همشهری آنلاین- گروه فرهنگی: علی موذنی، نویسنده برنده 20 سال ادبیات داستانی، کتاب جدید خود را با عنوان «عقده ادیپ پسر هاشم آقا» از سوی نشر نیستان منتشر کرد. نشر نیستان همچنین چاپ چهارم «آن چهارده نفر» نوشته محمدتقی اختیاری، برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران را به ویترین کتابفروشیها فرستاد. کتاب تازه دیگر نشر نیستان «مار و آسمان» نوشته مهدی پوررضائیان است که با تصویرگری سارا کثیری به تازگی به دست ادب دوستان رسیده است. نگاهی کوتاه به این سه کتاب میاندازیم:
«عقده اودیپ پسر هاشم آقا» نوشته علی موذنی
«عقده اودیپ پسر هاشم آقا» مجموعهداستانی نوشته علی مؤذنی است. مجموعهای از چهار داستان کوتاه که طی سالهای اخیر نوشته شده است. این کتاب را انتشارات نیستان هنر منتشر کرده است.
علی مؤذنی در بسیاری از داستانهای کوتاهش علاقه خود را به بررسی روانشناختی کاراکترهایش نشان داده است. زبان روایی علی مؤذنی زبانی معمولاً اولشخص و برگرفته از درون کاراکتر است و همین موضوع به مخاطب برای ارتباط و تأثیرپذیری بیشتر از داستان کمک میکند. طنازیهای کلامی نویسنده و پرهیز او از استفاده از فضاسازیهای خاص زبانی و اصرار او به بیان ساده و بیغلوغش از او نویسندهای با نوشتاری منحصر به فرد ساخته است که از کنار هیچکدام از داستانهای او نمیتوان ساده رد شد.
داستانهای این مجموعه به دلیل تازگی و نگارش آنها در سالهای اخیر و همزمان با ایام فراگیری ویروس کرونا نمایی از تازهترین دلمشغولی و دریافتهای فکری و فلسفی و اجتماعی نویسنده است. دریافتهایی که رهیافت او برای ایجاد ارتباط با مخاطب نو شده در عصر ارتباطات شبکهای را از منظر داستان و واکاوی روابط و رفتارها و کنشهای روزمره میجوید.
کوتاه، درباره علی موذنی
علی مؤذنی متولد ۱۳۳۷ تهران است. او لیسانس ادبیات نمایشی از دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران دارد و از جمله نویسندگانی است که کار نوشتن را به شکل حرفهای دنبال کرده است. علی مؤذنی در عرصه نگارش داستان کوتاه، رمان، داستان بلند، نمایشنامه و فیلمنامه قلم میزند. در حوزه فیلمسازی ۶ تلهفیلم برای تلویزیون ساخته است. اغلب آثار او با اقبال منتقدان و مخاطبان روبهرو شده و جوایزی را نیز کسب کرده است.
در بخشی از آخرین کتاب موذنی میخوانیم: «لبخند زد و بلافاصله لبخندش با رعشهای از گریه توأم شد. گفت: نمیدانم چرا من احمق باهاش مثل آدمبزرگها حرف زدم. گفتم پولت به خرید تلویزیون یا ماشین نمیرسد. بچهام پرسید چهقدر کم دارم؟ گفتم پولت برای خرید تلویزیون باید بیست برابر بشود و برای خرید ماشین هزار برابر. بیست برابر و هزار برابر سرش نمیشد، اما از لحن من فهمید که پولش برای خرید آن چیزها خیلی کم است. برای همین بور شد و احساس ثروتمند بودنش را از دست داد. گفت پس با این پول چی میتوانم بخرم؟ گفتم یک پتوی یکنفره... سر تکان داد که باشد... الان آن سر تکاندادنش که نتیجه دریافت احساس فقرش بود، دارد اذیتم میکند. بیمنظور اما بیرحمانه آن احساس خوب ثروتمند بودن را از بچه گرفتم که مثلاً یاد بگیرد با پولش چیزهای مفید بخرد.
محکم زد به پیشانیاش، و انگار به زن مسن سیلی زد که او آنطور تکان خورد.
: وقتی شب دیدم رفته با مادرش یک پتوی یکنفره خریده، دلم میخواست زمین دهان باز کند مرا ببلعد...
به من نگاه کرد. خطوط عمیق چهرهاش مثل چالههای آبگرفته از باران شده بود. گفت: روی حساب حرف من رفته بود پتو خریده بود، چون فکر کرده بوده با آن پول جز پتو چیز دیگری نمیتواند بخرد...
محکم زد تخت سینهاش. گفت: به من اعتماد کرده بود... به حرف من... از نظر او من بهعنوان پدرش قیمت همه چیز را میدانستهام...
صورتش را با دو دست پوشاند و شروع کرد به زارزدن. همانطور که شروع کردم به مالیدن شانههایش، دیدم زن مسن هم خم شده و دارد زار میزند و شانههایش میلرزند. دلم میخواست به او هم کمک کنم. گفتم: پیشنهاد بدی بهش ندادهاید که جناب محسنی...
بغض را توی صدای خودم هم احساس کردم. راست نشست و با دست چند بار محکم به سینه زد و گفت: آن پتو را من خودم باید برایش میخریدم و اجازه میدادم او با عیدیاش هر چه دلش میخواهد بخرد. عروسک... برود اصلاً همهاش را شکلات و بستنی بخرد بخورد.»
«مار و آسمان»
مار و آسمان نوشته مهدی پور رضائیان با تصویرگری سارا کثیری عنوان کتابی است که به تازگی از سوی نشر نیستان برای مخاطب کودک و نوجوان منتشر شده است.
مهدی پوررضائیان فارغ التحصیل دانشگاه دهلینو در رشته روانشناسی بالینی است. از مهمترین سوابق فرهنگی و اجرایی مهدی پوررضائیان میتوان به ریاست دانشکده هنر شاهد، مدیر مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری اشاره کرد.
یکی از دغدغههای وی در سالهای اخیر در کنار تدریس و نیز امر روانشناسی، پرداختن به موضوع تربیت روانی کودکان در قالب نویسندگی و نیز برگزاری کارگاههای خلاقه نویسندگی است. در رهگذر همین تجربه از وی کتابهایی در باب ادبیات کودک و نوجوان و نیز داستان کودک منتشر شد که تازهترین آنها «مار و آسمان» است.
«مار و آسمان» داستانی است صمیمانه درباره توانمندی درونی و بارور ساختن آن. نویسنده در واقع با نگاهی خاص به ارائه این مضمون پرداخته که جهان هستی و طبیعتی میتواند از موجودات زنده روی خود انرژی و توان حرکت دریافت کند. در این کتاب نویسنده داستان بچه ماری را روایت می کند که ناتوان از دیدن آسمان است. او ابتدا به خاطر نقص خود دلتنگ و دلزده از دوستانش میشود اما در ادامه و در سفری عجیب به اعماق جنگل، شکل دیگر دیدن و تجربه کردن و ارتباط با طبیعت را تجربه میکند. او متوجه میشود که میتواند از طبیعت خواستهای داشته باشند و آن را تحت خواست خود در بیاورد.
هرچند این اتفاق بیشتر جنبه درونی و حسی و نه انرژیتیک دارد اما نویسنده در خلال آن کوشیده تا به مخاطب خود نشان دهد که میتوان ناشدنیترین اتفاقات و احساسات را با تغییر زاویه دید و نوع برقراری ارتباط با طبیعت تبدیل به امری سهل و در عین حال جذاب و نشاطانگیز و حتی غرورآفرین کرد. نویسنده همچنین سعی کرده تا مخاطب خود را به دور شدن از نگاه سطحیگرایانه تشویق و در ادامه او را به سمت وسعت دید و کشف احساسات درونی از منظر خلوت با خود و جهان پیرامونی دعوت کند.
«مار و آسمان» در کنار این مهم از زبانی شاعرانه و لطیف بهره برده است که حاصل توانمندی نویسنده در کشف و استخدام کلماتی لطیف و کاربردی در راستای نظام فکری او است.
چاپ چهارم کتاب برنده جایزه کتاب سال
«آن چهارده نفر» عنوان کتاب «محمدتقی اختیاری» نویسنده کودک و نوجوان و برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است که با تصویرگری «کمال طباطبایی» از سوی انتشارات «نیستان» منتشر شده است.
کتاب «آن چهارده نفر» که چاپ چهارم آن در ۷۲ صفحه خشتی کوچک وارد بازار نشر شده است دربرگیرنده ۱۱ قطعه ادبی است که با منظری نو و نگاهی متفاوت به روایت زندگی چهارده معصوم (ع) پرداخته است.
محمدتقی اختیاری متولد ۱۳۳۶ تهران است. وی از سال ۱۳۵۸ در مدارس تهران با عنوان معلم و مشاور مشغول به کار بوده است. در کنار آن با نگارش داستان نمایشنامه و قطعات ادبی برای گروههای سنی مختلف قلم زده و در جشنوارههای متعددی جایزه کسب کرده؛ از جمله: کتاب سال جمهوری اسلامی ۱۳۸۵ و جشنواره مطبوعات ۱۳۷۵. کتابهای «تماشای آفتاب» و «مجموعه یونانیان و بربرها» این نویسنده برنده کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران شدهاند. اختیاری سالهای متمادی است که در حوزه تاریخ و دین برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان مینویسد. از آخرین آثار او میتوان به کتاب «سفر به خیر» اشاره کرد که با موضوع دعا برای مقاطع سنی ابتدایی و راهنمایی منتشر و کاندید کتاب فصل شده است.
«آن چهارده نفر» از آن جیبی های خستگی در کُن است. اگرچه ۷۲صفحه ـ آن هم با تصویرهایش ـ بیشتر ندارد؛ اما یک دنیا حرفهای ظاهراً تکراری ولی نامکرر دارد که گوشهایت نیازمندش هستند و ذهنت تشنه آن است. آن هم در این عصر حرّافی و پُرچانِگیِ معاصر، که چیزی نمانده کلمات اعلام ورشکستگی کنند!
و این کتابی است برای خواندن و اندیشیدن در اندکِ زمان…
در بخشی از کتاب آن چهارده نفر میخوانیم:
«آن روزها جمعهها نام تو را داشتند، نام زیبای تو را، و هنوز تیرکهای فلزی بر روی بامها سبز نشده بود و کسی انتظار آمدنت را «رسوبات کهن» نمیدانست. وقتی به شبهای جمعه می رسیدیم، پدر زود به خانه می آمد. اولِ غروب، کنار حوض زانو می زد و دست می برد در آب زلال. بعد روی تخت چوبی، کنار درخت سیب، سجادهاش را پهن می کرد و زیر آسمان خدا قامت میبست. بعد از نماز، شروع می کرد با تو حرف زدن. من می شنیدم و گونههای خیسش را می دیدم. وقتی نان و پنیر شامش را میخورد، رو می کرد به ما و می گفت: امشب را زود بخوابید، فردا جمعه است. شاید همان روز باشد. درست مثل شبهایی که می خواست سفر کند، آخرین سفارشها را به مادر می کرد و حساب نانوا و بقال را یادش میانداخت.»