همشهری آنلاین- الناز عباسیان: در دوران رژیم بعث و دورهای که صدام در عراق حکومت میکرد، پیادهروی زائران اربعین و پذیرایی از آنها جرم بود. اگر کسی به این زائران خدمترسانی میکرد، دفعه اول دو پای او قطع و بار دوم اعدام میشود. اما عشق به حسین(ع) جرم و مجازات سرش نمیشود و چه عاشقانی که در این راه شکنجه شدند، خانههایشان خراب شد و عدهای هم اعدام شدند. در کتاب «خوابهای ناتمام» نوشته الهه آخرتی از انتشارات روایت فتح به مشقتهای عراقیها برای پیادهروی اربعین در دوره صدام اشاره شده است. این کتاب در اصل زندگی نامه اطیاف زبیدی همسر شهید محمد شیبانی است. کسی که از همراهان ابومهدی المهندس بود و کنار حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید. اما در بخشهایی از این کتاب که زندگی این بانوی عرب روایت شده، به خاطرات دست اولی از اربعین حسینی در دوره صدام میرسیم. جایی که اطیاف از مشقتهای عزاداری در عراق تعریف میکند. الهه آخرتی نویسنده این کتاب از حال و هوای اربعینی کتابش بیشتر برایمان توضیح دهد.
خانواده پر شهید عراقی
او در ابتدا برای مخاطبانی که روای داستان را نمیشناسند اینطور توضیح میدهد: «خانم اطیاف زبیدی از یک خانواده پر شهید هستند که تعداد شهداهای آنها عجیب و باور نکردنی است. خودش همسر شهید، دختر شهید و خواهر شهید هست. از عموها و عمهها گرفته تا فرزندان آنها همگی شهید شدند. در بمباران به شهادت نرسیدند بلکه رژیم بعث عراق آنها را تک به تک اعدام کرده. مثلا عمو او به جرم نماز خواندن در مسجد یا به جرم فعالیتهای ضد بعثی اعدام شده بود. همه این اعدامها انجام شد تا از شیعیان زهر چشم گرفته شود و دست از اعتقاداتشان بردارند اما هر شهادت، خون تازه در جان این خانواده جاری کرد. فرزندان این شهدا، به فرماندهان و نیروهای حشد شعبی تبدیل شده و در مبارزه با داعش و تکفیرها سنگ تمام گذاشتند.»
حال و هوای میزبانان عراقی
در کتابهای ایرانی به موضوع اربعین از نگاه میزبانهای عراقی کمتر پرداخته شده است. آخرتی از ضرورت پرداختن به این موضوع از منظر جدید اشاره کرده و میگوید: «این اجتماع باشکوه، با وجود اینکه توسط رسانههای خارجی تقریبا بایکوت شده اما توجه مردم دنیا را به خودش جلب کرده است. دشمنان در این سالهای اخیر، برای حضور چشمگیر مردم در پیاده روی اربعین، شبهات زیادی مطرح کردند؛ از انکار و تمسخر گرفته تا تحریف و ایجاد شک و تردید. یکی از شبهات این است که این حرکت چرا تا مثلا ۱۵ سال پیش نبوده؟ برای پاسخ به این شبهه باید به استناد تاریخ بهترین تولیدات فرهنگی و ادبی داشته باشیم. در کتابهای که برای این پیاده روی نوشته میشود نباید فقط به ظواهر امر مثل شور مردم در پذیرایی از زائران اشاره کرد. البته این بسیار ارزشمند است که شیعیان عراق عمیقا خودشان را موظف به این میدانند که در این حرکت شرکت داشته باشند ولو به مقدار اندک. در این مسیر افرادی میبینیم که شرایط مالی خوبی ندارند اما پس انداز اندک یک ساله خود را با نیت خرج زائران کرده و جواب نیتشان را هم میگیرند.»
لزوم مستندنگاری اربعین در سالهای حکومت بعث
او در ادامه به لزوم مستندنگاری پیاده روی اربعین به ویژه در زمان حکومت صدام اشاره کرده و میگوید: «وقتی پای صحبت شیعیان عراقی مینشینیم، سینه آنها پر از خاطرات اربعینی است. از روزهایی میگویند که حزب بعث، تمام تلاشش را میکرد تا این حرکت متوقف شود اما با تمام ممانعتها، شیعیان خودشان را ملزم به اجرای این پیاده روی میکردند تا ولو به قیمت جان، ولو اندک و مخفیانه این حرکت فراموش نشود. بسیاری هم در این مسیر به شهادت رسیدند. این روایتها اغلب دست اول بوده و بسیار جای پرداخت دارد. به نوعی مستندنگاری است. تا وقتی که عراقیهای که آن روزها را دیدند، زنده هستند، بهترین زمان برای نگارش خاطرات آنهاست. شاید چند سال بعد خیلی سختتر شود. نوشتن خاطرات این افراد، بهترین پاسخ به شبهه است که میگویند چرا قبلا پیاده روی اربعین نبوده.»
روایتی از مشقتهای عزاداری پنهان عراقیها
او در ادامه به خاطرهای اشاره کرده و میگوید: «خاطرم هست سال ۹۷ در راهپیمایی اربعین شرکت کرده بودم. در یکی از موکبهای یک زن عراقی را دیدم که برای خانمها مداحی میکرد و از خاطراتش در زمان حزب بعث میگفت. اینکه چگونه مخفیانه روی ۵ الی ۶ نفر در خانهاش جمع میکرده و پردهها را میکشیده و برای آنها مداحی میکرده. روز بعد هم برای چند نفر جدید مجلس عزاداری مخفیانه برگزار میکرد. اگر حکومت میفهمید در این خانه برای سید الشهدا مراسم برگزار میشود، همه اهل خانه را میکشت و به همین خاطر همیشه ترس و استرس داشتند اما با تمام مشقتها مراسم را برگزار میکردند. در بحث راهپیمایی اربعین و پذیرایی از زوار هم همین طور. این تنها گوشهای از دلدادگیهای شیعیان عراقی است که جا دارد به آنها پرداخته شود.»
رقابت شیرین خدمتگزاری به زائران
یک بخشی از کتاب خوابهای ناتمام خواهی نخواهی به فرهنگ اربعین اشاره دارد. نویسنده کتاب خوابهای ناتمام به این نکته اشاره دارد و میگوید: «زندگی شیعیان عراق با اربعین پیوند خورده است؛ هر کدام شروع به گفتن خاطراتشان کنند یک بخشی از آن به اربعین باز میگردد. در این کتاب هم وقتی راوی کتاب برای خدمت به زائران اربعین به موکبی در بصره میرود خاطراتی برای او رقم میخورد. این موکب در منطقه «گرنه» از ابتداییترین نقاط شروع پیادهروی است. این موکبها برای کسانی که میخواهند از بصره یا خوزستان حرکت کنند مهیا شده است. از آنجائیکه بصره فاصله زیادی با کربلا دارد، پیادهروی در این مسیر زودتر از مسیرهای دیگر شروع میشود. در نتیجه روزهای منتهی به اربعین دیگر این مسیر زائری ندارد و همه زائران از این جا عبور کردند. در نتیجه، موکب داران گرنه دوباره دست به کار میشوند و برای کسب توفیق بیشتر در مسیرهای نزدیک به کربلا که زائران زیادی حضور دارند موکب دائر میکنند. در نتیجه روای کتاب از این کار به عنوان یک رقابت شیرین خدمتگزاری به زائران یاد میکند. حتی برای شستن سرویسهای بهداشتی ذوق و شوق دارند. چون همه اینها را خدمت به زوار میدانند. از خواب و استراحت خود بزنند تا با ذوق و شوق به موقع ناهار و شام و میان وعده آماده کنند.»
این نویسنده در ادامه به پیرغلامان پیاده روی و موکب داری در کربلا اشاره کرده و میگوید: «در خاطرات خانم زبیدی به افرادی میرسیم که ما در زبان فارسی به آنها پیرغلامانی میگوییم. جوانی این ریش سفیدان، مقارن است با فشارهای حکومت حزب بعث عراق بر شیعیان که مجبور بودند پنهانی از میان نخلستانها خودشان را به کربلا برسانند. در آن زمان شرکت در این راهپیمایی و پذیرایی از زائران جرم بود. راوی اشاره میکند یکی از آقایانی که در موکب گرنه آماده پذیرایی است کسی است که سالها پیش این سختیها را برای زیارت به جان خریده. آن پیر مرد تعریف میکند که یکی از همراهان توسط نیروهای بعثی تیر میخورد و در آخرین لحظات جان سپردن، خودش را به سمت کربلا میرساند تا سلام آخرش را به سمت مسیری که رو به گنبد و بارگاه امام حسین(ع) بدهد.»