کوچه‌پسکوچه‌های پا به سن گذاشته منطقه ما سجل دارند، این را می‌شود حتی از پیشانی آنها خواند. هر نامی حکایتی دارد تلخ و شیرین که کمتر گفته و شنیده شده است.

همشهری آنلاین- فاطمه شعبانی: سیمای این کوچه‌های تنگ و ترش در گذر ایام تغییر کرده و ساکنان آن یا کوچ کرده‌اند به محله‌ای دیگر یا شتافته‌اند به دیار باقی و تنها یک نام بخشیده‌اند به کوچه. قصد داریم بعد از این به سراغ کوچه‌های قدیمی منطقه برویم و پای خاطرات اهالی آنها بنشینیم. یا علی گفتیم و کار را از بن‌بست شهید «ابوالفضل سنجری» یا همان کوچه «صدیق‌الدوله» در محله پامنار آغاز کردیم.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

کوچه با شیب ملایمی از پیاده‌رو خیابان شهید مصطفی خمینی‌ـ سیروس‌ـ جدا می‌شود. در ورودی کوچه نام شهید سنجری روی دیوار آجری قاب شده و در نخستین بن‌بست سمت چپ نام صدیق‌الدوله همچنان بر سینه دیوار است. نخستین بن‌بست سمت راست آجر روی آجر خانه‌ای نوساز می‌رود و آمد و شد کارگران به خوبی مشهود است. سبزی فروش دوره‌گرد با چرخ‌دستی‌اش تا انتهای کوچه می‌رود و برمی‌گردد و زن‌ها با چادر گلدار برای افطارشان سبزی خوردن و سبزی آش می‌خرند.

«آهن پاره، ضایعات خریداریم» این ترجیع‌بند آواز جوانی است که کوچه را چند بار گز می‌کند اما از وسیله کارش خبری نیست. ماشین نیسانی در میانه کوچه پارک می‌کند و دقایقی بعد موتورسواری که از انتهای کوچه می‌آید به سختی خود را از تنگی راه بیرون می‌کشد و بدون غر زدن رد می‌شود. کوچه بن‌بست است و این کوچه بن‌بست خود ۵ کوچه بن‌بست دارد که ۲ تای آن با نام‌های صدیق‌الدوله در ابتدای کوچه و دیگری در وسط کوچه به نام زرافشان نامگذاری شده‌اند.

سر کوچه زرافشان بوته یاسی قدیمی به اصرار شاخه‌هایش را به کوچه کشانده است تا از حال و هوای کوچه باخبر شود. کوچه‌های قدیمی شباهت زیادی به آلبوم عکس دارند. وقتی که ورق می‌زنی همین‌طور خاطره است که جلوی چشمت قطار می‌شود. سر هرعکسی زمان طولانی مکث می‌کنی و به چهره تک تک آدم‌هایش خیره می‌شوی، خیلی‌ها از دنیا رفته‌اند و خیلی‌ها بزرگ شده‌اند، زیر لب با افسوس می‌گویی: انگار همین دیروز بود، یادش به خیر... 

کوچه‌ای با پنج حق راه

زمانی که «طهران» هنوز «تهران» نشده بود ایل و تبار قاجار که هرکدام «دوله‌ای» را یدک می‌کشیدند مالک زمین‌های زیادی در داخل و اطراف تهران بودند. از قضا صدیق‌الدوله هم یکی از همین بی‌شمار شاهزاده‌های قاجاری بوده که در زمان خودش از اسم و رسمی برخودار و ۲ کوچه در محله پامنار به نام و کل زمین‌های این کوچه در متراژ ۴۰ هزارمتر متعلق به او بوده است. قریب به صد سال قبل دری به تخته می‌خورد و زمین‌ها به قطعه‌های مختلف در متراژهای ۱۵۰ تا ۷۰۰ متری تقسیم و فروخته می‌شود.

وجود ۵ کوچه بن‌بست در این کوچه‌ـ که خودش هم بن‌بست است‌ـ به خاطر «حق راه» است. در خانه‌های این کوچه جوی آبی جاری بوده که از قنات‌های شمیران سرچشمه می‌گرفته و باغچه‌ها و حوض‌های خانه‌ها را آبیاری می‌کرده است. آن روزگار درخت‌های توت و انجیر و خرمالو درخت‌های مثمر تهران و کاج و چنار درخت‌های بی‌ثمر تهران محسوب می‌شده است. آب جوی، آب خنکی به شفافیت اشک چشم، معروف به آب «حاج علیرضا» بوده است. آن زمان آب در آب انبار ذخیره می‌شد و کلی جک و جانور مثل زالو و قورباغه در این آب زاد و ولد می‌کرد و زن‌ها سر تلمبه آب پارچه می‌بستند تا جانورها بیرون نیایند! آب جوی تا ۲۵ سال قبل هم جاری بوده و از آن سال جلو آن را گرفته‌اند و دیگر از آب خبری نیست که نیست.  

ساکنان کوچه

اما چند تا از ساکنان کوچه می‌گویند: نخستین خانه منزل حاج «عبدالنبی» بوده که مسجدی هم به نام مسجد ابوالفضل در خیابان مصطفی خمینی دارد. ملک حسینیه زائران کربلا هم که قدمتش به بیش از صد سال می‌رسد از «حاج آقا دربندی» بوده است، در این حسینیه علاوه بر مراسم عزاداری، مشکلات مردم محل هم رتق و فتق می‌شد. از دیگر ساکنان کوچه دکتر تقی بانکی، چشم پزشکی بوده که پسرش اوایل انقلاب مدتی وزیر می‌شود. خانواده شهید سنجری، آقای کریم‌آبادی که کاسب و آقای حکیمی که مدیر مدرسه بوده است هم در این کوچه ساکن بودند.

خانه پلاک ۸ از معدود خانه‌های کوچه است که شکل قدیم خود را حفظ کرده، این خانه را «حاج عباس نویدمعمار» حدود ۸۰‌ـ ۹۰ سال قبل خیلی خوب و محکم می‌سازد. کارگرهای قدیم آفتاب نزده می‌آمدند و آفتاب رفته بساطشان را جمع و در ساخت‌وساز رعایت خیلی از چیزها را می‌کردند. بعدها خانه را حاج علی‌اکبر کاظمی می‌خرد و هم اکنون با ۳ پسرش در طبقات مجزا به‌طور صمیمی با هم زندگی می‌کنند. بیش از ۴۰، ۵۰ سال است که دوازدهم هرماه از ساعت ۳ تا ۶ بعدازظهر در منزل حاج آقا کاظمی بساط روضه زنانه برپاست. روضه‌خوان‌هایی که از قدیم و ندیم می‌آمدند و حالا هم می‌آیند مثل آقا میرزایی و آقای محبی، همه مردم محل از این مجلس روضه باخبر هستند و اغلب هم ۷۰، ۸۰ نفر شرکت می‌کنند طوری که گاهی در خانه بزرگ آنها جا برای نشستن نیست.  

کوچه هنوز مسکونی است

حاج «علی اکبرکاظمی» تمام ۶۷ سال عمرش را در محله پامنار سپری کرده است و در کوچه صوفانی کنار منزل آیت‌الله ‌ثقفی ‌ـ پدر زن حضرت امام خمینی(ه) – کنار مسجد شاه‌آبادی به دنیا آمده و چندین سال می‌شود که ساکن کوچه صدیق‌الدوله است. خانه آقای کاظمی بسیار زیبا بازسازی شده، وسایل قدیمی با تنوعی از اقوام در چیدمانی منظم، خانه را شبیه یک موزه کرده است. برای آقای کاظمی هرچیز بی‌ارزش قدیمی به نوعی عتیقه محسوب می‌شود، می‌خواهد این صورت جهیزیه مادر باشد یا قباله ازدواج که همه را به دیوار قاب کرده است.

حاج آقا کاظمی می‌گوید: «ما زحمات گذشتگان را محافظت می‌کنیم. ‌» او از پدرش هم تعریف می‌کند: «پدرم اوس محمود از مریدان مرحوم آیت‌الله ‌کاشانی بود که مغازه‌اش را در لاله‌زار فروخت و به پامنار آمد تا همجوار مرحوم آیت‌الله ‌کاشانی باشد. پدر به زبان‌های روسی، عبری و ترکی آشنایی داشت و خیاط ماهری هم بود که کت و شلوار، فراک، پالتو پوست و لباس عروس را به خوبی می‌دوخت. ‌»

حاج آقا کاظمی درباره حال و روز کوچه می‌گوید: «کوچه شهید سنجری در میان کوچه‌های دور و اطراف بهترین کوچه است که در همه خانه‌ها، خانواده زندگی می‌کند. بیشتر خانه‌های محل، انبار کالا شده است. شاهد این مدعا هم اغلب مساجد محل است که شب‌ها خلوت بوده و این مسئله نشان می‌دهد که سکنه محلی کم است. قدیمی‌های محل چون آقا سنجری، سید علیرضا ساداتی‌فر و آقای حسین تبریزی در این کوچه سعی کرده‌اند نگذارند کسی خانه‌اش را به انبار کالا اجاره بدهد. انبارهای کالا اغلب جای اسکان کارگران مجرد می‌شود که با خودش ناامنی و ناهنجاری می‌آورد. در این کوچه یک جوان سر کوچه نمی‌ایستد. ‌کاری است که از دستمان بر می‌آید و قرار نیست همه دنیا را ما گلستان کنیم! ‌»

-----------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ در تاریخ ۱۳۹۳/۰۵/۱۱