانستیم وی را ببینیم.
اظهارات مادر و دختر تناقض داشت و بهنظر میرسید هر دو اسرار جنایت را میدانند و در این جنایت نقش دارند. آنها وقتی متوجه شدند که دروغ بافیها و داستان سراییشان لو رفته، مرد همسایه را بهعنوان قاتل معرفی کردند.
دختر جوان گفت: مرد ۴۵سالهای به نام فرهاد در اتاقکی در پشتبام ساختمان ما زندگی میکند. من و او با یکدیگر آشنا شده بودیم و کمکم سفره دلم را برای او باز کردم. برایش گفتم که پدرم چقدر مرا اذیت میکند و او هم بهخاطر من، جان پدرم را گرفت و من شاهد جنایت بودم.
روایت مرد همسایه
وقتی دختر جوان، فرهاد، مرد همسایه را به عنوان قاتل معرفی کرد، مأموران وی را بازداشت کردند. هر ۳متهم این پرونده صبح دیروز به شعبه دهم دادسرای جنایی تهران منتقل شدند و پیش روی قاضی امیرحسین علیمردان قرار گرفتند.
بی گناه یا قاتل؟
آنچه تحقیقات پلیس نشان میدهد از این حکایت دارد که مرد همسایه با همدستی دختر خانواده دست به جنایت زده است. به همین دلیل در جلسه بازپرسی قاضی اتهام قتل را به مرد ۴۵ساله که اعتیاد به شیشه دارد تفهیم کرد. اما او خودش را بیگناه دانست و گفت: من زمانی که مقتول به قتل رسید، خواب بودم.
قاضی: مگر زمان قتل را میدانی؟
متهم: خب وقتی همسر و فرزندش داد و فریاد راه انداختند، من بیدار شدم.
قاضی: مادر و دختر میگویند که تو مرتکب قتل شدهای؟
متهم: دروغ میگویند؛ من کسی را نکشتم. خودشان دست به یکی کردند تا مرا متهم جلوه بدهند. آنها برای من توطئه چیدهاند.
قاضی: چرا باید تو را قاتل معرفی کنند؟
متهم: نمیدانم، از خودشان بپرسید.
قاضی در این لحظه از مادر و دختر پرسید که انگیزه مرد همسایه از قتل چه بوده است؟
دختر پاسخ داد: چون فرهاد (مرد همسایه) با پدرم بر سر مسائل مالی اختلاف داشت. فرهاد مستأجر پدرم بود و بر سر پول دست به جنایت زد. زمان حادثه مادرم در خانه نبود که ناگهان در را زدند. در را که باز کردم، فرهاد با چاقو وارد شد و سراغ پدرم رفت.
قاضی: مادرت کجا بود؟
همسر مقتول پاسخ میدهد: من بیرون بودم. رفته بودم خرید.
قاضی: اما آثار چاقو و خراش روی دستانتان وجود دارد؟
مادر: من به گربههای خیابان غذا میدهم و گربهها به دستانم چنگ انداختهاند. از طرفی وقتی من رسیدم، فرهاد بالای سر شوهرم بود که با او درگیر شدم و دستانم زخمی شد.
قاضی از فرهاد میپرسد: در این مورد چه دفاعی از خودتان دارید؟
من قاتل نیستم. (او آستینش را بالا داده و ادامه میدهد:) اگر من قاتل باشم باید آثار چاقو روی دستانم وجود داشته باشد، اما میبینید که هیچ آثاری نیست!
قاضی: تو با مقتول اختلاف داشتی؟
متهم: نه اصلا. اما مادر و دختر با مقتول اختلافات شدیدی داشتند.
قاضی: چه اختلافاتی؟
متهم: آنطور که من شنیدم مقتول اخلاق خوبی نداشت. بر سر همه چیز با همسر و دخترش اختلاف داشت. دختر مقتول بارها به من گفته بود که کاش پدرش بمیرد. حتی مادر خانواده میگفت یک روز همسرش را به قتل میرساند. آنها با همدستی یکدیگر جان مقتول را گرفتهاند.