همشهری آنلاین-حسن حسنزاده: امروز هم همان خصایل گذشته را میتوان در آنها جستوجو کرد. جایی که برای نهادن نخستین قدم خود در آن، باید اولین درس ورود به آن را از پیش یاد گرفته باشی! تواضع کنی و فروتن باشی. غیر از این باشد، طاقی کوتاه بالای در ورودی پیشانیات را نشانه خواهد گرفت، قامت راستت را کمی خمیده میکنی و وارد میشوی، کاری کهخواه ناخواه به تو میآموزد هر چقدر هم که بزرگ باشی، باز هم باید تواضع کنی، این مرام باستانیکاران است. سینه به سینه از پوریای ولی میرسد به روزگار ما و نمادش میشود تختی که در اینجا همه او را آقا تختی صدا میزنند و اتفاقاً همین هفته سالگرد فوتش بود. وارد کوچه بازارچه قدیم که حالا نامش شده اسدیمنش، میشوی، از هر کس سراغ زورخانه پهلوانپور را بگیری نشانت میدهند، مکانی که یک قرن است مردانگی و فتوت را ترویج کرده و به چند نسل از مردم شهرمان فروتنی را آموخته. از راهروی باریک مزین به عکسهای سیاه و سفید و قدیمی قاب شده میگذرم و کنار گود با «علی نعیمی» مدیر و مرشد باشگاه فرهنگی و ورزشی پهلوانپور به گفتوگو مینشینم.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
پهلوان پروری
مرشد نعیمی در این رابطه که از چه زمانی وارد گود شده و در جایگاه مرشد ضرب گرفته است، میگوید: «من متولد ۱۳۳۸ در همدان هستم و از ۱۲ سالگی با خانوادهمان به تهران مهاجرت کردیم، در آن زمان به باشگاههای مختلف میرفتم و پهلوانان داخل گود را تماشا و همزمان هم به کار مرشدها توجه میکردم. نوجوان بودم و دوست داشتم ورزش باستانی را که خیلی هم رونق داشت، تجربه کنم. در واقع من نخستین نفر در خانوادهمان بودم که پا در گود گذاشتم. اگر بخواهم نخستین آشناییام را با زورخانه برایتان بگویم اینگونه بود که وقتی برای نخستین بار صدای مرشد و ضرب گرفتنش را از پشت در شنیدم، علاقهمند شدم و آن موقع از پشت شیشهای که گود از آن پیدا بود، داخل را تماشا میکردم، آن زورخانه را یادم میآید. زورخانه «حاجیدالله» بود؛ البته الان دیگر آن محوطه تبدیل به فضای سبز شده است. بعد از آن، اینجا را پیدا کردم آن روزها معروف به بازارچه کربلایی عباسعلی بوده است، بهطور همزمان در زورخانه «هفتچنار» کار مرشدی را از مرشد احمد جذاب یاد میگرفتم و یک پای دیگرم هم در زورخانههای محله نازیآباد و کتابی واقع در بازار بود.»
درس جوانمردی
می پرسم ورزش باستانی، یک فرق اساسی با سایر ورزشها دارد. الگو گرفتن از بزرگان در این ورزش تنها محدود به حرکات داخل گود نیست، شما بهعنوان نوجوانی که تازه وارد گود شده بودید، چقدر به اهمیت این موضوع واقف بودید؟ میگوید: «من بهعنوان یک نوجوان که در زورخانههای مختلف تمرین میکردم از بزرگان آن زورخانهها خصلتهایی مثل دست گرفتن و یاری کردن را یاد میگرفتم وقتی برای کسی در محل مشکلی پیش میآمد یکی از بزرگان زورخانه این موضوع را مطرح میکرد و هر کسی که در زورخانه بود بنا بر وسعش کمک میکرد یعنی زورخانهها این کارکرد را هم داشتند. ما اینها را با آن سن کم میدیدیم و یاد میگرفتیم که نسبت به این مسائل بیتفاوت نباشیم. این همان مهمترین اصلی است که در این مکان یاد میگیری یعنی همان واژه جوانمردی. میتوانم به شما بگویم برای نوجوانی مثل من در آن دوران بزرگانی مثل پهلوان توسی در باشگاه پولاد و همچنین عباس حاجیان، الگو بودند و من از آنها خصلتها ومنش پهلوانی را یاد میگرفتم.»
نوسازی زورخانه
از مرشد نعیمی میخواهم کمی در مورد تاریخچه تأسیس این زورخانه برایمان توضیح دهد، به سقف گنبدگونه آنجا اشاره میکند و میگوید: «این باشگاه که از سال ۱۳۰۴ تأسیس شد تا به الان پا برجا و همیشه چراغش روشن و درش به روی مشتاقان باز بود. سال ۱۳۸۸ سازمان زیباسازی شهرداری تهران اینجا را دوباره از نو ساخت، در حقیقت این کار با کمک شورای شهر و شهرداری تهران انجام شد. البته در کنار همین زورخانه، باشگاههای دیگر را هم نوسازی و بازسازی کردند. این را هم بگویم که با تلاشهای دکتر قالیباف و همچنین رسول خادم که آن زمان در شورای شهر بودند، اینجا نوسازی شد و در سرپا نگه داشتن این مکانها به ما کمک کردند.
در واقع این مکان از همان حدود یک قرن پیش که در این محله ساخت شد، میزبان جوانان بوده است، جوانهایی که امروز عدهای از آنها از دنیا رفتهاند و یادشان در قاب عکسهای سیاه و سفیدی که به دیوار آویخته است، همیشه با ماست و جوانان دیروز این محله که الان پیشکسوت ما در این ورزش هستند و با اینکه شاید خیلیهایشان شرایط جسمی مناسبی هم نداشته باشند، اما میآیند و کنار گود مینشینند و جوانهای امروز از تجربیاتشان در ورزش استفاده میکنند، از آن مهمتر از اخلاق و روحیه فتوت و جوانمردی آنها الگو میگیرند؛ همین مسئله ضرورت وجود این باشگاهها را توجیه میکنند.
ببینید همین حالا چه تعدادی اینجا نشستهاند و چه تعدادی در حال وضو گرفتن هستند تا وارد گود شوند، اینها همه جوانهای محله ما هستند که غروبها به باشگاه میآیند. اینجا احترام به بزرگتر و پیشکسوت را تمرین میکنند و میروند. بنابراین هنوز هم مثل گذشته رابطه مردم این محله با زورخانه رابطهای نزدیک است و بهطور میانگین هر شب ۲۰ تا ۳۰ نفر از جوانان و پیشکسوتان همین محل به اینجا میآیند.»
منش پهلوانی
از مرشد میپرسم با توجه به اینکه میگویی کسی در خانوادهتان سابقه ورزش باستانی نداشت، آیا خانوادهات مخالفتی با شما نکردند و اصلاً نظرشان چه بود که میگوید: «اتفاقاً آنها موافق هم بودند، ببینید زورخانه در آن زمان تعریفی برای مردم جامعه داشت، همه آن را بهعنوان یک ورزش ملی و مذهبی میشناختند کما اینکه امروز هم همان وجاهت را دارد، ورزشی که در آن تنها پرورش جسم نیست که اهمیت دارد، بلکه مرام ومنش پهلوانی حتی از آن هم مهمتر است، جایی که برای ورود به گود باید وضو داشته باشی و ابتدا نماز بخوانی و در پایان ورزش، همه در گود شروع میکنند به دعا خواندن؛ مسلماً مکان پسندیدهای است که آن زمان خانوادهها از آن استقبال هم میکردند.»
ضربهای هماهنگ
میپرسم برایم جالب است که کمی از خاطره نخستین باری که برای پهلوانان ضرب گرفتید را برایمان تعریف کنید؟ مرشد نعیمی میگوید: «یادم میآید که زمستان بود و اتفاقاً شب بسیار سردی هم بود، مرشد زورخانهمان ضرب را کنار بخاری گذاشته بود تا گرم شود، نام او مرشد کرٌهای بود که من شاگردیشان را میکردم، تا آن زمان هنوز بهطور جدی دستم به ضرب نخورده بود، او به من گفت که دستت را به ضرب بزن تا ببینی آماده است یا نه، آن شب همه من را تماشا میکنند که در جایگاه مرشد نشستهام و در کنارش ضرب میگیرم، چند شب بعد که مرشد کرهای نیامده بود، دیدم که همه به من نگاه میکنند و منتظرند تا شاگرد امشب برود و در جایگاه استادش ضرب بگیرد. آن شب نخستین باری بود که بهطور جدی نقش یک مرشد را ایفا کردم و برای بزرگان زورخانهمان ضرب گرفتم. هنوز جزئیات آن شب را به خوبی به خاطر دارم.»
مرشد خوب
خیلیها فکر میکنند مرشد بودن از ورزشکار بودن جداست، اما اینگونه نیست یک مرشد خوب جدای از اینکه باید بتواند خوب ضرب بگیرد و آن هم آموزشهای خاص خود را دارد و البته داشتن صدای خوب هم شرط است، «اما جدای از همه اینها یک مرشد خوب باید خودش از ورزش باستانی سررشته داشته باشد و در وهله اول خودش یک ورزشکار خوب هم باشد و بتواند به خوبی خودش را با میاندار هماهنگ کند و ضرب مناسب را با حرکتی که باستانیکاران انجام میدهد بگیرد. همچنین باید با ادبیات کهنمان هم آشنایی نسبی داشته باشد، ورزش باستانی ارتباط محکمی با ادبیات فارسی دارد، همه اشعاری که ما میخوانیم از شعرای بزرگی مثل حافظ، سعدی، فردوسی و عماد خراسانی است. باید کلامش در ورزشکاران و تماشاچیان تأثیرگذار باشد، روی هم رفته مرشدی در ورزش پهلوانی یکی از حساسترین کارهاست.»
عضلات ماندگار بدون مصرف دارو
از مرشد نعیمی میپرسم اگر جوانی بخواهد وارد ورزش باستانی شود و بهعنوان مثال به باشگاه شما بیاید، برای عضویت در باشگاه باید چه کاری انجام دهد، شرایط عضویت چیست؟ او میگوید: «چیزی بهعنوان ثبتنام اینجا وجود ندارد، حداقل شرایطش شبیه به آنچه که باشگاههای ورزشی دیگر مثل بدنسازی دارند نیست، ما همه جوانهای محل را تشویق میکنیم که به باشگاه ما بیایند چرا که همین ورودشان به اینجا خودش میتواند درسهای فراوانی برای آنها باشد. اینجا در کنار در ورودی تنها یک صندوق مسی وجود دارد که هر کسی بنا به نظر خود و از بابت کمک به مخارج اداره چنین مکانی هر مبلغی را که بخواهد داخل صندوق میاندازد. اینجا از همان سال تأسیسش یعنی سال ۱۳۰۴ برای مردم بوده است و از ۲۲ سال پیش که خودم آن را خریداری کردم و مدیریتش را به عهده گرفتم هم همینگونه است، برای ما تنها حضور مردم مهم است.»
در ادامه همین موضوع از او میزان استقبال جوانان امروز را از زورخانهها جویا میشوم میگوید: «استقبال جوانهای امروز هم خوب است، نمیتوانم بگویم که کمتر شده است. به هر حال در گذشته تعداد زورخانهها نسبت به الان کمتر بود، اما حالا به همت شهرداری تهران که مبادرت به بازسازی و نوسازی بسیاری از این زورخانهها کرده، تعداد آنها نسبت به گذشته بیشتر شده است. البته با رونق گرفتن باشگاههای بدنسازی که جمعیت جوانان را به سمت خود جذب میکنند، طبیعی هم هست که عدهای گمان کنند استقبال از ورزشهای باستانی کمتر شده است، اما من این نظر را ندارم. البته یک مطلب را در مورد پرورش جسم که در واقع یکی از اهداف ورزش باستانی است بگویم. بدنها و عضلاتی که در این ورزش ساخته میشود عضلهها و ماهیچهها بدون مصرف هیچ دارو و قرصی تنها و تنها به روش طبیعی ساخته میشوند و همانطور که در عکسهای قدیمی روی دیوار میبینید بدنها قویتر و محکمتر است.»
گفتوگویم که به پایان میرسد از راهروی مملو از قابهای قدیمی عبور میکنم، صدای پهلوانهای داخل قاب به گوشم میرسد. مرشد داخل قاب از مردانگی و جوانمردی میخواند، سر میچرخانم و میبینم و میشنوم که مرشد نعیمی است که دوباره ضرب گرفته است.
اینجا همیشه حرف از مولاست
«حسن کسایی فرد» یکی از جوانان محله است که علاقه فراوانی به ورزش باستانی دارد، او درباره اینکه چگونه به این ورزش علاقهمند شده و میزان استقبال جوانان محل از زورخانه واقع در محل زندگیشان میگوید: «این ورزش آبا و اجدادی همه ما ایرانیان است، پدر و پدربزرگ من هم در همین زورخانه جوانیشان را سپری کردند، من هم وقتی بچه بودم، آنها دستم را میگرفتند و کنار گود مینشاندند. اینگونه بود که از آن موقع با این ورزش خو گرفتم و با آن بزرگ شدم. ورزش باستانی به من آرامش میدهد، اینجا همیشه حرف از مولا علی(ع) است، نقل جوانمردیها و رشادتهایش، آدم اینجا با همین مفاهیم بزرگ میشود و از این شخصیتها الگو میگیرد. علاوه بر این، ورزش پهلوانی اخلاق آدم را تربیت میکند، البته شرطش این است که فرد از سن و سال کم وارد گود شود تا با همین اخلاق حسنه رشد کند. بعضی از دوستانم هم به واسطه من به اینجا آمده و با ورزش پهلوانی آشنا شدهاند، خدا را شکر. باشگاه ما معمولاً مملو از جمعیت است و از همه طیفی اینجا حضور دارند، از کودک خردسال که دست در دست پدر به اینجا میآیند تا پیشکسوتان باشگاه که کنار گود مینشینند و به ما روحیه میدهند. چه خوب است صدا و سیما بیشتر از اینها به ورزش ملی و مذهبی بپردازد، چرا که این سطح از تبلیغات برای بیشتر نشان دادن این ورزش کافی نیست، الان بیشتر جوانان از طریق آشنایی با افرادی که بهصورت خانوادگی ریشه در ورزش پهلوانی دارند با اینجا آشنا میشوند، نه از طریق تلویزیون و سایر رسانهها.»
-----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۱ در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۴