همشهری آنلاین، سرنخ: این مرد ۴۱ ساله که میثم فاتحی نام داشت و در شهرستان ساوه زندگی میکرد، از سالها قبل به بیماری فشار خون دچار شده بود و تحت نظر پزشک قرار داشت. با اینکه او سعی میکرد بخاطر بیماریاش تغذیه سالمی داشته باشد و همسر و فرزندانش نیز مراقب او بودند اما فشار خون بالا، رهایش نمیکرد.
چند روز قبل او اما دچار سردرد شدیدی شد. سردرد پیش از این هم گاهی به سراغش میآمد اما این بار دردی که تحمل میکرد شدیدتر از همیشه بود. طوری که تحمل آن برایش غیرممکن بود. در این شرایط بود که او همراه همسرش به بیمارستان مراجعه کرد. هر لحظه درد بیشتر می شد و امانش را بریده بود. دقایق کوتاهی از رسیدن آنها به بیمارستان گذشته بود که او به یکباره بیحال شد و وقتی پزشکان معاینهاش کردند گفتند دچار سکته مغزی شده است. شدت این سکته به حدی بود که او به طور ناگهانی دچار افت سطح هوشیاری شد و در نهایت کادر پزشکی اعلام کردند که این مرد دچار مرگ مغزی شده و دیگر به زندگی برنمیگردد.
باور آنچه که اتفاق افتاده بود برای خانواده این مرد سخت بود. به خصوص همسر و دو پسر کم سن و سالش باور نمیکردند که او دیگر به زندگی برنمیگردد. با این حال آنچه که اتفاق افتاده بود واقعیت داشت. در این شرایط بود که مسئول واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان به رایزنی با آنها پرداخت تا آنها را برای اهدای اعضای بدن بیمار مرگ مغزی راضی کند.
فاطمه احمدخانلو، همسر این بیمار مرگ مغزی درباره یکی از تلخترین روزهای زندگی اش به همشهری میگوید: سکته مغزی شوهرم خیلی شدید بود و اعلام کردند که بخاطر فشار خون بالا چنین اتفاقی افتاده است. همان موقع یکی از مسئولان بیمارستان با ما صحبت کرد و گفت بهتر است اعضای بدن شوهرم را به بیماران نیازمند اهدا کنیم. من و فرزندانم هم همان موقع موافقت کردیم چرا که شوهرم هم خودش راضی به این کار بود.
او ادامه میدهد: شوهرم سالها قبل کارت اهدای عضو گرفته بود و همیشه میگفت دوست دارد اگر روزی دچار حادثهای شد اعضای بدنش به بیماران نیازمند اهدا شود و این حرف را چند روز قبل از حادثه نیز زده بود. در این وضعیت، چون پدر و مادر همسرم در قید حیات نیستند من و فرزندانم و برادر شوهرم رضایت نامه را امضا کردیم و پیکر او برای انجام کارهای مربوط به اهدای عضو به بیمارستان امام خمینی تهران منتقل شد.
او درباره اینکه چه اعضایی از بدن شوهرش اهدا شد میگوید: آنطور که به ما گفته شد کلیهها، کبد و نسوج او به چندین بیمار پیوند زده شد و آنها را که مدتها در صف دریافت اعضای پیوندی بودند نجات داد. بعد از این حادثه آشنایان و فامیل همگی تصمیمی که گرفته بودیم را تحسین کردند و ما هم با اینکه هنوز عزاداریم اما به آرامش رسیده ایم. من مطمئنم که همسرم هم خودش در آرامش است و جای خوبی دارد. من به خانواده هایی که خدای نکرده در چنین شرایطی قرار میگیرند توصیه میکنم که با اهدای اعضای بدن عزیزان شان به بیماران دیگر که جانشان در خطر است زندگی دوباره ببخشند.