همشهری آنلاین- علیرضا خلیفه: در چند شماره پیش قول مصاحبه با پروین را در صفحه ورزشی داده بودیم. هماهنگی با ستاره سالهای دور فوتبال ایران سخت بود، اما صورت گرفت. علی پروین ساعاتی را با همشهری محله به گفتوگو پرداخت و از خاطراتش در کوچهپسکوچههای محله گفت.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
هنوز طعم آبگوشتهای مادربزرگ زیر زبانم است
فوتبالم را از کوچهپسکوچههای جنوب شهر تهران، این منطقه و خیابان عارف شروع کردم. هیچ موقع نمیتوانم گذشتهها را مثل همانی که بود برای هممحلیهایم تشریح کنم اما خاطره توپ پلاستیکی و زمینهای خاکی هیچگاه از ذهنم محو نخواهد شد. هنوز طعم آبگوشتهای مادربزرگم که همه جا میگفت علی پروین را با این آبگوشتها علی پروین کردم زیر زبانم هست. دوستان و بچهمحلهای زیادی داشته و دارم. یکسری از آنها را همچنان میبینم و با آنها در ارتباط هستم و خاطرات دوران کودکی و نوجوانی را با آنها مرور میکنم. تعداد دیگری از دوستانم هم فوت کردند که خدا رحمتشان کند. در این بین یکسری از دوستان دیگرم هم هستند که با وجود اینکه در قید حیات هستند، چون دیگر در این مملکت نیستند، خبری از آنها ندارم.
چون چشم آبی هستم، از رنگ آبی هم خوشم میآید
از همان ابتدا رنگ قرمز را خیلی دوست داشتم، البته از رنگ آبی هم بدم نمیآمد چون چشمان خودم آبی بود اما به قرمز علاقه خاصی داشتم و همیشه لباسهایم در زمین خاکی هم قرمز بود و پس از یارکشی، تیم من باید لباس قرمز بر تن میکرد. حتی در کوچه و مهمانی و برخی مواقع، شب هنگام موقع خواب هم لباسم قرمز بود. روزی هم که به پرسپولیس رفتم، نخستین لباس سرخم را تا مدتها نگه داشتم، اما بعداً از بین رفت که این هم از شانس بد من بود و این موضوع خیلی ناراحتم کرد.
رسیدن به قله برایم بسیار شیرین بود
خاطراتریز و درشتی از پرسپولیس دارم اما بهترینش این بود که بدون هیچ واسطهای به تیم محبوبم رسیدم و چون از صفر شروع کرده بودم رسیدن به قله برایم خیلی شیرین و لذتبخش بود. به واقع با پاهای خودم به پرسپولیس رسیدم و با پاهای خودم علی پروین شدم، البته کمک مردم همیشه و در هر زمان چه از همان ابتدا که در منطقه ۱۴ زندگی میکردم و به تازگی بازیکن شده بودم تا به همین اواخر هم پشتوانه زندگی من بوده است.
هیچگاه مصدومیتها از هدف دورم نکرد
زحمت زیادی در زمینهای خاکی نادر، منبع و عارف کشیدم و به یاد دارم طی دو برهه زمانی وضعیت پایم به قدری خراب شد که هرکس دیگری جای من بود دیگر قید فوتبال را میزد، اما من به قدری عاشق فوتبال بودم و طوری برای خودم هدف تعیین کرده بودم که این مصدومیتها، رنجها و ناراحتیها هم مانع رسیدن به هدفم نشد.
امروز وقتی میبینم زمینهای خاکی تبدیل به آسفالت شده و دیگر آن زمینهای خاکی وجود ندارند تا استعدادهایی مانند کرمانی مقدمها، محرمیها و خیلی بازیکنان دیگر از دل آن خارج شود، آدم حسرت میخورد. وقتی میبینم که زمینهای خاکی تبدیل به آپارتمان میشوند؛ زمینهایی که میتوانند بازیکنان زیادی را به فوتبال ایران تحویل دهند، غصهام میگیرد.
جامها را بالای سر میبردم انگار دنیا را به میدادند
در دوران حضورم در پرسپولیس چه در دورانی که بازی میکردم و چه در دوران مربیگری بیشترین جام را برای پرسپولیس آوردم. وقتی در دوران بازیگری این جامها را بالای سر میبردم، انگار دنیا را به من داده بودند و جالب اینکه این جامها در زمانی به دست آمد که پولی در فوتبال در کار نبود و جز عشق و علاقه، چیز دیگری وجود نداشت. در این فضا دوست داشتم فقط برای پرسپولیس بازی کنم، هرچند که برای ریال به ریال پولم تلاش زیادی کردم.
مسئولان به فکر جوانان باشند
به تمام بچههای پایین از جوادیه گرفته تا سی متری جی و محله دولاب یادآوری میکنم که استعداد اصلی در همین مناطق و دربین خود آنهاست و امیدوارم مسئولان یک مقدار بیشتر به فکر این جوانان باشند آن هم در فضایی که امروز متأسفانه مواد مخدر بسیاری از جوانان را گرفتار کرده و همین موضوع من را خیلی رنج میدهد. امیدوارم این معضل برای همیشه ریشهکن شود تا جوانان این مناطق بهخصوص محله قدیمی خودم به مدارج بالای ورزشی برسند. همانطور که امثال من از همین مناطق به سطح بالای ورزش رسیدیم.
جز شماره ۷ پرسپولیس به چیز دیگری فکر نمیکردم
مردم میدانند زمانی که پیراهن شماره ۷ پرسپولیس را بر تن میکردم، دیگر هیچ چیزی جز موفقیت پرسپولیس برایم مهم نبود و ۹۰ دقیقه در زمین به چیزدیگری فکر نمیکردم. وقتی هم که در تیمملی رشد کرده و تثبیت شدم، همه جا اعلام کردم که این شرایط خوب در تیمملی را مدیون پیراهن سرخ پرسپولیس و هواداران این تیم هستم. وقتی شماره ۷ پرسپولیس را میپوشیدم دیگر هیچ چیزی برایم ارزش نداشت و فقط پیش خودم اینطور فکر میکردم که در مسیر بازگشت به خانه، شرمنده مردم نباشم.
با کفش پاره فوتبالیست شدم
یادم میآید به قدری عاشق فوتبال بودم که با کفشهایی که از ۷ جا پاره شده بود هم فوتبال بازی میکردم، چون دلم خوش بود که کفش فوتبال به پا دارم و با بچههای محل فوتبال بازی میکنم. من فوتبالم را از صفر آغاز کردم و هیچکس پشت سرم نبود تا به جایی رسیدم که شدم علی پروین که آن هم به خواست خدا و دعای والدینم بود. یادم است همان روزهایی که در زمین خاکی بازی میکردم یک احساسی در دل به من میگفت که میتوانم به جاهای خیلی بالاتر هم برسم.
مسئولان قدر معرفت جوانان را بدانند
استعدادهای زیادی در گوشه و کنار مملکت داریم و همه هم میدانند اما در تأمین امکانات برای آنها ضعیف هستیم و نتوانستهایمکاری کنیم. مخصوصاً در جنوب و جنوب شرق تهران که استعدادهای بیشماری در این مناطق هستند و خودم با چشم آنها را دیده و میشناسم. این بچهها انقدر با مرام و بامعرفت هستند که اگر قول دهند، سرشان را برای این قول میدهند. پس باید مسئولان قدر مرام و معرفت این جوانان را بدانند و در تأمین امکانات و تجهیزات ورزشی برای آنها گام اساسی بردارند.
مردم قدرشناسی داریم
امروز دیگر در منطقه ۱۴ و خیابان عارف نیستم و مدتهاست که به لواسان نقل مکان کردهایم اما ثانیه به ثانیه و دقیقه به دقیقه حضور در مناطق جنوب شهر را فراموش نمیکنم و الان هم با افتخار میگویم که بچه پایین شهر، خیابان عارف در محله دولاب هستم. همینکه مردم امروز پشتوانه و حامی من هستند برایم کافی است، آنها به خوبی قدرشناس هستند و قدر اسطورهها و قهرمانهای ملی خود را میدانند. به یاد دارم یک روز در شمال کشور حالم بد شد، وقتی از بیمارستان مرخص شدم دیدم مردم جلوی در بیمارستان هستند، آنجا بود که خداراشکر کردم و پیش خودم گفتم که حتماً برایشانکاری کردهام که اینطور دوستم دارند. یا زمانی که ناصر حجازی را تشییع میکردند در یک گوشهای با چشمی گریان، قدرشناسی مردم را به خوبی میدیدم. دار و ندار من همین مردم هستند و همیشه به آنها افتخار میکنم. هیچگاه از مردم و جامعه فوتبال بدی ندیدهام. شاید برخی مواقع احساسی شده و حرفی زده باشم، اما هیچگاه رو در روی کسی قرار نگرفتهام چون در ذات بر و بچههای جنوب شهر این صحبتها وجود ندارد.
از همان ابتدا از باخت بدم میآمد
از همان اول از بازنده بودن بدم میآمد. یادم میآید حتی از دوران بچگی و نوجوانی در زمینهای خاکی هم که یارکشی میکردم، طوری این کار را انجام میدادم تا برنده باشم و از همان بچگی هم از شکست بدم میآمد و باخت را دوست نداشتم از گل کوچیک گرفته تا زمین خاکی و حتی زمانی که بهعنوان یک بازیکن حرفهای به زمین چمن آمدم.
تیمملی برای پروین خوش یمن بود
علی پروین سرانجام در ۲۴ سالگی توسط محمد بیاتی به تیمملی فوتبال بزرگسالان دعوت شد و ۱۵ شهریور ۱۳۴۹ و در رقابتهای جام عمران منطقهای در مقابل تیمملی فوتبال پاکستان برای نخستین بار با پیراهن تیمملی در نیمه دوم به جای علی جباری به میدان آمد و یکی از هفت گل ایران را نیز به ثمر رساند. تیمملی برای پروین خوش یمن بود و او ۱۲ روز بعد از نخستین بازی خود با پیراهن تیمملی در تاریخ ۲۷ شهریور ۴۹ به آرزوی دیرینش رسید و برای نخستین بار با پیراهن پرسپولیس به میدان آمد و این تیم را در مصاف با عقاب یاری داد.
پروین در یک نگاه
«علی پروین» ملقب به سلطان متولد سوم مهر ۱۳۲۵ است. بازیکن، کاپیتان، سرمربی سابق تیمملی فوتبال ایران و باشگاه پرسپولیس که سابقه مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس را هم در کارنامه دارد.
پروین سوم مهر ۱۳۲۵ در کوچه غریبان در محله بازار به دنیا آمد. او پنجمین فرزند یک خانواده ۱۰ نفره است. علاقه پروین به فوتبال از همان سالهای کودکی شکل گرفت. در همان سالها خانوادهاش به خیابان عارف نقل مکان کردند. این جابهجایی در افزایش علاقه او به فوتبال تأثیر بسزایی داشت، زیرا محله دولاب به خاطر داشتن زمینهای خاکی فراوان مثل زمین نادر، زمین منبع، زمین عارف و... مورد توجه علاقهمندان به فوتبال بود.
علی پروین در مهرماه ۱۳۳۲ وارد دبستان شد و از مدرسه توحید، تحصیل را آغاز کرد ولی علاقه شدید او به فوتبال مانع پیشرفت او در زمینه درسی شد. پروین فوتبال را بهطور جدی از ۱۲ سالگی و از زمین عارف واقع در خیابان ۱۷ شهریور و محلههای شیوا و غیاثی آغاز کرد. نخستین تیمی که او به عضویت آن درآمد تیم عارف بود که با همت و تلاش جعفر بیگی تأسیس شده بود.
پروین در جوانی به تیم البرز که در واقع تیم دوم باشگاه کیان بود پیوست، تیمی که توسط علی الهی و داود معروف اداره میشد. درخشش او و بازیهای قابل قبولش باعث شد تا در سال ۱۳۳۹ به تیم کیان که آن زمان منصور امیرآصفی را بهعنوان مربی و بازیکنانی نظیر پرویز قلیچ خانی، گودرز حبیبی و عزت جانملکی را در اختیار داشت، بپیوندد. او ۲ سال در باشگاه کیان عضویت داشت.
فوتبالیست چشم آبی که فوتبالش را مدیون منطقه ۱۴ تهران بود به تیمملی فوتبال جوانان ایران دعوت شد و این تیم را در مسابقات ۱۹۶۶ فیلیپین همراهی کرد و به همراه این تیم تا مرحله نهایی صعود کرد. با این حال این تیم به مقام قهرمانی دست نیافت، اما پروین در این دوره بازیها ۵ گل به تیمهای ژاپن و سریلانکا زد.
پس از تشکیل باشگاه پیکان در سال ۴۶ پروین به این تیم پیوست. او در سال ۱۳۴۷ مرد شماره یک تیمش بود و در سال ۴۸ با وجود پیوستن بازیکنان بزرگی مثل همایون بهزادی که از پرسپولیس به پیکان آمده بودند باز هم بهترین بازیکن پیکان بود و موفق شد با پیراهن این تیم به مقام قهرمانی برسد. بازیهای خوب پروین باعث شد تا نام او و پیکان بر سر زبانها بیفتد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۴ در تاریخ ۱۳۹۳/۰۴/۱۷