همشهری آنلاین: اصلانی درآمد زیادی نداشت. قبل از اینکه سربازی برود فروشنده کفش بود. پدرش راننده ماشین سنگین بود و از جنوب کپسول گاز به تهران میآورد و مادرش هم خانهدار. پدر سرش میرفت محال بود لقمهای ناجور سر سفره بیاورد. سفرهخانهشان پر بود از برکت رزق و روزی حلال. یوسف پای همین سفره قد میکشد و میشود همراه بچههایی که با کمک هم برای نیازمندان محله، گلریزان و صندوق صدقات بین خانوادهها پخش میکردند. کمکم برای کارشان اسم انتخاب کردند و خیریهای کوچک راه انداختند.
۲۰ بچه کنار سفره عقد
یوسف اصلانی میگوید: «یکبار از طرف بهزیستی در خیابان معلم، به ما زنگ زدند. چون در محل به نام خیّر شناخته شده بودیم. یک همایش کوچک داشتند و خیّرها را جمع کرده بودند تا به آن مرکز بهزیستی کمک کنیم. خانم دکتری بخشهای مختلف مرکز مثل ترک اعتیاد، زنان سرپرست خانوار و بچههای بیسرپرست را نشانمان داد. وقتی وارد مرکز بچههای بیسرپرست شدیم دیدم ۲۰ بچه کوچک روی تخت دراز کشیدهاند. آنجا بود که مسیر زندگیام عوض شد و جهانم رنگ دیگری گرفت. پرسیدم اینها هیچکس را ندارند. گفتند هیچکس. گفتم اداره اینجا را به ما بسپارید. بچههای کوچک آن روزها حالا جوان هستند. بعضیهایشان به دانشگاه و بعضیهایشان به سربازی رفتهاند. اگر خدا بخواهد و همه چیز جور شود برایشان آستین هم بالا میزنم و خواستگاری میروم.» آقا یوسف میگوید: «دور سفره عقد من و همسرم ۲۰ بچه حضور داشتند. ما با آنها زندگیمان را آغاز کردیم.»
بازدید کیروش
طی ۱۵سال آن مرکز کوچک با ۲۰بچه به ۴مرکز بزرگ با ۱۴۶بچه بیسرپرست تبدیل شده است. مرکزی به نام بهشت امام رضا(ع). بهشتی که خیلی معروف است. کیروش، سرمربی وقت تیمملی فوتبال وقتی پا به این مرکز گذاشت گفته بود: «این بچهها سرشار از انرژی مثبتند. من هم آمدهام انرژی بگیرم.» اصلانی هم سالهاست که به مدد انرژی مثبت این بچهها حالش خوب است. میگوید: «اینقدر حس خوبی دارم که محال است یک روز بچهها را نبینم.»
-------------------------------------------------------------------------------------------
منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ در تاریخ ۱۳۹۶/۱۱/۲۱