همشهری آنلاین-نگین پذیرا: انگشتانش بین میلههای آهنین پیچ و تاب میخورد و چادرش را جلوی صورت میکشید با چشمانی گریان به نور شمع چشم دوخته است و با نگاهش حرف میزند. آمده تا با روشن کردن شمعی راز دلش را به سقاخانه گره بزند و برود تا شاید روزی گره از کارش باز شود. چشمت که به سقاخانه میافتد هوایی میشوی که شمعی روشن و درددل کنی، همین که سقاخانه در این شلوغی و هیاهوی شهر آرامت میکند دنیایی میارزد و میدانی همین روزها دوای دردت پیدا میشود. اینجا همان جایی است که شب عاشورا و شام غریبان هزاران دردمند سراغش میآیند و دست به دامن حضرت ابوالفضل(ع) میشوند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
سقاخانه کلعباسعلی
نخستین سقاخانهای که به سراغش میرویم حوالی «چهارراه حاج محراب» است. سقاخانهای معروف به «کل عباسعلی». بالای سردر کاشیکاری سقاخانه، سال ۱۳۱۱ حکاکی شده است. اهالی محله میگویند که سال ۱۳۱۱ «عباسعلی کربلایی» سقاخانه را بازسازی و مرمت کرده و نامش به یادگار روی سقاخانه مانده است.
«تورج فلاح» همسایه دیوار به دیوار سقاخانه «کل عباسعلی» است. او میگوید: «در همین محل به دنیا آمده و بزرگ شدهام. کار و کاسبیام را هم همینجا شروع کردم. ۵۰ سالی میشود که ساکن این محلهام. خودم حاجتم را از سقاخانه گرفتهام. اینجا متعلق به حضرت ابوالفضل(ع) است. مردم حاجتشان را از او میخواهند تا واسطهای شود و پا در میانی کند و گرفتاریها رفع شود.» او میافزاید: «همیشه قبل از باز کردن مغازه و شروع به کار، ابتدا به سقاخانه میروم و درواقع به حضرت ابوالفضل(ع) ادای احترام و سلامی به آقا میکنم و بعد کرکره مغازه را بالا میکشم. باید دهه اول محرم اینجا بیایید. از اهالی محله امیریه تا شهرری و نیاوران به سقاخانه کل عباسعلی میآیند.»
او میگوید: «اول تا سوم امامحسین(ع) را خودم اینجا به همه اهالی و مهمانان سقاخانه چای زغالی میدهم. از همه جای تهران برای دیدن سقاخانه ما میآیند. اینجا سومین سقاخانه تهران است.»
یکی دیگر از اهالی به جمع ما میپیوندد و میگوید: «سقاخانه کل عباسعلی ثبت میراث فرهنگی شده است و متصدی دارد. چند سال پیش هم یکبار دیگر آن را مرمت کردند. اما آنقدر که شایسته است به آن رسیدگی نمیکنند. اهالی بیشتر حواسشان است.» او به کاشیهای قدیمی کنار سقاخانه اشاره میکند و میگوید: «اهالی برای این کاشیهاکاری از دستشان برنمیآید و اینها در حال تخریب است. چند ماهی است که شیشهها را عوض کرده و میلههای سقاخانه را رنگ زدهایم. مردم نذریهایشان را در سقاخانه میاندازند.»
فلاح میگوید: «چند ماه پیش بچههای محله را جمع کردیم و رنگ خریدیم و سقاخانه را رنگ زدیم. شیشهها و نمادهایش از دست دزدها در امان نیست. به آنها دوباره رسیدگی کردیم و آنهایی را که برده بودند نصب کردیم. برای نذریها هم اگر همین جلوی شیشه پولت را بندازی نصیب دزدها میشود و اگر دستت را داخل ببری و پشت نردهها و حفاظ بیفتد متصدی سقاخانه آن را برمیدارد. دزدها که به هیچی رحم نمیکنند.»
دستش را روی میلههای سبز رنگ سقاخانه میگذارد و میگوید: «کمی عقبتر برو و به میلهها نگاه کن و بگو چه میبینی؟ چند نماد روی میلههای سقاخانه ساخته شده است؟ بگو! اگر همه را ببینی جایزه داری! آهنگر این سقاخانه قاسمآقا بود. میلهها طوری ساخته شدهاست که گویی دستها از روبهرو به حالت تسلیم بالا آمده و کف دست طرح چشم کشیده شده است. چشمهایی با مژههای بلند و قطرههای اشک جاری شده از چشم.»
این ساکن قدیمی محل میافزاید: «حوالی سال ۱۳۸۴ بود. آن روزها سوپرمارکت داشتم. از ظهر تا شب یکی از اهالی کنار سقاخانه نشسته بود و گریه میکرد. شب موقع بستن مغازه کنارش نشستم و با شک و تردید اینکه بپرسم یا نه. دلم را به دریا زدم و او داستانش را برایم گفت. او بیمار بود و دکترها جوابش کرده بودند و امیدی به زنده ماندنش نداشتند که نذر کرده و شفا گرفته بود.»
سقاخانه بدون آب روح ندارد
«تهران قدیم و اصیل همین خیابانها و کوچهپسکوچههای محل ماست و گرنه قدیم نه سعادتآبادی بود و نه شهرک غربی! شمیران و ونک هم ده بود. میگفتند ده ونک! آبادی و شهر اینجا بود.» اینها جملات یکی از قدیمیها خیابان «مهدیخانی» است. او میگوید: «حوالی این خیابان ۲ سقاخانه هست. قدیم که برقی در کار نبود سقاخانههایی که سر گذر بود و شمعهایی که مردم نذر آن میکردند، کوچهپسکوچهها را روشن میکرد.»
به گفته او در تهران قدیم مردم در ایام عزاداری و روضهخوانی سیدالشهدا(ع) و به یاد شهیدان دشت کربلا در سقاخانهها حضور مییافتند. شبها هم برای افرادی که میخواستند از سقاخانه آب بخورند بهتر ببینند در کنار محل آب شمعهایی روشن میکردند و این کار مقدمهای شد برای کسانی که نذر و نیازی داشتند و هر شب جمعه شمعهایی را در سقاخانههای تهران روشن میکردند. در بعضی سقاخانهها تعدادی شمایل از جمله تصویر حضرت عباس(ع) و حضرت علیاکبر(ع) و... را هم به دیوار میآویختند.
قدیمها که لولهکشی آب وجود نداشت سنگهای بزرگی در سقاخانه میگذاشتند و آنها را پر از یخ میکردند تا مردم از آن آب بنوشند. این روزها هم که با لولهکشی آب کار راحتتر شده است و سقاخانه همیشه آب دارد.
سقاخانه عزیز محمد
سقاخانه «عزیز محمد» از موقوفات فرد خیری به نام «عزیزمحمد» است. بنای سقاخانه آبانبار، حوضچه آب و شیر و پاشیر دارد و جایگاه خاصی برای روشن کردن شمع تعبیه شده است. اینها در دیوارکوبی نوشته شده که توسط سازمان زیباسازی کنار سقاخانه عزیزمحمد نصب شده است.
دیوار به دیوار سقاخانه عزیز محمد خانهای است که پرچم سیاهی بالای آن نصب شده است و در آن نیمه باز است و خانمها وارد آن میشوند. جلسه قرآن و روضه امام حسین(ع) است. اغلب خانمها قبل از رفتن به مجلس روضه عرض ادبی به سقاخانه میکنند، آبی میخورند و وارد خانه میشوند. یکی از آنها میگوید: «سقاخانه غروبها حال و هوای دیگری دارد. افرادی که میخواهند با سقاخانه حال و هوایشان معنوی شود شب میآیند. سقاخانه است و شمعهای روشن آن.»
راز قفل و کلید!
او از قفلهای سقاخانه میگوید: «قدیمیها به میلههای سقاخانه قفل میزدند و کلید را هم داخل میانداختند. رازش در همین بود تا روزی اگر کسی از سقاخانه گذشت و بین کلیدها، کلید هر قفل را پیدا کرد. بتواند قفل را باز کند. اما امروز قفل میزنند و کلید را هم با خودشان میبرند. قفل که خود به خود باز نمیشود! »
پنجرهای رو به امید
هر سقاخانه معمولاً از چند بخش اصلی و اساسی تشکیل میشود. سقاخانهها معماری اسلامیـ ایرانی دارند و بیشتر نمادهای آن مانند مسجد طراحی شده است. نخستین و مهمترین قسمت یک سقاخانه آبخوری آن است که امکان دسترسی به آب را برای رهگذران تشنه فراهم میکند. سقاخانهها اسم خود را از این خاصیتشان گرفتهاند. در گذشته که لولهکشی آب به شکل امروزی فراهم نبوده از ظرفی شبیه گلدان که حکم منبع آب را داشته و از چاه، تغذیه و با چند تکه یخ، خنک نگه داشته میشد استفاده میکردند. بعد از آن محراب است که یکی از نشانههای معماری ایرانی به شمار میرود. پنجره مشبک بخش دیگر سقاخانه است و انواع مختلف دارد. هر فرد نیازمندی که به سقاخانه روی میآورد برای برآورده شدن حاجتش شمعی روشن میکند یا قفل و دخیلی به پنجره مشبک آن میبندد.
پیاله و داستان جام چهلکلید سقاخانه
در ساختمان و اجزای سقاخانهها بخشی که کمترین تغییر را از گذشته تا به امروز داشته پیاله آبخوری آن است. هنگام نوشیدن آب با پیاله چون نگاه انسان به آب میافتد نوشیدن آب لذت بیشتری دارد. معمولاً در سقاخانهها از پیاله بیشتر از لیوان استفاده میشود. گاهی به این پیالهها، چهل کلید آویزان است و کلیدها تنها یک دندانه دارد و قفلی را باز نمیکند. اما در باور عموم چنین است که هر انسان حاجتمندی از کاسههای چهل کلید آب بنوشد و مبلغی هر چند ناچیز به تکایا و مجالس امام حسین(ع) اختصاص دهد گره از مشکلاتش باز میشود.
تقدس آب و داستان پیدایش سقاخانهها
«نصرالله حدادی» تهرانشناس درباره پیدایش سقاخانهها از کمآبی در ایران و تقدس آب میگوید: «از قدیمالایام آب در سرزمین ایران مقدس بود. از آنجایی که ایران سرزمین نیمه خشکی است که بیشتر از یک سوم آن آب ندارد و مردم از گذشته تا به امروز دچار مشکل کمآبی بودهاند و آب به راحتی در دسترس مردم قرار نداشت آب تقدس پیدا کرد و بعد از آن شاهکاری به نام قنات ابداع شد. به همین دلیل ایرانیان بیش از ۳ هزار سال است که در سرزمین خود قنات دارند. روشی برای نگهداری از آب که هیچ آسیب و لطمهای به طبیعت نمیزند.»
او میافزاید: «در زمان قدیم قناتها معمولاً در دسترس افراد متدین یا پولدار منطقه بود. آنها کل یا بخشی از آن را در اختیار مردم میگذاشتند و قنات حفر میکردند و آب در اختیار عموم مردم بود. آبهایی که بر سر گذرگاهها و در مسیر رفتوآمد افراد بود و کمکم سقاخانهها بهوجود آمد.»
حدادی معتقد است تا قبل از سال ۱۳۳۴ که آب لولهکشی به تهران بیاید آب از آبانبارها و قناتها گرفته میشد که باعث به وجودآمدن بیماریهایی مثل حصبه و آبله و... بود. او میگوید: «پیش از آن در سقاخانهها کاسه بزرگی میگذاشتند که به سنگاب معروف بود و از آن آب مینوشیدند.»
به گفته حدادی سقاخانه تلفیقی از نگاه سنتی و معماری مساجد و تقدس آب است. علاوه بر اینها با توجه به قیام حضرت اباعبدالله(ع) و مهریه حضرت فاطمه(س) ارزش آب برای ایرانیان دوچندان است. رفته رفته سقاخانهها از نگاه مردم احترام ویژهای پیدا کرد و تا جایی که نذر و نیازشان را به سقاخانه میبردند و به آن دخیل میبستند.
سقاخانهها معمولاً نزدیک به مساجد، گذرگاهها یا مکانهای معروف و پرتردد ساخته میشد. مانند سقاخانه عزیزمحمد که نزدیک مسجد قندی است یا سقاخانه کل عباسعلی که آن زمان نزدیک زورخانه معروفی قرار گرفته بود.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشرشده در همشهری محله منطقه ۱۱ در تاریخ ۱۳۹۴/۰۸/۲۰