تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۳۸۸ - ۱۸:۱۰

همشهری‌آنلاین- علی مومن‌لو: رضا خسروی، آهنگساز جوان اما پرکار موسیقی فیلم که بیش از 14 اثر را در کارنامه‌کاری خود دارد،‌ در گفت و گویی با همشهری‌آنلاین دیدگاه‌های خود در زمینه موسیقی را بیان می‌کند

گفت‌وگو با «رضا خسروی» که در یکی از زیباترین ساختمان‌های دوران معاصر مشهور به ساختمان کوشک انجام شده، از چند منظردارای اهمیت است.

نخست آنکه وی تاکنون هدایت و تولید موسیقی بالغ بر 14 اثر سینمایی و تلویزیونی  همچون ساخت موسیقی سریال چهره به چهره شبکه 5 سیما (پخش نوروز 1383) سریال مستند تالاب و مهاجران شبکه 4 (پخش سال 1383) موسیقی فیلم‌های سینمایی امپراطور و قصه دل‌ها (کارگردان هوشنگ درویش پور) ساخت موسیقی فیلم‌های تلویزیونی مهربانو (حبیب‌الله بهمنی 1384)  فیلم و سریال قاصد (اسماعیل فلاح‌پور 1385) شاید رسیده باشی (محمد‌رضا آهنج 1386) پاسخ رحمان (جواد افشار  1386)  زمستان 50 (سید احمد میرمحمدی 1387) و کیلومتر 14 (جواد افشار 1387)  باغبان (علی شاه حاتمی 1387)  شاخ به شاخ (سعید آقاخانی 1387)  ذبیح (حسین سحرخیز 1387) را راهبری کرده و دوم آنکه مطالعات جامعی در خصوص ظرافت‌ها و ظرفیت‌های موسیقی فیلم انجام داده که تاکنون این مشاهدات و تجربیات را بازخوانی نکرده است. وی هم اکنون در حال بازخوانی 3 فیلمنامه تلویزیونی و سینمایی برای تولید موسیقی است. آنچه که به واقع خسروی را از  هم نسلان و آهنگسازان جوان معاصر جدا می‌کند، این است که علاوه بر کار هنری دستی در امور اجرایی و اداری داشته و افزون بر این آثاری چون قطعاتی برای ارکستر سمفونیک و آلبوم های ماه پنهان، شهر انتظار، خاتون من، ترانه باف و شکوه‌واره های کهن‌ را روانه بازار ساخته است . این آهنگساز جوان وقتی در ابتدای گفت‌وگو رودرو با سوالاتی در خصوص ماهیت موسیقی  و نحوه ارتباط آن با مخاطب قرار می‌گیرد. تکلیف خود را با این پرسش اینگونه مشخص می‌کند که به اعتقاد او موسیقی هنری است که به منظور انتقال حالت روحی خاصی که موسیقیدانان آن را تجربه کرده‌اند، به بهترین و گویاترین شکل ممکن  به کار می‌رود . موسیقی به عنوان یک هنر خود گویای عناصر حاکم بر خود بوده و از دیدگاه زیبایی شناسی چیزی ورای خود را بیان نمی‌کند، اما با توجه به نامحدود بودن گنجایش فکری انسان هر موضوع عادی مفاهیم موسیقائی را تحریک کرده و یا معانی و یا موضوعاتی ورای موسیقی را در خود موسیقی جای می‌دهد. لذا هر انسانی فراخور تحصیلات، دانش و دیگر مباحث اجتماعی – فرهنگی نسبت به هنر ناب موسیقی درک  مختص خود را داراست. با هم این گفت و گو را می‌خوانیم.

  • چه خبر از دنیای موسیقی؟ این روزها مشغول چه کاری هستید؟

تازه ترین اثری که از من پخش شد، موسیقی فیلم ذبیح ساخته حسین سحرخیز بود که به تازگی از شبکه 5 سیما پخش شد. الان هم مشغول ساخت موسیقی تله فیلمی از تلویزیون هستم که با تم اجتماعی به کارگردانی مجتبی بیطرفان از تلویزیون پخش خواهد شد. همچنین کار هر روزه‌ام بررسی برخی پیشنهادهایی است که به من می‌شود و آن‌ها را در دستور کارم قرار می‌دهم.

  • برای ورود به تحلیل شرایط موسیقی فیلم در ایران می خواستم  بدانم که  تقسیم بندی موسیقی به عنوان هایی چون سنتی و مدرن و ... را قبول دارید یا خیر؟

شاید این تقسیم‌بندی‌ها در صف‌بندی‌های نوشته یا نانوشته وجود داشته باشد، اما در شرایط کنونی با تاسف  خیلی از تحلیل ها به خصوص در عرصه رسانه‌ای، به این سمت  گرایش پیدا کرده که موسیقی ما در این شاخه است یا آن شاخه. یا این شاخه بهتر از آن دیگری است! در این شرایط آن چیزی که قربانی قصه پرغصه موسیقی ما می‌شود، اصل هنر موسیقی است. ما زمانی می توانیم مدعی داشتن زیر شاخه‌های قوی برای موسیقی کشورمان باشیم که دربرگیری این هنر در شکل قوی، علمی و مردمی آن  را شاهد باشیم. خود من تفاوت چندانی میان شاخه‌های موسیقی نمی‌بینم، چراکه انسان‌ها بر اساس سطح تحصیلات، درک موسیقایی، علاقه و گرایش‌های فطری و دیگر شاخص‌های اجتماعی و هنری از انواع موسیقی لذت برده و با آن ارتباط برقرار می‌کنند.  پس آنچه که در این رهگذر در ابتدای امر نمود پیدا می‌کند، خود موسیقی است، سپس زیرشاخه‌های آن.

  • موسیقی فیلم عنوانی است که این روزها زیاد با آن روبرو می‌شویم. نظر شما درباره موسیقی فیلم و تئوری‌هایی که در این شاخه موسیقی عنوان شده چیست؟

شاید بتوان به این پرسش شما اینگونه پاسخ داد که در حال حاضر موسیقی چنان با مفاهیم بصری سینمایی ادغام شده که تفکیک آن‌ها از یکدیگر چندان کار ساده‌ای نیست. مخاطب امروز عادت کرده همزمان با دیدن تصاویر محبوب خود، از شنیدن موسیقی نیز به هیجان آمده و خلاءهای موجود را جبران کند. به همین دلیل دیگر نمی‌توان سراغ فیلم خوبی را در عرصه بین‌الملل گرفت که از موسیقی مطلوب بهره‌ای نبرده باشد. به عبارت دیگر در عرصه فیلم‌سازی موسیقی و تصویر لازم و ملزوم  یکدیگر شده‌اند. این بحثی است که اکنون به صورت تجربی و دانشگاهی در سطح جهانی در حال رشد و توسعه است، اما در این میان اشاره به چند نکته نیز ضروری است. نخست آنکه هر آهنگسازی نمی‌تواند الزاما موسیقی فبلم خوبی بسازد. به دلیل اینکه این شاخه موسیقایی، ظرافت‌ها و مباحث اجتماعی و شناخت تصویری خاص خود را داراست.  در تلویزیون اتفاق خوبی که رخ داده این است که تعداد فیلم‌های تلویزیونی زیاد شده و  این امر گستردگی فضای ورود جوانان خوش فکر را در پی دارد. لذا تلویزیون اکنون محل خوبی برای ایده‌های جدید آهنگسازی است، اما با تاسف باید گفت که گزینش خاص یا  به عبارت بهتر برنامه 90 برای موسیقی فیلم در ایران وجود ندارد که بتوان با بحث درباره تولیدات تازه کیفیت کارها را هم به نقد و بحث گذاشت.[احمد پژمان: آهنگسازان بی استعداد به صدا و سیما راه پیدا کرده‌اند]

  • اما به نظر می رسد که موسیقی فیلم‌های تلویزیونی چندان چنگی به دل نزده و ناهماهنگی‌های زیادی میان فیلم‌های به نمایش در‌آمده و موسیقی‌ای که برای همان فیلم نوشته شده وجود دارد؟

در تلویزیون معمولا موسیقی یک فیلم در ذهن نویسنده و کارگردان از قبل شکل نگرفته و با آهنگساز نیز مشورتی قبل از تولید فیلم انجام نمی‌شود. به عکس آهنگسازان و موزیسین های خارجی از ابتدای شکل گیری فیلم‌نامه در جریان کار قرار داشته و متناسب با شرایط زمانی و مکانی، تم‌هایی را خلق می‌کنند که به ماناشدن تصاویر کمک  شایانی می‌کند. در ایران ،  فیلم پس از اتمام تمام مراحل فنی در اختیار آهنگسازان قرار گرفته و قضیه کمی شکل لوکس و فانتزی به خود می‌گیرد. البته برخی تهیه‌کنندگان و کارگردانان که به دلیل تحصیلات عالیه یا  سوابق ممتد کاری از درک بالایی نسبت به تاثیرات متقابل مفاهیم بصری با جاذبه‌های موسیقی برخوردارند، امکان دسترسی موزیسین‌ها را به  فرآیندهای پیش تولید فیلم فراهم می‌کنند که نتیجه این امر تولید فیلم‌هایی با موسیقی ماندگار در عرصه فیلم‌سازی ایران است .

 در جایی از  استاد مجید انتظامی خواندم  که کارگردانان ایرانی با یکدیگر بسیار متفاوتند و عده‌ای از آنان نیز اصلاً با موسیقی آشنایی ندارند، چه رسد به موسیقی فیلم!  حتی می‌توان گفت که عده‌ای از آنان اشخاص معمولی هستند که انتظارشان از موسیقی، یک ملودی معمولی است. در این بین انگشت شمارند کارگردانانی که  کمی علمی‌تر با این مقوله برخورد می‌کنند، آنها نه تنها از موسیقی فیلم به سادگی نمی‌گذرند، بلکه به موسیقی فیلم  اهمیت زیادی داده و این موضوع برایشان همیشه یک دغدغه محسوب می‌شود. به یقین موسیقی فیلم این دسته از کارگردانان جزو آثار ماندگار و شاخص سینما تاکنون به جامعه معرفی شده است.

  • در حوزه سینما چطور؟ به ویژه آنکه هنر هفتم این روزها به شدت دنبال افزایش جذب مخاطبان خود بوده و ازتمام هنرها و تکنولوژی‌های موجود بیشترین استفاده را به عمل آورده است؟

ببینید، سینما جدا از موسیقی مختصات و مشخصات خاص خود را حداقل در دایره تعریفی که در همه کشورها از این هنر صورت گرفته، دارد. این تعریف در خصوص موسیقی هم مصداق می‌یابد. منظورم از این سخن این است که هنرهایی چون موسیقی و سینما به خودی خود و تنهایی کاربردهای خاص خود را  دارند، اما مصداق‌ها زمانی به صورت عریان نمادهای خود را نشان می‌دهند که قصد ما ترکیب این دو هنر به منظور بهینه سازی آن‌ها باشد. در این زمینه موسیقی از سینما کاملتر بوده و  به تنهایی توان جذب مخاطب را دارد برعکس سینما، یا به عبارت دیگر غالب فیلم ها اینگونه نیستند، چون سینما هنر یا صنعتی است که در عرض سایر هنرها قرار داشته و برای توسعه پایدار به مکمل هایی چون موسیقی نیاز مبرم دارد. مسلما ایران نیز در زمره 10 کشور جهان است که صنعت سینما و تولید فیلم‏های سینمایی قابل اعتنایی دارد. 

منتها تولید آثاری جهان گیر، مقتضیات و ضرورت‏ها و شروطی لازم و کافی می‏خواهد که اراده و تصمیم ما، تنها جزئی از آن است. جدا از این باید دید که در عرصه تصمیم‌گیری های کلان از سینما چه می‌خواهیم تا متناسب با آن، سیاست‌های موسیقایی نیز تعریف شوند.

به عنوان مثال هالیوود آموخته است که چگونه دیدگاه ایدئولوژیک لیبرالی و آمریکایی را به گونه‏ای ظریف، غیر مستقیم، به زبان داستان گویی و ظاهرا بی‏ارتباط به ایدئولوژی حکومتی در عمق روابط داستانی فیلم بگنجاند. در حالی که فیلم های ما الزاما اینگونه نیستند.

طبیعی است که موسیقی فیلم نیز از این امر تبعیت می‌کند. با این حال اعتقاد دارم به دلیل اینکه تهیه‌کنندگان سینما عمدتا از بخش خصوصی بوده و همیشه دغدغه بازگشت سرمایه را دارند، به مراتب بهتر از تلویزیون دنبال استفاده از موسیقی درست و علمی متناسب با فیلم ها هستند، هر چند که تا دستیابی به یک نقطه ایده آل در این خصوص فاصله زیادی وجود دارد.

  • در این میان به نظر می رسد که سازندگان موسیقی فیلم در ایران چندان تمایلی به انتقال تجربیات خود ندارند. این مطلب را قبول دارید؟

متاسفانه در مواردی بله. اما به اعتقاد من  بیشتر سازندگان علاقمند هستند تا برای اعتلای موسیقی فیلم،  آموخته های شخصی، دانشگاهی و تجربی خود را به علاقمندان انتقال دهند، اما به دلیل محدودیت های موجودجایی برای عرضه ندارند.

از طرف دیگر آهنگسازان جوان به دلایلی چون مشغله کاری و یا غرور یا اهمیت نداشتن موسیقی فیلم در نزد عوامل حرفه ای تولید، دیگر تمایلی به یادگیری نداشته و همین امر منجر به درجا زدن و غیر حرفه‌ای شدن فرایند موسیقی فیلم در ایران شده است.

  • یک روی دیگر حرف شما به این معناست که فیلم های ایرانی بر عکس همتایان جهانی خود فاقد موسیقی جاودانه و جهانی بوده و تاکنون موفقیتی در این زمینه به دست نیاورده اند.بازکاوی این ناکامی ریشه در برخی مسایل جامعه شناختی، هنری و ظرافت های فیلم سازی دارد، اما با توجه به ظرفیت ها و اهنگسازان مطرحی که در زمینه موسیقی فیلم فعالیت داشته و برخی از انها همچون       احمد پژمان یا حسین علیزاده دست به تولید آثار جهانی نیز زده اند، در تحلیل ناکامی موسیقی فیلم در ایران به طور طبیعی باید انگشت اتهام کمی به سمت آهنگسازان ما نیز بر می گردد. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟

به نکته جالبی اشاره کردید اما من جمله شما را  اینگونه کامل می‌کنم که موسیقی و فیلم‌سازی ایران  تنها با حرف جهانی نمی‌شود. چون اکنون در سایه گسترش ارتباطات جهانی که مرزهای سیاسی را در نوردیده،  آثاری در زمره آثار جهانی محسوب می شوند که در دایره فکری جهان‌شمول تولید شده باشند. شما بررسی کنید و ببینید که در این سال ها  سینمای ما فارغ از تبلیغات حاشیه دار، چند فیلم در حد و اندازه معیارهای جهانی تولید و روانه بازار سینمای جهان کرده است؟ با پذیرش این مقوله حساب موسیقی فیلم نیز کاملا مشخص می‌شود. چون معدود فیلم هایی از ایران که تقریبا جهانی شدند کم بوده و فیلم هایی برای عرضه موسیقی نبودند،  مثل بچه های آسمان ساخته مجیدی و یا اغلب فیلم‌های  کیارستمی که  در برخی صحنه ها از موسیقی بهره گرفته اند، اما در عمل موسیقی نقش زیادی در آن‌ها ندارد. همین حضور نداشتن سینمای ایران در بازار سینمای جهان  و به تبع موسیقی،  مشکلی را به وجود آورده که شما در ابتدای پرسشتان به آن اشاره کردید.

  • این حرف شما ناظر به واقعیت های تلخ و گزنده ای است که متاسفانه سال هاست در عرصه موسیقی و فیلم سازی وجود داشته و خواهد داشت. می خواهم بدانم که خود اهنگسازان و اهالی موسیقی در پدیدار شدن این امر چقدر نقش داشتند؟ به عنوان نمونه سالهاست که  فریاد وااسفای موزیسین ها از نابسامانی اموزش این هنر بلند شده، اما در ظاهر و باطن هیچ کس مسئولیتی را به عهده نمی گیرد. این امر در خصوص موسیقی فیلم  و اهالی مطرح این حوزه هم صادق است یا خیر؟

حتما همینگونه هست. موسیقی فیلم که چیزی جدا از کلیت موسیقی نیست. شما زمانی می‌توانید مدعی داشتن موسیقی فیلم مدرن و توسعه یافته باشید که حوزه هنر از موسیقی دانشگاهی و درست برخوردار باشد. در این شرایط طبیعی است که آموزش ها نیز بیشتر به صورت تجربی بوده و کارایی چندانی نخواهد داشت. اکنون در مواردی شاهد این هستیم که اظهارنظرهایی درباره موسیقی فیلم صورت می گیرد که خیلی کارشناسی و سنجیده نیست.  به نظر من موسیقی فیلم باید شاخه ای از موسیقی باشد که مدرس آن ضمن اینکه الزاما آهنگساز حرفه ای باشد، باید با مباحث سینمایی چون تدوین، کارگردانی، صداگذاری و ... نیز آشنایی نسبی یا داشته باشد تا در نهایت اثری ماندگار را متناسب با مفهوم و  روح کلی حاکم بر اثر هنری تولید کند.

  • موسیقی فیلم چقدر در مراکز دانشگاهی و آکادمیک ما جدی گرفته می شود. به نسبت خود موسیقی یا یک شاخه پرطرفدار؟

به جز موارد  معدود به طور جدی در مراکز آموزش عالی و دانشگاهی اهتمام خوبی به این مساله دیده نشده است. چون ظرافت ها و شرایط فیلم سازی به گونه ای است که هر آهنگسازی نمی تواند به این حطیه ورود کرده و به تولید موسیقی بپردازد.به عبارت دیگر هر آهنگسازی نمی تواند الزاما موسیقی فیلم خوبی بسازد و کسب مهارت در ساخت موسیقی فیلم نیازمند مثلث «تحصیلات موسیقی، ریاضت و ممارست و در نهایت نبوغ ذاتی و فطری» است که به نظر می رسد توجه به این سه مقوله برای آموزش موسیقی فیلم در دانشگاه ها و موسسات آموزشی باید جدی گرفته شوند.

  • و اعتقادتان درباره موسیقی فیلم در دنیا...؟

امروزه در دنیا موسیقی فیلم به صورت هنری کاملا تخصصی در آمده  و آهنگسازان این ژانر از ابتدای شکل گیری یک فیلم جزو عوامل حرفه ای تولید  و تصمیم گیرنده به شمار می روند. حتی برخی از آنها به نوعی در زمره مشاوران کارگردان محسوب می‌شوند. اما متاسفانه در ایران اینگونه نیست و در برخی موارد موسیقی فیلم پس از تولید آن ساخته می شود. فکر می‌کنم که آهنگسازان و فیلم‌سازان  ما با نگاهی به مبانی شکل گیری و ظهور موسیقی در سینما بتوانند به نحوی عمیق تر به جایگاه و تاثیر موسیقی در سینما پی ببرند.

  • زیباترین موسیقی فیلم های خارجی و ایرانی که تاکنون شنیده اید؟

 از میان فیلم های خارجی فهرست شیندلر به کارگردانی اسیپیلبرگ و آهنگسازی جان ویلیامز که این موسیقی فیلم برنده جایزه اسکار نیز شده است. در بین فیلم های ایرانی نیز موسیقی آژانس شیشه ای به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و آهنگسازی مجید انتظامی را خیلی زیبا و مانا می دانم.

  •  به عنوان پرسش پایانی آسیب شناسی موسیقی فیلم در یک نگاه را چگونه می بینید؟ و اصولا باید چه راهی پیموده شود تا شاهد خلق آثار فاخر موسیقایی در حوزه موسیقی فیلم باشیم؟

نگاه آسیب شناسانه  به موسیقی فیلم به اعتقاد من در درجه نخست مستلزم تربیت منتقدان جدی موسیقی است که تاکنون دانشگاه‌ها و حتی رسانه های گروهی موفق  به تحقق این امر نشده اند. این منتقد که عرض می کنم معنایش  در سطح عام رسانه ای یا دانشگاهی نیست. به عنوان نمونه در اروپا و آمریکا کسانی دست به نقد آثار هنری می زنند که مراحل تولید آثار بزرگ را خود به پایان برده و در این راه به درجه استادی رسیده اند. به همین دلیل کمتر پیش می‌آید که منتقدان نظرات شخصی خود را در نقد یک اثر اعمال کنند .

از همین رو ما شاهد جهش آثار هنری هستیم. رویه دیگر این امر  تشکیل یک هامونی درست برای خلق آثار سینمایی در قالب کارگردان، تهیه کننده و موزیسین است که همدیگر را به خوبی درک کرده و در فضایی صمیمانه آثار ماندگاری را پدیدار می سازند. متاسفانه در ایران هنوز این امر محقق نشده و هر کسی ساز خود را می‌زند. لذا جز در موارد معدود نمی توان به تماشای آثاری فاخر در این خصوص نشست. به عنوان مثال مرتضی حنانه از موسیقی دانان و آهنگسازان برجسته فیلم معتقد بود: «موسیقی فیلم در ایران یعنی کاری که کارگردان خوشش بیاید. چون قضاوت های او مطرح است و می تواند اثری را از قوه به فعل درآورد.»

 شما ببینید تعمیم همین نگاه در میان کارگردانان سینما و تلویزیون کافی است تا معضلات خاصی را در موسیقی فیلم به وجود آورد که اینک شاهد آن هستیم.  بیشتر تحصیل کرده های موسیقی اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی وقتی وارد تولید موسیقی فیلم می‌شوند، به مقوله ای به نام تهیه کننده بر می خورند که از منظر او موسیقی فیلم در انتهای تولید با بودجه ای در حداقل ممکن و به اصطلاح در کف قرار دارد. حال آنکه این چهارچوب فکری آهنگساز است که عیار موسیقی را تعیین می کند،  لذا موزیسین‌ها می‌خواهند هر آنچه که در توان دارند و آموخته‌اند در سطح فیلم پیاده کنند.  اما هر چه می‌اندیشند هیچ سنخیتی میان اعتبارات، کیفیت و تفکر آهنگساز برای اجرای یک موسیقی استاندارد مثل ضبط استدویویی و اکوستیک پیدا نمی کنند. به همین دلیل یا نمی توانند کار خود را به اتمام رسانند یا مجبور به تولید آثاری در سطوح پایین می شوند. تازه اگر با کار کردن با مقوله دیجیتال آشنایی داشته باشند. که این نیز در مراکز آکادمیک به چشم نمی‌خورد.

برچسب‌ها