در واقع این مفهوم الزامات جدید را فراروی جوامع انسانی بهوجود میآورد؛ الزاماتی که انسانها را در مواجهه با مقررات جدید قرار میدهد و قراردادی تازه پیش رویشان میگذارد.
برخی صاحبنظران معتقدند که شهرنشین هنگامی که قوانین و مقررات زندگی در شهرها را میپذیرد و به اجرا میگذارد تبدیل به شهروند میشود. در واقع شهروندی مفهومی رشدیافتهتر از شهرنشینی است. اگر نه هر فردی که در شهر زندگی میکند میتواند بهعنوان شهرنشین قلمداد شود اما هنگامی که این فرد قوانین زندگی در شهر را به اجرا میگذارد و به آن توجه میکند به شهروند تبدیل میشود؛ یعنی فردی که الگوی زندگی در اجتماع مردمی را میپذیرد که قوانینی مشخص دارند و آن را به اجرا میگذارند.
در عصر حاضر شهرنشینی بهعنوان یک پدیده اجتماعی، یکی از ضروریات زندگی محسوب میشود؛ شهروندان عموما با سلایق و انگیزههای مختلف در جامعه شهری به فعالیت میپردازند؛ عدهای برای کسب و کار و گروهی برای پرکردن اوقات فراغت و گروهی دیگر برای آموختن مهارتهای فردی و جمعی؛ از اینرو، زندگی اجتماعی نیازمند وجود روابط عمومی بین افراد و گروههای مختلف جامعه است و این روابط اجتماعی میبایست تحت نظم و قاعدهای درآید، چه درصورت عدموجود نظم و ضوابط در جامعه، زور، اجحاف، تزویر و... بر روابط بین افراد حاکم شده و این موضوع سبب ایجاد هرجومرج و نابسامانی خواهد شد.
امروزه مسائل مربوط به مسئولیتهای قانونی در محیط شهری بهدلیل افزایش و تنوع نوع ارتباطات و نیازمندیها در جامعه شهری توسعه فراوانی یافته است؛ ضمن آنکه این موضوع به رفتار خود شهروندان نیز بستگی دارد.
همچنین نوع روابط و گستردگی جامعه شهری، مسائل جدید همچون مسئولیت مدنی و کیفری را به همراه داشته است. میتوان گفت بسیاری از شهروندان با اینکه در حوزه جغرافیایی شهر ساکن هستند از حقوق و تکالیف خود در رابطه با امور شهری و متولیان آن بیاطلاعند؛ لذا اهمیت آموزش شهروندی مسئلهای تقریبا پذیرفتهشده و ضروری است. در وهله اول افراد جامعه نیازمند حداقل اطلاعاتی هستند که آنان را از وظایف تعهدات و حقوق شهروندی و اجتماعی خود آگاه و برخوردار سازد و از جنبههای مختلف نهادهای اجتماعی و جریاناتی که در آن میگذرد مطلع کند.
همچنین برای اینکه دولتها بتوانند به نحو مؤثری وظایف خود را انجام دهند، شهروندان باید به بسیاری از قوانین و مقررات از جمله قوانین مربوط به شهر و حقوق اجتماعی خویش و دیگر مسائل مربوط به آن آشنایی داشته باشند. شهروندانی که فاقد چنین اطلاعاتی هستند و از وظایف و حقوق خود آگاهی ندارند، نه میتوانند مشکلات خود را حل کنند و نه قادرند باری از دوش جامعه بردارند.
بر این اساس انتظار میرود که هر جامعه حداقل امکانات و وسایلی را بهمنظور آموزش شهروندان خود فراهم آورد و آنان را به وظایف و مسئولیتهای خود آشنا کند تا در اجرای مقررات رغبت و تمایل نشان داده و هم شهروندان از سکونت در شهر لذت ببرند و هم دولت و نهادهای عمومی با فراغت بال نسبت به انجام وظایف محوله، اقدامات لازم را به عمل آورند.